۱. "امروز به ندرت می بینیم که ظهور و پیروزی فاشیسم در آلمان و ایتالیا را به حمایت های بورژوازی انحصارگر (شرکت های بزرگ) و کمک آنها به موسولیتی و هیتلر برای رسیدن به قدرت نسبت دهند یا آن را حاصل تناقض های درونی سرمایه داری بدانند. تردیدی نیست که بخش بزرگی از نخبگان محافظه کار (از
۲. جمله بسیاری صنعتگران و کارخانه داران) از هیتلر در بحران نهایی جمهوری وایمار حمایت کردند و بسیاری از "کسب و کارهای بزرگ" نیز از اقتصاد جنگ نازیها بهره مند بودند و سود خوبی می بردند و اینها در حافظه بسیاری از افراد حک شده است. با این حال امروز به خوبی می دانیم که تا چه اندازه آن
۳. بخش های بسیار بزرگی از جامعه آلمان که به قول ایان کرشاو، مورخ بنام بریتانیایی، "برای پیشوا خودشان را به آب و آتش زدند " متنوع و البته مصمم بودند. با توجه به طیف گسترده ای از شهروندان جامعه آلمان که با رژیم نازی همذات پنداری کردند، سخت نیست دریابیم همه گناه پیروزی ناسیونال
۴. سوسیالیسم و پیامدهای مصیبت بار آن را به پای سرمایه داران نوشتن، چقدر ساده انگارانه است و هدفی جز مبرا کردن آن همه آدمی که سهمی در فاجعه داشتند ندارد. هرچند نباید این واقعیت را هم از نظر دور داشت، بدون وقوع بحران بزرگ سرمایه داری در دهه 1930 ناسیونال سوسیالیسم آلمانی نمی توانست
۵. بختی برای پیروزی داشته باشد".
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
یک جزیره را در نظر بگیرید که هر سال در آن ۱۰ نفر به دنیا میآیند. این ۱۰ نفر هر کدام ۵۰ سال زندگی میکنند و بعد همه با هم میمیرند. علاوه بر آن، درآمد مردمان این جزیره در سال اول زندگیشان ۱ دلار است، و هر سال درآمد آنها ۱۰
۲. درصد زیاد میشود. بنابراین سال دوم درآمد آنها ۱.۱، سال سوم ۱.۲۱ و سال ۵۰ ام صد و شش دلار (۱.۱ به توان ۴۹) خواهد بود. تا اینجای کار در داستان ما هیچ «نابرابری اقتصادی» ای وجود ندارد. همه متولد میشوند، هر سال درآمد یکسانی دارند و بعد از ۵۰ سال هم میمیرند.
حالا بیایید با
۳. هم دینامیک این اقتصاد را فراموش کنیم و یک «عکس لحظهای» از این اقتصاد بگیریم و به شکل ایستا به آن نگاه کنیم. در یک لحظه خاص در این جزیره ۵۰۰ نفر زنده اند که ۱۰ نفر آنها متولد ۵۰ سال پیش اند، درآمدشان ۱۰۶ است و به زودی خواهند مرد، ۱۰ نفر آنها متولد ۴۹ سال پیش اند، درآمدشان ۹۷