۱/۸ استاندارد دوگانه از آموزههای مکتب تربیتی جریان چپ است؛ آنان هیچگاه به اصول بنیادین چهارچوب نظری خود وفادار نبودهاند. در نظام فکری چپ، مفاهیم و واژهها معنایی سیّال داشته و اسلوب نظری آنان، مصادرهی واژه، بنابر مطلوب خود است. 👇
۲/۸ آنان در معنای امپریالیسم، که اساساً مفهوم برساختهی جریان چپ بوده و به نوعی ستونخیمهی بنای فکر چپ است، در بزنگاههای مختلف و بنابر اقتضای سیاست دخل و تصرّف میکنند. نزد آنان، امپریالیسم مادامی که رنگوبوی آمریکا (و به تَبَعِ آن اسرائیل) را داشتهباشد، معتبر است. 👇
۳/۸ از این روست که از هر موجودیتی که ذاتاً و مطابق تعریف، امپریالیست است، مادامی که در عناد با آمریکا و اسرائیل باشد، حمایتی بیچونوچرا دارند. 👇
۴/۸ تجاوز روسیه به خاک اوکراین مصداقی از کشورگشایی، توسعهطلبی ژئوپولیتیک و لذا تصویری تمامعیار از امپریالیسم است. با این حال، جریان چپ در مقام توجیه امپریالیسم روسیه بر میآید، چرا که روسیه را رقیبی برای آمریکا میپندارد. 👇
۵/۸ حضور ج.ا در منطقه، جنگافروزی فرامرزی و ممارست او برای توسعهی هلال شیعی مصداقی بارز امپریالیسم در سطح منطقه است؛ با این وجود، جریان چپ در مقام ستایش او برمیخیزد، صرفاً چون ج.ا مدعی عناد با آمریکاست. 👇
۶/۸ باورمند چپ، با هر موجودیتی که با آمریکا عناد داشته باشد دوستی میجوید، فارغ از عملکرد و سابقهی آن. تفاوتی ندارد در رابطه با نوآم چامسکی و میشل فوکو، به عنوان متفکران چپ، سخن میگوییم یا برنی سندرز، به عنوان سیاستمدار چپ، یا الیور استون و راجر واترز، به عنوان سمپاتهای چپ. 👇
۷/۸ همگان در یک چیز مشترکاند، هر یک به نحوی روسیه و جمهوریاسلامی را توجیه و تطهیر میکند؛ هر یک به نوعی با چاوز، مورآلس، مادورو و کاسترو سمپاتی و بعضاً رفاقت دارد. 👇
۸/۸ استاندارد دوگانهی جریان چپ، شباهتی غیرقابلانکار به تقیهگری در تشیع دارد؛ این تنها یکی از وجوه اشتراکی جریان چپ با اسلامگرایان است. از این روست که باید گفت فارغ از تفاوتهای نظری، چپ و اسلامگرا محصّلان یک مکتب تربیتیاند؛ مکتبی استوار بر خدعه و تزویر. #شاهزاده_رضا_پهلوی
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
۱/۴ ج.ا نسبت به ایران، چه در سطح اجتماعی، چه سیاسی و چه جغرافیایی، بیگانه است. این غرابت پیامد تدریجی ۴۴ سال حاکمیت مستبدانه نیست؛ ایدئولوژی بنیادگرایی اسلامی آن را ایجاب میکند. از این روست که ج.ا از بدو ظهورش تمامی مشخصههای یک نیروی اشغالگر را از خود بروز دادهاست. 👇
۲/۴ میان اشغالگر بیگانه و ساکنین بومی سرزمین پیوندی وجود نداشته و اساساً این دو مانعهالجمع هستند. بنابراین، در مقام اشغالگر، ج.ا تثبیت و تداوم موجودیت خود را تنها در نفی ملّت ایران، در مسند ساکنان بومی سرزمین، میبیند. 👇
۳/۴ بدینسان، ج.ا در صدد هویتزدایی از ایران و شهروندی آن است؛ او به قوّهی قهریهی حداکثری برای اضمحلال مفهوم شهروند، در تمامی ابعاد آن، توسّل جُستهاست. الگویی تکراری در عملکرد ج.ا، پسراندن مرزهای قساوت و جنایتکاری است؛ او در ارتقاء ظرفیت خود در درّندهخویی پویا است. 👇
در اوج گیر و دار تلاش برای شکلگیری ائتلاف اپوزیسیون، متاسفانه شاهد بروز مجدد جدال بر سر فرُم ادارهی سیاسی هستیم. آنچه که در درجهی اول اهمیت است، محتوای ادارهی سیاسی کشور است و نه فُرم آن. باید قرائتهای نیمهی اول قرن بیستم از نظام پادشاهی و جمهوری را از ذهنها بزداییم؛ 👇
ساختار سیاسی میتواند جمهوری مستبدی همچون جمهوری اسلامی و حکومت قذافی باشد، میتواند جمهوری دموکراتیکی چون جمهوری فرانسه باشد. نظام پادشاهی میتواند پادشاهی مستبد عربستان سعودی و اردن باشد، میتواند پادشاهی دموکراتیکی همچون هلند و بریتانیا باشد. میتوان همچون فرانسه با گذر کامل👇
از پادشاهی و با جمهوری دموکراسی رسید، میتوان همچون اسپانیا از پادشاهی گذر کرد، جمهوری دیکتاتوری را تجربه کرده و سپس با بازگشت به پادشاهی به دموکراسی رسید. از راههای متفاوتی میتوان به دموکراسی رسید؛ ترجیح هر شخص اما میتواند متفاوت باشد، اکنون زمان این جدال نیست.
پیرو جدالهای نظری شایع در چند روز اخیر، دوست بسیار عزیزی، که خواسته نامش محفوظ بماند، تحلیلی در باب بروز مظاهر "رمانتیسم" در انقلاب ایران داشته که در آن به چالش مهمی در انقلاب ایران اشاره کرده و آن را ریشهیابی میکند. #رشتو پیشرو نقل به عین این تحلیل است؛ با ما همراه باشید.
۱/۱۳ نهضت رمانتیسم در نیمه دوم قرن هجدهم رشد پیدا کرد. جانمایه تفکر پیروان این نهضت بر "احساس کردن" و به طور مشخصتر "احساس همدردی" بنا شده بود. اصالت این "احساس" در گرو مستقیم و شدید بودن و در عین حال عاری از تفکر بودن آن تلقی میشد.
۲/۱۳ به گفته راسل، شخص "حساس" کسی بود که از دیدن یک خانواده روستایی گرسنه و برهنه چنان متاثر میشد که اشک در چشمانش حلقه میزد، اما همین شخص به نقشههای دقیق و حسابشده برای بهبود وضع طبقه روستایی هیچ دلبستگی نشان نمیداد.