شما رو به چالش گفتار #بیمبالغه دعوت میکنم!
#رشتار/#رشتو/#رشته_توییت:
(طولانیه، ولی حب اینم بخشی از چالش فرض کنین)
منظور از «مبالغه» در اینجا بکار بردن ادبیاتی است که منطقاً کمکی به استحکام استدلال یا نقد در بحث نمیکند، توصیف اغراقآلود ویا بیانی است بیپشتوانه، منفی با مثبت، آلوده به نفرت یا شیدایی، که از آن برای کسب اعتبار و پشتوانه کاذب و یا تبلیغ و القای حقانیت گفتار استفاده میکنیم.
گفتار مبالغهآمیز چگونه است؟
مثال:
مردک جیرهخوار افیونی، با تصویب این قانون شرمآور، باعث محرومیت کارگران شریف و رنجدیده کشور، از حقوق حقهٔ خود شد.
#بیمبالغه:
فلانی، با فشار برای تصویب این قانون، عملاً مانع از دستیابی کارگران کارگاههای زیر ۵ نفر، به پوشش تامین اجتماعی شد.
مثال دیگر:
همسر نجفی و امام جمعه کازرون به قتل، و یک مرزبان به شهادت رسید. همه اینها در یک روز بود، ولی برای رسانه میلی نه دین مهم بود نه دفاع از خاک و میهن فقط جریان قتل همسردوم را به تصویر کشید
#بیمبالغه:
[...] انحصار خبررسانی صداوسیما به پوشش قتل همسر نجفی، سوالبرانگیز است
چرا #بیمبالغه؟
فضای ذهنی پیرامون ما (حداقل در جامعهٔ مجازی) اشباع شده است از گفتار آلوده به «نفرت و شیدایی». در جنین فضایی، روز به روز، امر «گفتگو» بیشتر جای خود را به نزاع و ستیزه کلامی میدهد.
در این فضا افکار به جای مبادله شدن، محک خوردن با عقل، و صیقل یافتن
و افزودن به غنای خرد جمعی، ابزاری برای نبرد جریانهای فکری شدهاند. طرفداران هر جریان، به دلیل همین فضا ترجیح میدهند برای حفظ امنیت روانی خود، در نزدیکی تاییدگران خود باشند، تا در تنش فرساینده احتمالی برای گفتگو-نزاع با غیر همفکر.
نتیجه اینکه هر جریانی در درون خود منزوی شده و از فرصت اصلاح یا بهبود و یا محک خوردن محروم میماند.
در مقابل، در مناسبتهایی که به اجبار این جریانها با هم برخورد میکنند، جنگی در میگیرد، و هر طرف بیآنکه به اصل «تفکر» برای تشخیص و درک حقیقت بپردازد، مراقب است تا مغلوب نشود و
مغلوب کند ویا از تکنیک و تاکتیکهای طرف مقابل برای نزاع بعدی بیاموزد. لذا در چنین جنگهایی، تنها «روش جنگیدن» مبادله میشود و «حقیقت» همواره بزرگترین بازنده میدان است و خسارت آن متوجه همگان (حتی اگر در نهایت یکی از طرفین برنده این «بازی/نزاع» شده باشد).
بنابراین:
یک- گفتار #بیمبالغه، این فرصت را میدهد، تا به مرور بجای استفاده از واژهها به مثابه ابزار ستیزه، برای کاربرد اصیلترشان، یعنی بعنوان ابزار تعامل و گفتگو، استفاده کنیم.
تمرینی است برای تقویت «استدلال» بجای مغالطه، «همافزایی» بجای تضعیف متقابل، و «برد جمعی»، بجای باخت همگانی.
دو- #بیمبالغه این فرصت را میدهد که در هنگام نگارش یا گفتگو، اعتبار گفتههای خود را بهتر ارزیابی کنیم. ببینیم واقعاً جوهرهٔ آنچه گفتهایم رنگ و بویی از استدلال محکم و قانع کننده دارد؟ یا صرفاً «کلیدواژههای نفرت و شیدایی» است که به آن ظاهر معتبر و محق بخشیده؟
اگر چنین است، استدلال را بازنگری و دقیقتر و کارآمدتر کردن آن، نگرش و فهم خود را از موضوع بازنویسی کنیم.
سه- #بیمبالغه با حذف زوائد مبالغهآمیز گفتار، فرصت بیشتری برای پرداختن به جزئیات موضوع و رویهٔ رسیدن به نگرش و به تبع آن جلب نظر مخاطب یا ناظر را میدهد.
چهار- #بیمبالغه بیش از آنکه احترام به حریف/رقیب باشد، احترام به شعور ناظر/مخاطب است. اعلام این است که «به فهم استدلال در تو باور دارم، پس در پی فریب/تخریب نگاهت را با جادوی کلمات نیستم،»
پنج- در همین حال #بیمبالغه فرصت را از دیگرانی که منافعشان در تشتت و آشفتگی است میگیرد؛ کسانی که بهردلیل میخواهند جنگاوران گلاویز و همهمه نبرد آنقدر بلند باشد تا خواسته خود را بی جلب توجه پیش ببرند.
در فضای بدون آشوب هر صدایی بهتر شنیده میشود، حتی صدای آن که آهسته میخزد.