من ده ساله تو سیلیکونولی دارم کار میکنم (استارتآپ کوچیک، بزرگ، خودم، ...) و واقعاً هفتهای نیست که از ته دلم نخواسته باشم با بچههای مستعد و باحال هممیهنم تو خود ایران کار کنم و ذوق کنم و افتخار کنم.
فک میکنی از سختی و هیجان بدم میاد؟ نه!
میدونی مشکلم کجاس؟
۱. امنیت اجتماعی:
دوس ندارم تو مملکتی که قانونش ضمانت اجرایی نداره و بیقانونیش ضمانت اجرایی داره خودم یا تیمم مثل @jadi یا #آرین_اقبال یا #محسن_طهماسبی یهو چندین ماه ناپدید بشن و هر کامیت و کد و حرف و توییتی بخواد اقدام علیه امنیت ملی تلقی بشه.
۲. امنیت فیزیکی:
نمیتونم تصور کنم توسط چندین ارگان مختلف، هر لحظه و در هر کجا امکان برخورد فیزیکی یا ربایش یا هرچیزی بخواد برای تیمم یا خودم یا خانوادهم باشه. و فرداش با چوب و چماق اعتراف اجباری پخش بشه تو تلویزیون ازمون. #علی_یونسی#امیرحسین_مرادی
۳. امنیت کاری:
حاضر نیستم عمر خودم و کلی اعتماد و پتانسیل تیمم رو در جایی خرج کنم که پسفردا ممکنه با یه بامبول (دقیقاً معادل جاسازی مواد توی صندوق عقب!) بزنن کل سایت رو ببندن. یا به زور تهدید حریم شخصی کاربرانم رو نقض کنم. یا سرورها رو بگیرن و ببندن.
۴. ثبات نیروی کار:
نمیتونم در جایی باشم که مدام در دوراهی قرار بگیرم که وقتی مختصصترین عضو تیمم میذاره میره از کشور براش خوشحال باشم یا نه.
۵. ثبات مالی:
که نوسانات اقتصادی به گوز بند باشه و صبح پا شم ببینم همه سود و ضرر با تورم و دلار ۱۰٪ یا ۵۰٪ عوض شده و مارجین درآمد جوکه.
۶. اقتصاد بسته:
که بهدلیل عدم پردازش کردیتکارت، حداکثر یوزرهام بخواد ۸۰ میلیون نفر باشه به جای ۷ بیلیون (۱٪ش).
۷. اینترنت بسته:
که بهدلیل لجبازی و بهتخممدونستن تحریمها، بخوام هر سرویس سادهای رو قاچاقی و بدون ساپورت استفاده کنم یا اصن نتونم بکنم.
۸. ساخت کاخ بلورین روی خایههای آقا مقداد:
که نصف ذهن و استرسم این باشه که نکنه صبح آقا مقداد پا شه و یهو عشقش بکشه بزنه فلان پورت یا فلان IP یا فلان سرور یا CDN یا هر چیزی رو بنده و به ریش من و تیمم بخنده! و این شکلی باعث شه شرکت رقیب دولتی، رانتی، بسیجی بزنه جلو و برنده شه.
۹. شرمندگی جلوی تیم:
که شرایط کشور طوری باشه که من حقوقی که نُرم هست و بودجه میکشه رو اگه بدم به تیمم، اعضای باهوش و وفادار و مستعد تیم همچنان باید در مصرف گوشت و مرغ صرفهجویی کنن و دغدغه تمدید و اجاره خونه آخر برج رو داشته باشن هر روز.
آره شرمنده میشم. و اینا واقعیه...
...
فلذا، عزیز جان، لطفاً واقعبین باش و چشمای خودت رو شبیه این اموجی 🙈 روی حقایق نبند. اینا هست. غیرقابلانکاره. و باید راجع بهشون نوشت.
حتی شاید ترویج انکار این حقایق و ناچیزشمردنشون، حکم دامن زدن به بقاشون رو داشته باشه!
(تکمیلیهها: 👇)
تکمیلیه ۱. تکلیف کسایی که تو این شرایط کار میکنن و استارتآپ دارن چیه؟
اونا بهنظر من قهرمانن. من به شخصه عاشق دنبال کردنشون و یاد گرفتن ازشونم. مخصوصاً اوناییشون که دارن با جون و دل تلاش میکنن تا محصول مفید (جز حرف فقط) بدن بیرون و سختی میکشن تا «بشه». اونا واقعاً قهرمانن.
تکمیلیه ۲. آیا کسایی که نمییان ایران و استارتآپ نمیزنن باید احساس گناه کنن؟
نه بهنظرم. اما اگه بشه کمک کرد (مشاوره، حرف، انتقال تجربه، حمایت) خیلی خوبه. همینطور اگه بشه محصولات و اپ و VPN و ... به مردم رسوند که بتونن این روزهای سخت و تمومشدنی رو دووم بیارن.
صبح نزدیکه! ✌️
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
۲. مسائل رو به بخشهای کوچیک بشکون (Divide and Conquer) و تیکه تیکه دلیور کن. اینجوری هم خیالت راحت هست، هم خیلی بهتر میتونی سرعت رو اندازه بگیری و به بقیه آپدیت بدی و خودت هم حس پیروزیهای کوچک ولی متداوم داشته باشی!
سه چهار هفته پیش یه توییت زدم و نظر دوستان رو درباره این سؤال جویا شدم. یه ۱۵۰ تا کامنت گذاشتن دوستان + تجربیات خودم + یهسری چیزای گوگلی + یه سری میم و ویدیوی بامزه رو گفتم یه رشتو کنم!
تعریف خیلی دقیقی نداره چون هر دوی اینا یه بازه هستن. استفاده از الفاظ بیگانه هم بهخاطر رایج بودنش هست فقط. (معادلهای فارسیش معنای دقیق رو نمیرسونه و در صنعت هم این اصطلاحات بهشدت رایجن.)
کلی ولی بگم:
- جونیور: اوایل کار و داغ
- سنیور: شکست و خاک خورده!