اما به طور خلاصه، چینیها از قدیم الایام معتقدند که بعضی غذاها قدرت خاصی دارند و این اعتقاد باعث شده است که یک رفتار خطرناک و آلوده غذاخوری ایجاد شود.
در فرهنگ غذا خوری چینی مفهومی بنام "جینبو" وجود دارد. جینبو تقریبا یعنی پر کردن جای خالی یا نقطه ضعف.
چینی ها معتقدند که به جای استفاده از دارو با غذا و خوردنی ها می توان بیماری ها را درمان کرد. این گرچه جزیی از عقاید سنتی شان است ولی اعتقاد آن در بین مردم امروزی نیز فراگیر است.
عقیده دیگر این است که هر غذایی که به شکل قسمتی از بدن است خاصیتی بهتری برای همان قسمت بدن دارد.
عقیده دیگرشان این است که این غذاها هر چقدر خام و تازه باشند خاصیت بیشتری دارند.
اگر حیوانی را هیجانی کرده تا خون و انرژی آن به جوش آید سپس بلافاصله حیوان را زنده زنده خورده یا زنده زنده پخته و گوشت آن را تناول نمایید مقدار بیشتری از خون و انرژی به بدن ما جذب می شود.
در طب سنتی چینی زمستان فصلی است که بدن انسان بیش از هر زمان انرژی و خون از دست می دهد لذا خوردن این نوع غذاها هم در این فصل بیشتر است. برای همین است که این ویروسها اکثرا در فصل زمستان در چین شایع می شود.
اما عامل دیگر وقوع برخی حوادث و فجایع انسانی است که حکم بنزین بر آتش این خرافات را دارند.
داستان جالب و تلخی دارد و اینکه چطور تصمیم یک دیکتاتور ابله و بلند پرواز این چنین بلایی را ایجاد می کند.
روستاییان حتی مجبور بودند اشیاء فلزی منازل خود را برای تولید فولاد (که در نهایت فولاد بسیار نامرغوبی از آب درآمد) تحویل دهند. یکی از بدترین جرائم در آن روزگار که مجازات سنگینی در پی داشت، مخفی کردن یک قابلمه یا ماهی تابهای فلزی بود.
در آن زمان، دو روز متوالی از صبح تا شب طبل های بزرگی نواخته می شد. گنجشک ها که از این صدا می ترسیدند در آسمان بی هدف به این طرف و آن طرف پرواز می کردند تا این که تعداد بسیاری از آنها جان خود را از دست داده و به زمین می افتادند. مردم با بیل های بزرگ به خیابان ها رفته و...
اجساد پرندگان را جمع آوری می کردند. یکی از محققان مخالف این طرح که شاهد مرگ پرندگان بود گفت: «اگر این پرندگان کالبدشکافی می شدند مشخص می شد که بیشتر آنها بر اثر خستگی از پرواز و ترس ناگهانی جان خود را از دست داده اند.»
طبق گزارش گاردین به طور کلی در این مدت، جسد یک میلیارد گنجشک و یک و نیم میلیون موش از سطح کشور جمع آوری شد.
در سال 1958 جمعیت گنجشک ها به طرز چشمگیری کاهش یافت اما به همان میزان برداشت برنج سال بعد در کشور هم به شدت کم شد.
در این زمان دولت اطلاعیه ای صادر کرد که طبق آن دیگر هیچ کس حق کشتن گنجشک ها را نداشت و به جای آن، ساس ها به سه مورد اول اضافه شدند اما دیگر خیلی دیر شده بود.
دیگر پرنده ای برای مقابله با حشرات وجود نداشت.
دسته های بسیار بزرگ ملخ ها به مزارع حمله می کردند و خسارت های جبران ناپذیری به محصولات وارد می کردند. از بین رفتن مزارع و محصولات، باعث تشدید قحطی بزرگ چین شد.
تلاش دولت بی فایده بود. عده زیادی از مردم جان خود را از دست داده بودند و بسیاری از آنها هم به خاطر قحطی و هم به خاطر از دست دادن عزیزان شان عصبانی بودند. به همین خاطر بود که دولت تصمیم جدیدی گرفت.
آنها که به اهمیت وجود گنجشک ها و پرندگان پی برده بودند، 200 هزار گنجشک و گونه های مختلف پرندگان را از روسیه به چین وارد کردند. هم اکنون جمعیت گنجشک ها در چین بسیار زیاد است و مردم دیگر به جای شکار آنها با دست خود برای پرندگان در مزارع و کنار خانه های خود لانه درست می کنند.
یود هونگ دبیر حزب کمونیست در زینیانگ میگوید: «وارد روستایی شدم و دیدم صدها جنازه روی زمین است. وارد روستای دیگری شدم با صدها جسد دیگر مواجه شدم. میگفتند سگهای ولگرد جنازهها را خواهند خورد. من گفتم این حقیقت ندارد چون مردم قبلاً همه سگها را خوردهاند.»
خرافات عجیب و غریب و قحطی هایی ازین دست که بارها رخ داده اند چینینان را به این وا داشته که از هیچ جنبنده و غیر جنبنده ای گذر نکنند.
تغذیه عجیب در دوران بحرانی در فرهنگ غذایی شان رسوب کرد و نسل به نسل منتقل شد.
دولت نیز از سیر بودن شکم مردم راضی است.
حال این که با چه چیزی پر می شود مهم نیست.
نتیجه شیوع انواع بیماری ها از طاعون سیاه تا سارس و کرونا است.
تغذیه ای که هزینه اش را تمام جهانیان پرداخت کرده و می کنند.
پایان