ایران و سیاهچال نظام
۱- ترامپ ۱۰بار گفت مذاکره کنیم، نخستوزیر ژاپن آمد تهران، مکرون طرح ۱۵میلیارد دلاری داشت، با جانسون و مرکل زور زدند برای مذاکره. ایرانیها اخم و مقاومت کردند، خندیدند و گفتند عکس نمیگیریم. اقتصاد که سقوط کرد، نفت فروش نرفت، شوکه شدند، حرکت ایذایی شروع شد
۲- مثلا آرامکو را زدند که قیمت نفت برود بالا و تاثیر منفی اقتصادی بگذارد روی اقتصاد آمریکا که نگرفت و قیمت نفت چنان افت کرد که بیاثر شد. بعد رفتند سراغ عراق که حادثهای مثل بنغازی لیبی رقم بزنند برای دیپلماسی ترامپ که آن هم به قیمت مرگ سلیمانی تمام شد. این مسیر هم شکست خورد.
۳- حالا به انتظار معجزه پیروزی بایدن نشستهاند که البته بیخود نیست و بازگشت به برجام ولو با شرط، نفس تنگی فعلی را رفع میکند ولی اغلب محدودیتهای برجام سال ۲۰۲۳ تمام میشود و باید برایش راهحل پیدا شود، موشکی و نظامیگری در منطقه بحران است، تحریمهای حوزه تروریسم هستند و ...
۴- در چشمانداز کلان هیچ استراتژی برای حل مشکل وجود ندارد. قبل از مرگ خمینی، هاشمی به او گفت چند مشکل (جنگ، حج، قضائیه، مجریه، شورای نگهبان، رابطه با آمریکا) داریم، حل کن. اغلبشان حل نشدند و دوره خامنهای اضافه هم شدند: هستهای، موشکی، حصر، شبهنظامیان شیعه، فساد، عربستان و ...
۵- در این الگو روشن است هر چه از عمر نظام میگذرد، گردنه و بحران بیشتر میشود. بله! شاید بقای نظام با سرکوب مداوم و سازشهای مقطعی تامین شود ولی هزینهاش چیست: گرفتاری ایران و ایرانی در سیاهچال بحرانها. نقطه شروع تفکر درباره آینده ایران اینجاست. سوژه حکومت نیست، ایران است.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
تله بنیانگذار و تحریم ورزش
۱- رضا علیجانی عزیز، خیلی وقتها از عبارت «تله بنیانگذار» استفاده میکند؛ او میگوید جمهوری اسلامی «از رهایی از ذهن بنیانگذاران و ذهنیت پیشین» ناتوان شده و پاسخ مطالبات رابا «ذهن گذشته» میدهد و هنوز به دوران بلوغ و پاسخ به مطالبات جدید مردم وارد نشده.
۲- پس از مصاحبه اخیر او درباره تحریم ورزش، فکر کردم ایشان هم در «تله بنیانگذار» افتاده. پاسخ او به کسانی که خواهان تحریم ورزش است، تکراری است: میگوید یک شری داریم به اسم منع و محدودیت ورزشی برای بخشی از جامعه، اما تحریم کل ورزش، شر بزرگتر است و همه را گرفتار میکند، پس نکنیم.
۳- این استدلال همان تله و پاسخ با ذهن گذشته است. منع ورزشی که نظام برقرار کرده، مثلا منع ورود زنان به ورزشگاه، به خودسوزی دختر آبی رسید و جانش را گرفت. منع آواز، دهها هزار زن را یک عمر در حسرت باقی گذاشته، میلیونها زن مخالف حجاب اجباری عمرشان در خشم و حرص و حسرت میگذرد و ..
حجاب یا نظام؟
۱- مهدی نصیری در تلویزیون در مخالفت با حجاب اجباری حرف زده. شبیه اینها را قبلا محمدرضا زائری گفت. خامنهای اردیبهشت۹۵ در واکنش گفت «بحث انحرافی مانند حجاب الزامی، اجباری یا اختیاری، در جمهوری اسلامی جا ندارد». از طریق دفترش هم به زائری پیام داد و او را ساکت کردند.
۲- استدلال خامنهای ساده است: بیحجابی مثل مشروب خوردن منکر و حرام است و وظیفه حکومت اسلامی جلوگیری از حرام است. او بحث در زمینه حجاب اختیاری را ادامه خط دشمن میداند. بنابراین زاویه دید نصیری در مخالفت با حجاب از نظر خامنهای موضوعیت ندارد و رضایت یا عدم رضایت مردم مهم نیست.
۳- شاید ۸۰٪ مردم بگویند میخانهها باز شوند. آیا جمهوری اسلامی باید مجوز میخانه بدهد؟ پاسخ خامنهای نه است، چون این را وظیفه حکومت اسلامی نمیداند. از نظر سیاسی هم عصر خامنهای دو نماد مهم دارد؛ حجاب اجباری و عدم رابطه با آمریکا. فروپاشی آنها، فروپاشی حیثیتی است، پس مقاومت میکند.
یوسف صانعی؛ پدرخوانده بنیاد مصادرهای
۱- یکی از چیزهایی که درباره یوسف صانعی مخفی میشود، نقش او در شکلگیری بنیاد ۱۵خرداد است که از مصادره اموال مردم تشکیل شد و برادرش، حسن صانعی در ۴۰سال گذشته ریاست آن را بر عهده دارد. این بنیاد سال ۶۲ با حکم خمینی تشکیل شد و حسن رئيس آن شد.
۲- اتفاق مهم اما تیر۶۴ رخ داد که حسن نامه نوشت به خمینی که یک چیزهایی به ما بدهید. خمینی هم نوشت به یوسف صانعی که چیزهایی ببخش و یوسف چندین کارخانه را مصادره کرد و به بنیاد برادرش داد. حسن البته به همین هم قانع نبود و آذر همان سال نامه تایید مصادره زمینهای دیگر از خمینی گرفت.
۳- حسن صانعی در سومین گام نامه معافیت از مالیات برای شرکتهای مصادرهای از خمینی گرفت. مرداد۶۶ بین حسن صانعی و دولت بر سر مالکیت اموال مصادرهای دعوا شد، صانعی نامه نوشت به خمینی و خمینی به میرحسین موسوی دستور داد که شرکتهایی چون البرز، کی بی سی و ... را بدهند بنیاد ۱۵خرداد.
فیلم ناشیانه از اعترافات اجباری
۱- دستگاه امنیتی با وجود میل شدیدش به اعترافگیری، کماکان متخصص در گاف دادن است. در ویدئوی اعترافات اجباری نوید افکاری، همانطور که انتظار میرفت هیچ ویدئوی از صحنه قتل وجود ندارد که نشان دهند. تنها ویدئوی ادعایی مربوط به «کمین کردن» برای قتل است!
۲- در این ویدئو گفته میشود نوید این کارمند -که مامور امنیتی بوده- را با انگیزه «کاملا شخصی» کشتهاند. در ادامه از قول پسر مقتول میگویند مردم «قضیه اصلی» قتل را نمیدانند. انگیزه شخصی برای کشتن مامور امنیتی چیست؟ ویدئو جوابی برای این سوال ندارد، چون انگیزه الکی طرح کرده است.
۳- اساسا اگر این یک دعوا بر اساس دعوای شخصی بوده و دو نفر رفتهاند یک کارمندی که رفته بود خرید را با انگیزه «کاملا شخصی» کشتهاند، پرونده قتل در نهادهای امنیتی چه میکند؟ این همه تلاش برای یک دعوای شخصی ریشه در کجا دارد؟ همه دعواهای شخصی اینطوری پیگیری میشوند؟
پرواز «محور مقاومت»
۱- عبور هواپیمای اسرائیلی از آسمان عربستان و نشستن در فرودگاهی در امارات یک نشانه دیگر از افتضاح و شکست منطقهای جمهوری اسلامی است. آنها با فرقهگرایی و نظامیگری خواستند «محور مقاومت» علیه اسرائیل شکل دهند، حالا یک «محور مقاومت» علیه خودشان فعال شده است.
۲- شکلگیری این محور مقاومت به معنای موفقیت کامل آن نیست ولی به طور مستقیم با رفتار تهاجمی و ویرانگر جمهوری اسلامی در خاورمیانه، دخالت فزاینده در امور داخلی دیگر کشورها و رویدادهایی چون حمله به سفارت عربستان و ایده هلال شیعی مرتبط است؛ فرقهسازی میکند، دشمن میسازد.
۳- جمهوری اسلامی اغلب با تمسخر از این موضوع با تعبیر گاوهای شیرده عربی یاد میکند ولی اکنون میبیند چگونه مهمترین رقبای منطقهای، پیمانهای سیاسی و تجاری میبندند و چون کماکان نیازمند صرافیهای دبی برای تامین دلار است، فعلا بیش از لفاظی کاری از دستش بر نمیآید. معمولا همین است.
مانیفست فلاکتطلبی
۱- رسم شده که به اصلاحطلبان بگویند «استمرارطلب». حسین مرعشی، عضو حزب کارگزاران دیروز مصاحبه کرده با روزنامه همشهری که نشان میدهد که طیف کارگزاران را باید با عنوان دیگر توصیف کرد، مثلا «فلاکتطلب» یا «حقارتخواه». مصاحبه مرعشی توصیف دقیق فلاکت سیاسی است.
۲- ایشان اول توضیح داده که درخواست توسعه و اصلاحات سیاسی که در سه دهه گذشته مطرح شده، جوگیری بوده و با توجه به سیستم حکومتی ولایت فقیه، خیلی از چیزهایی که نخبگان و طبقه متوسط دنبالش هستند، «محقق نمیشود»، باید با حاکمیت تفاهم کنیم و برویم زیر پرچم رهبر و از قدرت او استفاده کنیم.
۳- منطقش چرت است. گفته اگر این کار را نکنیم میشویم مثل افغانستان، پس باید برویم دنبال حداقل اصلاحات (اقتصادی و اجتماعی) که در آن تفاهم بیشتری با نظام داریم تا بشویم مثل چین که « یک سیستم بسته کمونیستی» آن را اداره میکند، خبری از آزادی و دموکراسی نیست ولی رشد اقتصادی خوب دارد.