بنیان هنجاری ایران بر دو ستون استوار است: #داد و #مدارا. این دو ستون کیفیت و چگونگی فرمانروایی در تمدن ایرانی را نشان میدهد. بدون درک این دو ستون نمیتوان کلان استراتژی نوینی در ایران را تدوین، طراحی و و راهاندازی کرد. در واقع، پیشبرد هر سیاستی نیازمند تکیه بر این دو معیار است
#داد ستون نخست سامان سیاسی ایران است که میتوان در چهره فرمانروایان آرمانی یافت. ویژگی بارز فرمانروایان آرمانیِ اسطورهای٬ فریدون و کیخسرو٬ دادگری است. آوازه سه فرمانروایان آرمانی تاریخی، کوروش بزرگ، داریوش بزرگ٬ و خسرو انوشیروان٬ ریشه در حکمرانی دادگرانه دارد تا پیروزهای نظامی.
پس یکی از ریشههای #تداوم چیرگی ایران بر جهان را باید در دادگری ایرانی دید. مقام امام نخست شیعیان که فرمانروای مذهبی آرمانی در حافظه ایرانی است، نیز نه فتوحات دوران خلافت کوتاهش بل شیوه حکمرانی عادلانه وی بود. حتی #شاهنامه فردوسی، مهمترین متن ایرانی، نیز #حماسه_داد نامیده میشود
نبوغ نظامی #نادر_شاه افشار، واپسین فاتح بزرگ آسیا، ستودنی است چرا که ایران را نجات داد اما مردم #نظامیگری او را نپذیرفتند. برعکس، دادگریِ #کریمخان_زند که بر همه ایران فرمان نمیراند را میستایند. پس ویژگی آرمانی فرمانروای ایرانی نه پیروزیهای نظامی و جهانگشایی٬ بل دادگری است.
#مدارا ستون دوم هنجاری ایران است. کوروش بزرگ با مدارا توانست حکومتی جهانی بر فراز تمدنهای درخشان بابل، مصر، لیدیه و آشور بنا نهد. منشور حقوق بشر کوروش نمود و نماد مدارا و حافظ حقوق ملل مغلوب است. مدارا بود که کثرت مردمانی با فرهنگ و ادیان گوناگون را ذیل وحدت ایرانی گردهمآورد.
مدارا در نیمه دوم هخامنشیان بتدریج بکناری گذاشته شد تا آنکه کشور با هجوم اسکندر فروپاشید. اشکانیان مدارا را در فرمانروایی ۴۷۱ ساله خود درپیش گرفتند. ساسانیان اما مدارایی با ادیان غیرزرتشتی کمتر مدارا کردند.#مانی و #مزدک کشته شده و مسیحیان تا زمان پذیرش #کلیسای_نسطوری زیرضرب بودند
پس از اسلام نیز مدارا هر گاه مجال مییافت بر غنای تمدن ایران میافزود. سامانیان و دیلمیان (بوییان و زیاریان) مدارا را در پیش گرفتند و #رنسانس_ایرانی در همین دوران بود. مدارا اما اندکاندک بفراموشی سپرده شد و #تحجر جایگزین آن گشت تا بدانجا که هر اندیشه نوینی با انگ بددینی روبرو شد
اهمیت #داد بدین معناست که نهاد قضایی، و نه نهاد قانونگذاری و اجرایی٬ رکن هنجاری دولت ایرانی است. چرا که مسئول دادپراکنی و پاسداشتِ داد است. اهمیت #مدارا نیز به این مسئله اشاره دارد که سیاستهای یکسانساز در ایران شکست میخورد و مدارا نسبت به کثرت #شیوه_زندگی امری گریزناپذیر است!
داد و مدارا نگهدارنده ویژگی بنیادین #وحدت_در_عین_کثرت ایران هستند.
بدون این دو نمیتوان تنوع اندیشه و شیوه زندگی در متن تمدن ایران را پذیرفت. برعکس، #بیداد و #تحجر ویران کننده سامان سیاسی کشور هستند. درخشش تمدن ایرانی همزمان با فرمانروایانی بودند که از بیداد و تحجر دوری گزیدند.
نگهداشت امنیت ملی و حفظ #تمامیت_ارضی ایران بدون #قوی_شدن امکان ندارد؛ شرط قوی شدن پایدار اما تقویت رابطه دولت و ملت است. بنیان این رابطه نیز باید با داد و مدارا سازگار باشد. پس بر فرمانروای ایرانی است که #داد گستراند و #مدارا پیشه سازد. این همه را ۵سال پیش در #سیاستنامه گفته بودم
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
انتخابات ریاست جمهوری آمریکا انتخاباتی دو مرحلهای است که از طریق #مجمع_گزینندگان (کالج الکترال) رئیسجمهور و معاون وی را برمیگزیند. در دیگر جمهوریهای جمهوریهای ریاستی (برزیل) و نیمه ریاستی (فرانسه) رئیس جمهور با رأی مستقیم (هر نفر یک رأی) برگزیده میشود
شهروندان آمریکایی که در یکی از ۵۰ ایالت یا در واشینگتن دیسی ثبتنام شدهاند، رأی خود را برای انتخاب گزینندگان به صندوق میاندازند. گرچه مردم در روز انتخابات نام نامزدهای ریاستجمهوری را در برگههای اخذ رأی مینویسند، اما در عمل گزینندگان رئیسجمهور و معاون وی را انتخاب میکنند.
در گام بعد اعضای منتخب گزینندگان مستقیما به رئیسجمهور و معاونش رأی میدهند که به آن #رأی_الکترال میگویند. نامزدی که بتواند دستکم ۲۷۰ رای از ۵۳۸ رای الکترال را بدست آورد، رئیسجمهور آمریکا خواهد شد. اینگونه انتخابات ویژه بر پایه اصل ۲ و متمم ۱۲ قانون اساسی آمریکا تشریح شده است.
چمران یگانه چهره پشتیبان صدر در میان انقلابیون ایرانی نبود. قطب زاده همانند #مصطفی_چمران از جوانان حامی #دکتر_محمد_مصدق بود که برای آموزش در رشتۀ زبان انگلیسی راهی آمریکا شده بود. #قطب_زاده شخصیتی تکرو و پرسروصدا بود که اعتمادبهنفس بالایی داشت
آوازۀ او در میان مبارزین انقلابی ایرانی زمانی بالا گرفت که در جریان مراسم نوروز سفارت ایران در واشینگتن سیلی بر گوش #اردشیر_زاهدی سفیر وقت ایران در آمریکا نواخت. صادق قطبزاده با اخراج از آمریکا راهی کانادا شد تا مبارزات خود را در انجمنهای اسلامی دانشجویان خارج از ایران پی گیرد.
او در سال ۱۳۴۲ به آیتالله خمینی نزدیک شد و اندکی پس از آن از یاران نزدیک #موسی_صدر شد. صدر تأثیر فراوانی بر زندگی قطبزاده داشت تا بدانجا که، به گفتۀ #کارول_جروم (نامزد و معشوقه صادق قطبزاده) «موسی صدر غولی در در زندگی صادق بود.» جروم از نقش #صادق_طباطبایی خواهرزادۀ موسی صدر،
برای بیش از ۲.۵ هزاره است که ایران در دل غرب آسیا جای گرفته؛ در گسترهای از نیل و بسفر تا سند و ختن که در گذشته #اویکومن مینامیدش. برخلاف تاریخ دیرینش، حضور جغرافیایی قدرتهای بزرگ در همسایگی آن از قاعدهای نوین تبعیت میکند: «نه خیلی دور، نه خیلی نزدیک»!
آمریکا تمرکز روزافزونی بر حوزه #ایندو_پاسیفیک داشته، روسیه در محور دنیپر-کریمه گیر کرده و چین چشم به تایوان دوخته. با این حال، هر سه کوشیدهاند تا سیاست خاورمیانهای خود را با رویکرد نوین ژئواکونومیکی مبتنی بر توسعه اقتصادی همراه سازند؛ امری خلافِ آمدِ عادت در منطقهای تاریخی!
از سقوط شاهنشاهی هخامنشی، ایران معمولا شاهد حضور یک یا چند قدرت بزرگ جهانی در همسایگی خود بوده؛ از روم و عثمانی در غرب و روسیه تزاری و شوروی در شمال گرفته تا بریتانیا در جنوب، مغولان در شرق و گورکانیان در جنوب شرق. جایگاه ژئواستراتژیک کشور هم نعمت بوده و هم نفرین؛ شمشیری دودَم!
۴۰۲ سال پیش در چنین روزی #شاه_عباس بزرگ #جزیره_هرمز را آزاد کرد؛ جزیرهای که ۱۱۵ سال زیر یوغ پرتغالیها بود. در ۱۴۹۷ م. #واسکودوگاما پرتغالی از دماغه امید نیک در جنوب آفریقا گذشته و با دور زدن راه زمینی در قلمروهای اسلامی توانست مسیر دریایی را از آتلانتیک به اقیانوس هند بیابد.
این آغاز دسترسی اروپاییان به آسیا بود. در ۱۵۰۵ م. #مانوئل_یکم پادشاه پرتغال، سیاست توسعهطلبی و کنترل شاهراههای بازرگانی در آفریقا و آسیا را دنبال کرد. دو سال بعد همزمان با سالهای آغازین فرمانروایی #شاه_اسماعیل صفوی، نیروهای پرتغالی به فرماندهی آلفونسو دو #آلبوکرک جزیره هرمز را
که مهمترین بارانداز شرق و بزرگترین بندر بازرگانی ایران بود با ٢۶ کشتی تسخیر کرده و قلعهای را در شمال جزیره ساختند. پرتغالیها #هرمز را مستعمره خود کرده و ملوک هرمز تحت فرمان آنان قرار گرفتند. فتح هرمز موازنه قدرت را تغییر داده و کنترل بازرگانی میان هند و اروپا را به پرتغال سپرد.
۳۰۳ سال پیش، در ۶ اردیبهشت ۱۱۰۰، در زمانه شاه سلطان حسین، واپسین فرمانروای ایران صفوی، بیش از ۸۰ هزار ایرانی در زمین لرزه ویرانگر تبریز جان خود را از دست دادند. اوژن فلاندن مینویسد «سختترین زمینلرزهها در سال ۱۷۲۱ اتفاق افتاده و هشتادهزار نفر جمعیت این شهر را از بین بردهاست.
این واقعه در زمان شاه سلطان حسین و به وقتی است که این شاهزاده تیرهبخت میخواست سلطنت را به یک افغان فتنهجو که در این وقت اصفهان را محاصره کرده بود، واگذار نماید.» کروزینسکی نیز روایت میکند که «در زلزلهٔ ۱۷۲۱ م، ۸۰٬۰۰۰ تن به خاک هلاک افتادند.» این اما ششمین زمینلرزه تبریز بود.
تبریز، نگین شمال غرب ایران، همواره دچاره بلای زمینلرزه بوده و بسیاری از بناهای تاریخی زیبایش ویران گشته است. در سال ۲۳۰ خورشیدی، در زمانه جعفر المتوکل علی الله، دهمین خلیفه عباسی، نخستین زلزله تبریز را که آنزمان هفتمین شهر بزرگ آذربایجان، کوچکتر از اردبیل و بردعه، بود ویران کرد
از پایان جنگ سرد این اسرائیل بود که مدام تهدید به حمله مستقیم به خاک ایران میکرد. شگفت آنکه تهران بود که این مهم را برای نخستین بار انجام داد! عملیات #وعده_صادق در پاسخ به بمباران کنسولگری ایران در دمشق انجام شد؛ عملیاتی که دستکم ۱۲ پیامد استراتژیک داشته است:
۱. تغییر خطوط قرمز پیشین: اشتباه استراتژیک اسرائیل فرصتی برای سپاه فراهم کرد تا خط قرمز نوینی را حولِ اصل #تقدس_سرزمینی #territorial_sanctity تعریف کند؛ اصلی مطابق با حقوق بینالملل که در میان حامیان و حتی منتقدین مشروعیت دارد، گرچه نمیتواند امنیت پایگاهها در سوریه را تضمین کند
۲. دگرگونی در استراتژی #منطقه_خاکستری ایران: رویکرد دیرین ایران در پیشروی تدریجی از طریق #قلمرو_سازی با تکیه بر متحدین غیر دولتی خود در منطقه تغییر یافت. با این حال، تهران در سودای احیای #جنگ_سایهها همراه با پرهیز از برخورد مستقیم با آمریکا و اسرائیل است تا تداوم زدوخورد رودرو.