My Authors
Read all threads
#رشتو
#هشت_روز_در_تهران_امام_خمینی
#ایران_اسرائیل
با پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، سرنوشت ۳۳ نفر از اتباع و نمایندگان رسمی دولت #اسرائیل در #ایران - از جمله ۶ دیپلمات، نیروهای امنیتی و حفاظتی سفارت اسرائیل در #تهران، کارکنان شرکت کور و شرکت هواپیمایی #ال_عال اسرائیل -
به یکی از مهم ترین چالش های دستگاه سیاست خارجی و نهادهای اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل مبدل شد.
بن بست خاورمیانه قصد دارد تا به پاس همراهی شما عزیزان، در ایام تعطیلات عید نوروز برای نخستین بار با انتشار
فصل پایانی کتاب خاطرات #ییتسخاک_سگو (وابسته نظامی اسرائیل در ایران) با عنوان "۸ روز در تهران امام خمینی"، به روایت داستان خواندنی و مهیج خروج آخرین اتباع اسرائیل از ایران در روزهای پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ بپردازد.

با ما همراه باشید...
#قسمت_اول
ضرب المثلی است بین اعضا سازمان جاسوسی اسرائیل که شیرین ترین ویسکی دنیا را در هواپیمایی که کشور دشمن را ترک کرده و درمیان ابرها ناپدید می شود و توسط مهماندار هواپیما به شما تعارف شده، می توان یافت. بدون تردید مزه این ویسکی را ۳۳ تن اسرائیلی در ۱۸ فوریه ۱۹۷۹ هنگامی که
هواپیمای پان آمریکن آنان را از مرزهای ایران خارج میکرد، چشیدند و بدین ترتیب به کابوس۸روزه در کشوری که در آتش انقلاب می سوخت و راه فراری را برای آنان باقی نگذاشته بود و گرفتارش شده بودند،پایان داد.در۱۶ژانویه شاه ایران و خانواده اش براثر فشار انقلابیون،کشور را به مقصد مصر ترک کردند
درهمان روز دولت قانونی به نخست وزیری #شاپور_بختیار که یکی از اعضای جبهه ملی بود،در تهران تشکیل گردید.بمدت چند روز معلوم نبود که بختیار یا خمینی کدامیک بر ایران حکومت می کنند.سرانجام در۱۰فوریه دولت بختیار فروریخت و #مهدی_بازرگان بعنوان اولین نخست وزیر دولت اسلامی انتخاب گردید
بختیار در لباس مهماندار یک شرکت هواپیمایی که تاکنون نامش فاش نشده است از کشور خارج و به خاطر همسر فرانسوی اش قادر به دریافت پناهندگی سیاسی از کشور فرانسه گردید. در این زمان خمینی به ایران وارد و مورد استقبال جمعیت کثیری از مردم هیجان زده قرار گرفت که در میان آنان،
من (ژنرال سگو) و چند اسرائیلی دیگر که کاپشن های انقلابی به تن داشتند و عکس های وی را نیز با خود حمل کرده و شعار می دادند، دیده می شدند و بدین ترتیب انقلاب پا گرفت. در ۸ روز بین ۱۱ تا ۱۸ فوریه که جمعیت از سرنوشت گروه کوچک اسرائیلی در ایران بی خبر بودند،
🔹️تصویر: سگو در تخت جمشید
هنوز سوال بزرگتر در مورد سرنوشت کشوری است که دارای بیش از ۱ میلیون سرباز زبده و بهترین سلاح های غربی و از فرق سر تا نوک پا مجهز و مسلح بود که می توانست به آسانی بزرگترین قدرت های منطقه را در هم بشکند اما در عرض یک شب چنین متلاشی و از هم پاشیده می شود؟
صبح روز یکشنبه ۱۱ فوریه که به طور معمول سفارتخانه ها تعطیل بود، روز طلوع انقلاب اسلامی تلقی می شد. سفیر اسرائیل #هرملین (رئیس سابق اداره اطلاعات کشوری) و من در منازل خود بودیم و تنها مامورین حفاظتی اسرائیل در آن روز در سفارتخانه حضور داشتند.
در یک سال اخیر بیش از ۱۵۰۰خانواده اسرائیلی که در تهران اقامت داشتند از کشور خارج گردیده و تنها ۶نماینده سیاسی در تهران اقامت داشتند.
کسانی که گرفتار شده و قدرت خروج نداشتند،ماموران حفاظتی، نمایندگان شرکت هواپیمایی ال عال و چند تن از کارمندان شرکت کور و ۲تن از بازرگانان عادی بودند
دولت اسرائیل با توجه به اعلام آمادگی اعضای سفارت مبنی بر این که در صورت بروز هرگونه خطری، محل ماموریت را ترک نمی نمایند، سعی می کند تا آخرین لحظه ممکن از پایین آوردن پرچم و بستن سفارتخانه که با تلاش ۲۵ ساله در جهت گسترش روابط با ایران و انجام معاملات مشترک به ارزش ۲۵۰ میلیون دلار
در سال می رسید،خودداری نماید. #موشه دایان وزیر خارجه حتی از هیئت دیپلماتیک خود در تهران خواسته بود که سفارتخانه را به محلی کوچک تر و امن تر و حتی در سطح یک کنسولگری تقلیل دهند اما آنان همچنان پافشاری می کردند که تا پای جان و تا آخرین زمان ممکن درهای سفارتخانه را باز خواهند گذاشت.
ساعت ۸ صبح ۱۱ فوریه کرملین متوجه گردید که واحد ارتشی که مسئول حفاظت جان آنان بود، محل سکونت وی را ناگهانی ترک کرده است. در همان دم تلفن وی بصدا در می آید و مسئولین امنیتی سفارت به هرملین اطلاع می دهند که محافظین ایرانی نیز سفارتخانه را رها کرده اند.
* کرملین: هرملین
هرملین بلافاصله با من تماس گرفته متوجه می شود که من هم در شرایط مشابهی قرار دارم. من که در ۲ سال اقامت خود در تهران روابط بسیار نزدیک و دوستانه ای با ژنرال #قره_باغی رئیس ستاد ارتش ایران داشتم بلافاصله به او تلفن کردم و از وی کمک خواستم.
قره باغی به من گفت که شب گذشته در ستاد ارتش تصمیم گرفته شد که ارتش بین #بازرگان و #بختیار بی طرفی اختیار کند. در نتیجه من امروز دستور دادم که تمام واحدها به پایگاه خود برگردند و افزود که به هیچ وجه حاضر به فرستادن سرباز برای محافظت از سفارتخانه نمی باشد.
از قره باغی پرسیدم معنی این کار شما یعنی بسته شدن سفارتخانه و به خطر افتادن جان ساکنین آن؟ قره باغی پاسخ داد هرطور می خواهید در این مورد نتیجه گیری کنید و تماس تلفنی را قطع کرد. به اداره پلیس زنگ زدم و از آنان درخواست کمک کردم و به من گفتند این وظیفه ارتش می باشد و نه شهربانی.
با مشورت هرملین تصمیم گرفتم تا به دفتر نخست وزیری تلفن کنم. با آشنایی قبلی که با بختیار داشتم افرادی را برای حفاظت سفارتخانه درخواست کردم اما بختیار گفت که دیگر هیچ کنترلی بر اوضاع ندارند و خود او نیز در پی فرار است.
در همین زمان بیش از ۲۰ هزار نفر از مردم هیجان زده به رهبری خرابکاران فلسطینی در برابر ساختمان سفارت اسرائیل در تهران گردهم آمده بودند و آهنگ درآمدن به ساختمان و یورش به آن را داشتند. ماموران اسرائیلی در آخرین لحظه خود را از معرکه بیرون کشیدند و به خارج از ساختمان کشاندند.
من که منزل خود را ترک کرده به محل سفارتخانه آمده بودم با وحشت متوجه شدم که ساختمان به اشغال فلسطینیان درآمده و پرچم آنان در بالای ساختمان قرار گرفته است.
۳۳ تن اسرائیلی که تمام امیدشان را به سفارتخانه دوخته بودند ناگهان متوجه می شوند که در دوراهی ای قرار گرفته اند که تنها معجزه می تواند آنان را نجات بخشد. البته نبایستی انکار کرد که مسئولان سفارت از چندی قبل تدارک لازم را برای چنین روزهایی به عمل اورده بودند.
۳ پناهگاه (شامل خانه سفیر، وابسته نظامی و محل زندگی کارکنان ال عال) به تمامی وسایل اضطراری مجهز شده بود و همگی به این ساختمان ها پناه آورده با امید منتظر آینده نگران خود بودند. در جمع ما تمامی ۳۳ تن را افراد سفارتخانه تشکیل نمی دادند.
در میان ما مردخای بن-پورات نماینده کنست نیز که با هدف تشویق یهودیان ایرانی به مهاجرت به اسرائیل به تهران سفر کرده بود و همچنین خانمی که همسرش در آن زمان در اسرائیل اقامت داشت نیز دیده می شدند. نگرانی ۲ شخصیت برجسته این ماجرا، یعنی سفیر و وابسته نظامی از همه بیشتر بود.
این دو تن ناگهان خود را در کشوری پر از هرج و مرج و بدون شخصیتی مسئول یافته بودند که می بایست جان خود و سایر افراد را از تهدید مردمی که نه تنها خود به صورتی غیرمسئولانه عمل می کردند، بلکه سرکردگانی هم چون فارغ التحصیلان فلسطینی آنان را راهنمایی می نمودند، برهانند.
در خانه های امن و پناهگاه ها بلافاصله دستگاه های بی سیم فعال و با اورشلیم تماس برقرار شد. گزارش کوشش های شجاعانه سفیر، مقامات اسرائیلی را تا حدی از نگرانی آن ۳۳ تن درآورد. آپارتمانی که من و شمار دیگری از اسرائیلی ها در آن زندگی می کردیم از امنیت بهتری برخوردار بود.
همه ما در حال صرف غذا بودیم که از پنجره متوجه اتومبیلی شدیم که سرنشینانش را افراد کمیته تشکیل می دادند. سرنشینان به ناگهان از اتومبیل پیاده شدند و به داخل ساختمان هجوم آوردند.
تیم ما مطمئن شد که این افراد به منظور بازداشت آنها آمده اند. بلافاصله موضع گرفته و منتظر ورود افراد شدیم تا از خود دفاع کنیم. دقایق به سختی می گذشت و از آنها خبری نشد. من با نگاهی از سوراخ کلید متوجه شدم که آنها به منظور بردن فرمانده شان که در آپارتمان روبرو سکونت داشت، آمده اند.
هنوز نفسی به راحتی نکشیده بودم که ناگهان صدای چرخاندن کلید قفل در آپارتمان همه را به خود آورد. همگی در جایشان خشکشان زده بود. در باز شد و صاحبخانه وارد شد.
او همیشه پیش از آمدن به داخل آپارتمان زنگ می زد و اجازه ورود می خواست اما این بار با این تصور که ساکنین منزل را به قتل رسانده اند، داخل ساختمان شد و همه را نگاه کرد. من صاحبخانه را از موقعیت بغرنجی که در آن قرار گرفته بودیم، نجات دادم و گفتم قصد داریم این خانه را ترک نماییم.
صاحبخانه نیز بلافاصله حساب و کتاب را انجام داد و سرانجام کاغذ تسویه را امضا و به من داد. من و همراهان بلافاصله محل مزبور را برای رفتن به پناهگاه دیگری واقع در خیابان جردن ترک کردیم. پس از مدتی به آن مکان رسیدیم.
پرده ها را کشیدیم و غذایی را برای خوردن آماده کردیم. شانس آورده بودیم که تلفن ها هنوز کار می کردند. از آنجا به خانه سفیر تلفن زدم و بعد از آن به اورشلیم و با ژنرال #رافائل_ایتان، رئیس ستاد مشترک ارتش گفتگو کرده و گزارش لازم را دادم و آنها را از نگرانی درآوردم.
در همان زمان کمیته ای متشکل از کلیه سازمان های ذیربط در اورشلیم به منظور نجات ما تشکیل شد. در اسرائیل تلاش های وسیعی بمنظور نجات به عمل می آید. در تهران ما مایوس نشده بودیم و سعی می کردیم تا با تماس با افراد سازمان هایی که از پیش می شناختیم بتوانیم راهی برای گریز از ایران بیابیم.
بهمین منظور من با #ربیعی فرمانده نیروی هوایی و ژنرالی دیگر تماس گرفتم و از انان درخواست کردم تا هواپیما و یا هلی کوپتری در اختیارمان بگذارد.هردوی آنها بسیار معذب بودند و اظهار داشتند که کنترل فرودگاه اکنون در دست #آيةه_الله_طالقانی است و بهیچ عنوان نمی توان به هواپیما دسترسی داشت
من بعد از این مکالمه بی نتیجه به ژنرال #خسروداد فرمانده نیروهای ویژه که هواپیما و هلی کوپتر در اختیارش بود تلفن زدم و از او هم جواب مشابهی شنیدم. خسرو داد افزود که خود او نیز درصدد فرار از کشور است و به مجرد تهیه تدارکات لازم ما را نیز آگاه خواهند نمود.
ژنرال ربیعی نیز به من گفت که قصد فرار از کشور دارد. من به هرملین سفیر اسرائیل در تهران تلفن زدم و نتیجه گفت و گوی خود را با ژنرال ها به وی گزارش دادم. هرملین تصمیم گرفت تا منتظر تلفن خسرو داد بماند.
برای من سقوط ارتش واقعا تعجب آور بود. ژنرال های همه کاره ناگهان تبدیل به گماشتگانی هیچ کاره شده بودند. مخصوصا وضع ژنرال ربیعی بسیار وخیم و تاسف برانگیز بود.
ربیعی با اسرائیلی ها روابط بسیار نزدیکی داشت و حتی سال قبل از این جریانات از اسرائیل بازدید بعمل اورده بود.او با من دوستی بسیار نزدیکی داشت و بارها بصورت غیر رسمی یکدیگر را ملاقات کرده بودیم.ژنرال ربیعی درمیان کلیه افراد شاه تنها فردی بود که هفته ای۲بار بدعوت شاه به دیدنش می رفت
و حتی از نخست وزیر نیز در این مورد برتری داشت. بارها می شد که ژنرال های دیگر به کاخ دعوت می شدند و او تنها کسی بود که شاه را دیده بود. روزی بعد از ملاقاتش با شاه اظهار نگرانی کرد و گفت که شاه به طور کلی کنترل خود را از دست داده، گاهی می خندد و گاهی گریه می کند و اضافه کرد
آیا به نظر شما بهتر نیست که با #موشهدایان یا #عزر_وایزمن به دیدن وی بیایند و با او صحبت کنند؟ من پیشنهاد کردم که ربیعی از توانایی اش استفاده کند و عقایدش را به عرض شاه برساند.
ژنرال ربیعی به من گفت شما که کارشناس مسائل خاورمیانه هستید می دانید که بعید است شاه با بچه حرف بزند. شاه بر تخت شاهنشاهی می نشسته و حتی من در زمان ملاقات اجازه نگاه کردن به چشمان او را ندارم. چگونه می توانم از او انتقاد کنم؟
به هرحال به پیشنهاد ژنرال ربیعی بلافاصله به اورشلیم گزارش دادم. در آنجا تصمیم می گیرند که مستقیما با شاه تماس گرفته نشود. نماینده ای به نام #اوری_لوبرانی که قبل از هرملین سفیر اسرائیل در ایران بود و روابط نزدیکی با سران وزارت جنگ داشت را به تهران اعزام شد.
لوبرانی چند روز بعد به اسرائیل بازگشت و با تاسف اظهار داشت: سقوط شاه بسیار نزدیک است و موضوع امروز و فرداست. من که به زبان فارسی تسلط داشتم سعی کردم تا با مسئولین قدیمی و همچنین مقامات جدیدی که از جانب دولت بازرگان تعیین شده بودند تماس بگیرم
و از طرف دیگر هرملین هم سعی نمود تا از طریق تماس با سایر سفارتخانه ها در تهران راهی برای خاتمه بخشیدن به این وضعیت نامطلوب بیابد. در ۱۳ فوریه مهندس بازرگان ژنرال #قرنی را که سالها به دستور شاه در تبعید به سر می برد، به عنوان رئیس جدید ستاد ارتش انتخاب می کند.
هیچ کس در اسرائیل وی را نمی شناخت و نمی دانست که چگونه با وی تماس بگیرد. من دل به دریا زدم و به دفتر ستاد تلفن زدم و از افسر مسئول تقاضای ملاقات با قرنی کردم، به این بهانه که می خواهم اعتبارنامه خود را به وی تقدیم کنم. (اصولا وابسته نظامی اسرائیل در ایران مقامی رسمی بود
و حتی در زمان شاه نیز اعتبارنامه تقدیم نمی کرد.) افسر مربوطه از من خواست که شماره تلفن خود را در اختیار او بگذارم تا نتیجه این درخواست را به من اطلاع دهد، من با اکراه شماره تلفن را به او دادم و خود و سایرین را در معرض خطری بزرگ قرار دادم.
اما خوشبختانه افسر مربوطه به اعتماد من خیانت نکرد و بعد از مدتی کوتاه با من تماس گرفت و توصیه کرد که بهتر است هرچه سریع تر ایران را ترک کنیم، مخصوصا حالا که اعضای کمیته ها مشغول دستگیری اعضای #ساواک و شاه دوستان می باشند. من از او خواستم که از قرنی تشکر نماید و تلفن را قطع کردم.
Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh.

Enjoying this thread?

Keep Current with بن بست خاورمیانه Middle East Dead End

Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

Twitter may remove this content at anytime, convert it as a PDF, save and print for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video

1) Follow Thread Reader App on Twitter so you can easily mention us!

2) Go to a Twitter thread (series of Tweets by the same owner) and mention us with a keyword "unroll" @threadreaderapp unroll

You can practice here first or read more on our help page!

Follow Us on Twitter!

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just three indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3.00/month or $30.00/year) and get exclusive features!

Become Premium

Too expensive? Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal Become our Patreon

Thank you for your support!