داستان با حضور ۳ نفر در غالب یک گروه موسیقی در برنامه رنگارنگ تلویزیون ملی و معرفیشون توسط شهرام شبپره شروع میشه که با معرفی میخان اجرا داشته باشند .
با شروع اجرا دوربین میره به خانه خواننده اصلی باند بلک داگ و یک خانه محقر و درب و داغون ساخت دهههای ۳۰ و ۴۰ جنوب شهر تهران
۱.
رو نشون میده در دنباله فیلم معلوم میشه که این ۳ نفر یکیشون ترانه سراست که افکار چپ و داس و چکشی داره عرق خوره و عاشق رقاص کاباره #فتانه است که میخاد بره ی کاباره دیگه ، چون بجای ۱۵ تومن ۱۷ تومن بهش میدن بعلاوه ۱ ساندویچ ، یکیشون سازنده آهنگه و تنظیم کننده آن و آخرین نفر
۲.
هم خواننده گروهه .
خلاصه که حین خوندن ترانه معلوم میشه که این ترانه المانهای چپی و کمونیستی داره و در اینجاست که سعید امامی ساواک شاه وارد معرکه میشه و پس از گوشمالی حسابی حضرات بهشون میگه که اگه حرف گوش کن باشید و جفتک نپرونید ، کاری میکنم که معروف بشید و میبرمتون کاخ
۳.
نیاوران که برای شاه بخونید .
الباقی داستان تا اونجا پیش میره که بالاخره سعید امامی ساواکیا کارو راه میندازه و قرار میشه که فقط خواننده گروه رو ببره به دربار و در راه دربار ماشین آنها ابتدا مورد سوءقصد تروریستی قرار میگیره و سپس تصادف میکنه و خواننده گروه «بهرام افشاری»
۴.
میره تو کُما تا ۱۰ سال بعد .
مثلاً سال ۵۲ ، ۵۳ میره تو کما و سالهای ۶۲ ، ۶۳ از تو کما در میاد .
داستان از اینجا جالب میشه آهنگساز گروه ، حالا شده ی مامور اطلاعاتی وزارت اطلاعات و سپاه و رفیق ترانه سرا که چپ میزد و با فتانه رقاص کاباره هم تیک میزد و پشت سر هم عرق سگی میزد
۵.
و اشعار چپی رومخی میزد ، شده بود مجاهد خلق و به همراه همسر خلقیش ، خواهر مجاهد فتانه ، شده بود سر تیم یک گروه گردن کلفت ترور حالا قهرمان فیلم از کما درومده و نمیدونه که انقلاب شده ، نمیدونه که جنگ شده ، خبر نداره که دوستان نزدیکش حالا کاملاً مسلح هستند و افتادن به دنبال
۶.
شکار و کشتن یکدیگر .
اما تمام اینها جالب نیست ، چون روند جریان یک فیلمه که دست برقضا نسبتاً خوب هم از آب درومده ، اما چیزی که فیلم رو جالب میکنه ، اول خواستگاه و جایگاه تمام قهرمانان فیلمه ، افراد برآمده از انقلاب ۵۷ ، همگی لومپن ، از پایین ترین طبقات اجتماع ، حتی
۷.
راندهشدگان از سوی هم طبقاتیهای خودشون که حالا هرکدوم به یمن انقلاب خمینی از منظر جمعی شده بودن قهرمان خلقها (البته میدونید که در ایران خلقها تعابیر و تفاسیر متعدد داره ، مثلاً حزب الهیها معتقدند که مردم ایران فقط همونهائی هستند که راه پیمایی میرن و الباقی سربار و طفیلی
۸.
هستن و نابود هم شدن اشکالی نداره ، از نظر مجاهدین هم خلقها ، فقط و فقط اعضاء ساکن در لیبرتی هستند و تخم و ترکههاشون که تو اروپا و امریکا ولو هستند . الباقی هم که ۱۰۰٪ باید نابود بشن ، اول هم حزباللهیها)
نکته دوم ، عروسی قهرمان اول فیلمه که در اونجا میبینید که چون
۹.
آهنگ ساز گروه حالا شده جانباز و مامور اطلاعاتی و سوپر مومن ، تمام پاسدارها و اطلاعاتیهارو آورده به عروسی برادر زنش و تا این سپاهیا در مجلس هستند ، دارن با ریتم آمریکا امریکا ننگ به نیرنگ تو سینه میزنن و جو چنان سنگین و عذاب اوره که فرماندهشون میگه بریم بیرون این بنده خداها
۱۰.
یکم راحت باشن و به محض خروج به یکباره جو میشه صحنه رقص و هلیکوپتری زدن و بریک دنس رقصیدن و ترانههای شهره رو پخش کردن .
صحنه جالبیه که بخوبی نشون میده این تفکرات مذهبی و آخوندی و ملت گریه بازی تو همون سالهای ۵۹ و ۶۰ و ... هم خریدار نداشته و درست هم میگه ، همون موقع
۱۱.
هم ملت ، تمام ملت ، حتی این لومپنهای پایین شهری این چیزارو تف میکردن بیرون ، فقط چون دوران وحشت بزرگ بود ، این چیزها معلوم نبود و دیده نمیشد . همون وحشتی که مجاهدین در همکاری با جمهوری اسلامی با هم آفریدن .
من قصد نقد این فیلم رو ندارم فقط فیلمهارو از منظر مورد علاقه
۱۲.
خودم میبینم
و از اونجا که میدونم تمام ۸۵ میلیون ملت ایران در اقیانوس خود گوزپنداری غرق هستند و برای همین هم هرگز وقت گرانبهاشون رو بجای اختراعات عظیم و کشف ناشناختههای عالم امکان مانند تخت بودن زمین هدر نمیدن که چنین فیلمهای سخیفی رو ببینند در نتیجه با خیال راحت اسپویلش
۱۳.
کردم که بتونم راحت براتون توضیحش بدم .
نکته مهم و آخر این فیلم ، داستان فیلم بازی کردن بهرام افشاری پیش از کما رفتنشه که تنها در ۱ صحنه فیلم با بیکایمانوردی و فردین بازی میکنه ، اما پس از بیرون اومدن از کما ، میبینه که هیچکس کوچکترین یادی از ترانههاش نمیکنه ، اما همه
۱۴.
مردم از صغیر و کبیر همین ۱ صحنه ۱۰ ثانیهای فیلم رو یادشونه .
خلاصه که کارگردان این فیلم هرکی هست ، با همین ۱ صحنه نشون داده که اشراف کاملی به وضعیت و شعور و فرهنگ حاکم بر توئیتر و فضای مجازی ایرانی داره و انرا در غالب همین صحنه فیلم بازی کردن و بازجوئیهای بعدش توسط
۱۵.
برادران پاسدار اونم ۱۰ سال بعد نشون داده
اینو یادم رفته بود بگذارم
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
۱.
یک #خاطره
عرض شود خدمت انورِ اجلِ اخصِتون که اون قدیما ثانیه شماری میکردیم که مدرسه تموم بشه و با جیغ و داد و عربده و گریه زور میزدیم که مارو ببرن خونه پدربزرگمون ینی بریم و خونههای تایپ MB1 بریم که ما توش بودیم ، با اون خونههای بزرگ و ویلائی خفقان آور بود برامون ، اما
۱.
خونه ۱۲۰ ، ۳۰ متری پدربزرگمون تو لین حموم جَرمَن با اون کوچههای باریکی که دوتا آدم به زور از کنار هم عبور میکردن ، عین بهشت بود .
حالا چرا عین بهشت بود ؟
چون اون موقعها تو هر کوچهای شونصدتا بچه قاطی هم میلولیدن و یکی از تصاویری که به وفور به چشم شما میخورد بچهای
۲.
بود که به زور برده بودنش که جیش کنه و تا مامانش اومده بود براش تنبون و شلواری دست و پا کنه ، همینجوری #کونپَتی زده بود تو کوچه و اومده بود تو کوچه قاطی بچهها بازی و بدبخت ننش که شلوار و تنبون به دست دنبالش بود و با واژههای مثلاً امیرو ، اکبرو عَبِد و ...خخیر ندیده
خوب ، عارضم به حضور انورتون که اگه ریختن و دارند اکانتهاتون رو میبندن نه بخاطر زور زیاد مبارزان اون طرفه .
نخییییر
نصفشم مربوط به این طرفیاست .
عزیزم ،
اونوقتی که هرکدومتون تا میرسیدین به ۴ ، ۵k فالور فوری گروه پشت گروه میزدین و مزدور و سایبری وفادار به خودتون میساختین
۱.
و بجای حمله به دیگرانی که دشمن
پادشاهی بودن ، فرمان دادین و از دم هرکی پادشاهی خواه بود رو زدین ، این نتیجهاشه .
چپ و راست رفتین و اومدین ، گفتین همه بدن ، جز جناب #خواجه_نظام_الملک ، همه بدن ، بجز #موکت_گرد ی مدت اوقول منقلتون رو جمع کردین ، لشکر کشیدین تا تونستین فحش
۲.
مانوک خدابخشیان خدابیامرز دادین .
ی مدت سر خراتون رو کج کردین و
فرستادینشون سراغ فلانی و بهمانی . هرکسی ازتون سئوال کرد ، فحشش دادین ، هرکسی نقدتون کرد ، تا تونستین بر علیهش نفرت پراکنی کردین ، هر تهمتی که تونستین به طرف زدین .
فرمان گلهای دادین که هرکسی رو که شعورشون
عرض شود خدمتتون ، چون هی میپرسید میگم براتون وگرنه کوچکترین علاقهای به حرف زدن در این مورد ندارم .
اما به شخصه و در ابتدای امر به همه این اقایون ، بدون خانمها، چون خانمی توشون نیست تبریک میگم (حالا تا روزهای اتی ی لشکر خانم هم میچپونن داخل گروه) بالاخره تونستن بشینن
کتار یکدیگر .
ثانیاً به شخصه از چنین نشستهائی بسیار بسیار پشتیبانی میکنم ، چرا که حداقلش اینه که از حجم فحشها و توهینهایی که همین افراد و باند و دستههاشون به جناب شاهزاده ، ینی رهبر واقعی اپوزسیون ایران میکنند کاسته بشه .
ثالثاً بهترین کار اینه که این نشستها به صدور منشور
و قطعنامه و یا پیام ختم بشه .
چرا که اونوقت عیار واقعی شعور و درک و سواد تک به تک این حضرات دستتون میاد و متوجه میشید که چقدر عالم به علوم روز و دانشمند و آگاه هستند و روسیاهی کسانی که بهشون انتقاد میکردن و میگفتن که بجای دادن فحشهای رکیک به شاهزاده به کار خودتون برسید و برای
یکی از مهمترین دلایلی که منتقدین بازیهای کامپیوتری برای بد بودنشون میشمارند اینه که میگن این بازیها انتها ندارند ، و تا ابدالاباد ادامه دارند و نقطهای به نام پایان در آنها وجود نداره .
اما ی نکته پنهان دیگه هم در این بازیها وجود داره و ان اینه که مانند تحصیلات و آموزش
۱.
انسان را برای برده شدن مدرن اماده و تربیت میکنه . شما میتونید همین الان و در سال ۲۰۲۳ یک بازی رو از گوگل پلی دانلود و شروع به بازی کنید تا زمانی که بمیرید و سپس فرزندان و نوادگان شما در سالهای ۲۵۶۴ به بعد میلادی این میراث ماندگار جد بزرگوارشون رو به دنیا نشون بدن و بهش
۲.
افتخار کنند در حالی که هنوز بازی تموم نشده باشه . و تازمانی که سرورهای بازی فعاله ، شما هم بازی میکنید .
اما این تمام ماجرا نیست ، ماجرای مهمتر اینه که این بازیها با قراردادن یک سری المانها و اکتهای تکراری ، شمارو عین یک کارمند بدبخت دون پایه اداره بار میارن .
مثلاً
سالها پیش رالف اپرسون در کتاب. قطورش با نام نظم نوین جهانیش وضعیت امروز جهان رو مو به مو توضیح داد
او نوشت :
دارایی ملتهای «دارا» است و آن را به «ملتهای دارای» خواهد داد.
نظم نوین جهانی شامل تغییراتی در موارد زیر خواهد بود:
خانواده:
ازدواج همجنس گرایان قانونی می شود
والدین اجازه نخواهند داشت فرزندان خود را بزرگ کنند (دولت خواهد کرد ؛) همه زنان توسط دولت استخدام خواهند شد و اجازه ندارند "خانه دار" باشند. طلاق بسیار آسان خواهد شد و ازدواج تک همسری به تدریج از بین خواهد رفت.
محل کار: دولت مالک همه عوامل تولید خواهد شد. مالکیت
خصوصی اموال غیرقانونی خواهد بود.
دین:
دین غیرقانونی می شود و مؤمنان یا حذف می شوند یا زندانی می شوند. دین جدیدی وجود خواهد داشت:
پرستش انسان و ذهن او
همه به دین جدید ایمان خواهند آورد.
ایالات متحده نقش مهمی در این نظم و شکل دادن به آن خواهد داشت .
هنوز هم میپرسین
در پاسخ به ولتر روسو میگفت نه مذهب پاسخ به واقعیات میده ، نه عقل کامل ، اما در نهایت ی چیزی باید باشه که بصورت لایتغییر ذهن انسان رو راهنمائی بکنه و آن چیزی نیست مگر #وجدان .
روسو میگفت وجدان انسان اشتباه نمیکنه ، از نظر وجدان انسان ، قتل شَره و با هیچ توجیهی این شر پاک
۱.
نمیشه و شره ، در حالی که عقل میتونه هزاران دلیل و توجیه برای هر نوع قتلی بتراشه .
در نهایت این تقابل مابین عقل و وجدان تا امروز هم ادامه داره .
اما حرف طبقات تهیدست و پایین جامعه
همچنان سرجاش بود .
با مذهب و کلیسا و بی مذهب و کلیسا ، ما هنوزم بدبختیم که ، پس تکلیف ما چی
۲.
میشه ؟
و از اونجائی که حرف حساب جواب نداشت ، این بود که فلاسفه روشنگری اعلام کردن که مشکل بدبختی این طبقات شاهان و حکومتها هستند .
دیدرو نوشت که بیائید با رودههای آخرین
کشیش ، آخرین پادشاه رو دار بزنیم و از شر همه این جماعت راحت بشیم ، روشنگران میگفتن که حکومتها دستشون با