دسته بزرگی از علاقه مندان را میبینم که منتظرند هربار یک آژانس شیشه ای ببیند،
هربار ناامید می شوند
می گویند"این حاتمی کیا نیست"
انتظار دارند مثل آژانس بزند، بکوبد، حق بگوید و خلاصه "انقلابی گری" کند!
خروج برایشان یک شکست تلخ است، غافل از اینکه "فیلم زمانه ماست"
۱
بزرگترین نقد خروج لکنت زبان است: چرا فیلمی درباره اعتراض فریاد نمی زند؟
چون خروج فیلمی درباره اعتراض نیست! فیلمی درباره "امکان اعتراض" است.
۲
چهل سال گذشته، ارزش ها زیر سوال رفته، قهرمان به سودجویی و هلاک کردن دوستان شهیدش متهم است!
شهادت تحقیر شده، معیشت به باد هلیکوپتر رییس جمهور رفته، آب هم شور شده و هیچ مسئولیتی پذیرفته نمی شود.
۳
چالش مشروعیت چالش مسئولیت پذیری انقلاب است. خروج آینه جامعه ماست، وقتی در دی 96 جرقه خورد و وقتی در آبان 98 منفجر شد.
"مردم اعتراض دارند"
"حق مردم"
"در چارچوب قانونی"
"آشوب با اعتراض فرق دارد"
۴
#خروج اتفاقا روی مهم ترین موضوع جامعه دست گذاشته، ملتهب تر از آژانس. اما از گلوی پدر شهید مدافع حرم داده.
قهرمان دنبال ماهی گیری نیست، شفای امامزاده پاستور هم نمیخواهد. دنبال باقی مانده انقلاب است. دنبال مشروعیت.
۵
خروج نمایش "ساکت کردن اعتراض" است، درباره اعتراض نکردن است.
و چه لحظه ی باشکوهی است جایی که میخواهند بدانند حرف حساب قهرمان چیست؟ او میگوید "سیگارم را بدهید."
حاتمی کیا هنوز زنده است و شاخک هایش خوب کار میکند.
۶
البته حرفش تلخ است، متاسفانه.چون اتفاقات جامعه تلخ است، متاسفانه.اما ناامید نیست.
هنوز قهرمان هست و باید اعتراف کنیم تقریبا فقط سینمای حاتمی کیاست که می تواند قهرمان بسازد.
بازی فرامرز قریبیان درخشان است. بارها یادآور کلینت ایستوود در اوج است.
۷
فیلم می توانست بهتر باشد؟ البته، خصوصا در شخصیت های جانبی و اتفاقات جاده ای.اما اگر فیلم را بخاطر مضمونش نپسندیدید پنجره را باز کنید و کف خیابان را ببینید.
۸