پاسخهایی که دوستان به توییت دیروز دادند همهگی خواندنی و جالب بود و فکر میکنم وقتی کنار هم بگذاریم تصویر کاملی از ماجرا میدهد. من این جا یک مدل خیلی ساده را تشریح میکنم که به این پاسخها هم مربوط است. ولی قبل از همه دقت کنیم که //
برای شروع دولتی را تصور کنید که با «شوک بودجه» مواجه شده است. این شوک میتواند مثلا هزینه یک جنگ جدید (آلمان) یا تحریم و به همریختگی اقتصاد (ونزوئلا) //
حالا یک نکته خیلی مهم برای مدل ما این است که اندازه کیک اقتصاد ثابت است. در نتیجه وقتی دولت کسری بودجه //
حالا برگردیم به تورم و ابرتورم. دولت به شیوه اصلی - اوراق قرضه و چاپ پول - از مردم قرض گرفته و خرج کرده است. حالت اول خیلی شیک و رسمی و حالت دوم //
خب حالا به شما بگویند که این کسی که از شما پول قرض گرفته یا پولتان را دزدیده، آدم معتبری است و اگر موقتا هم دزدی کند بعدا میآورد و سرجایش میگذارد: آیا رفتار مصرفی شما عوض//
اینجا دو بازخورد مثبت هم وارد عمل میشوند: ۱) وقتی سطح عمومی قیمتها بالا میرود ولی متغیرهایی مثل دستمزد هنوز روی نرخ قبلی هستند، درآمد مالیاتی حقیقی دولت هم کم میشود! چون درآمد مالیاتی هنوز روی قیمتهای اسمی قدیمی است. //
۲) وقتی مردم به پول اعتماد ندارد میخواهند هر چه زودتر از شر آن //