"آنکه میخندد، هنوز خبرِ هولناک را نشنیده است" (برتولت برشت)
#بوخنوالد
نوشتن درباره این جنایتِ هولناک آنقدر سخت است که نمیدانم باید از کجا شروع کنم.
رویِ درب اصلی بوخنوالد نوشته بود"هر کَس و داراییش".(خلایق هرچه لایق)
بهترین جمله برای شروع اینست:
لیاقت ما این نیست...
در مابینِ ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۵، تعدادِ ۲۶۶ هزار نفر از ۳۰ کشور در آن اسیر بودند.
عمده ی زندانیهای بوخنوالد یهودیان،همجنسگرایان، اقلیت های مذهبی و اُسرای جنگی بودند.
کوره هایی که در هر ده ساعت ۴۰۰ جنازه را به خاکستر مبدل میکرد.
در روزهایِ منتهی به فتحِ #بوخنوالد روزانه ۲۰۰ انسان در آنجا کشته میشد.
در #بوخنوالد روی آستینِ همجنسگرایان این نشان را میزدند:
هنگامِ بازگشایی درهای #بوخنوالد هنوز ۲۰ هزار انسان در آن وجود داشت که ۱۰۰۰ نفر از آنها کودکانِ زیر ۱۴ سال بودند.
سَرهای تاکسیدرمی شده ی انسان و مغز هایی که بُرشِ عمودی خورده بود، نشان از آزمایش ها و جنایاتی مخوف داشت.
(عکس۲ متعلق به این زن در سلول است. آوریل ۱۹۴۶)
(تصویر۲ حلقه های ازدواجِ افراد کشته یا سوزانده شده را نشان میدهد)
به گونه ای که تعدادی یارایِ ایستادن نداشتند.
مگر میشد که انسانیت در سایه فاشیسم چنین افول کند؟
اما شده بود!
دمایِ این تکه فلز در تابستان و زمستان ۳۷ درجه است(دمای بدن انسانِ زنده).
به این معنا که اُسرا هنوز زنده اند.
نام ایران هم در بین آنها وجود دارد:
در تصویرِ آخر یک زندانیِ روس درحال شناساییِ یک افسر است که مرتکب جنایت شده است.
رونوشت به نگار مرتضوی،تریتا پارسی،نسیم نوروزی،کلباسی،امنه سادات ذبیح پور و سید پویان ها!
آری لحظه ی آزادی بسیار گوارا است عزیزانم.
روی دیوار اردوگاه نوشته بود:
مهم نیست چقدر تاریک شود؛
چراغ منتظر ماست
هیچوقت آن را فراموش نکن!
(رونوشت به مردم ایران🖤)