۱۸ آذر ماه ۱۳۲۳ در قم مردی چشم از جهان بست که خیلی از ما وامدار او و تلاش او هستیم:« #میرزاحسن_رشدیه.»
#میرزاحسن_رشدیه بیتردید معمار آموزش و پرورش مدرن ایران است. تلاش و ریاضت و پشتکار او در شکلگیری نخستین مدارس ایران تاثیر زیادی داشت. نام بعضی نفرات
یاد بعضی نفرات
روشنم میدارد
اعتصام یوسف،
حسن رشدیه
شاید حق مطلب درباره او را #نیما_یوشیج در شعر معروف خود گفته است
میرزا حسن تبریزی ۱۳ تیر ۱۲۳۰ شمسی در محله چرانداب تبریز بدنیا آمد. درست هفت ماه بعد از تولدش دارلفنون تهران افتتاح شد. پدرش حاجمیرزا مهدی تبریزی از روحانیان شناخته شده تبریز و مادرش سارا نوه صادقخان شقاقی بود. #میرزاحسن_رشدیه
میرزا حسن در نوجوانی مکتب رفت و با آن که به خاطر هوش و فراست خلیفه مکتب شد، اما به خاطر سختگیری مکتبدار فکر کرد باید کاری کند. رشدیه قصد داشت برای تحصیل به نجف برود. اما خواندن مقالهای در روزنامه اختر راه زندگی او را تغییر داد. #میرزاحسن_رشدیه
در این مقاله نوشته شده بود شمار باسوادان ایران از هر ۱۰۰۰ نفر یک نفر باسواد است. پس راه او از نجف به دارلمعلمین بیروت سر در آورد. پس از آن به استانبول رفت و در آن جا از نزدیک از مدارس ابتدایی و آموزش الفبای را دید و شیوه جدیدی برای آموزش زبان فارسی ابداع کرد. #میرزاحسن_رشدیه
او این روش را برای کودکان مسلمان قفقاز اجرا کرد. در ایروان بود که ناصرالدینشاه در سومین سفر خود به اروپا از نزدیک مدرسهاش را دید و او را دعوت کرد مدرسهای مدرن در ایران بگذارد. #میرزاحسن_رشدیه
در راه بازگشت به ایران برخی درباریان شروع به بدگویی کردند و باعث شدند تا شاه از تصمیم خود منصرف و او دست از حمایت رشدیه برداشت. #رشدیه اما به ایران آمد و نخستین مدرسهاش را در ششکلان تبریز باز کرد. مدرسهای که یکسال بیشتر دوام نیاورد و به حکم پیشنماز محل مردم مدرسه را خراب کردند.
#رشدیه شبانه به مشهد رفت و شش ماه بعد به تبریز بازگشت و دومین مدرسه را در محله بازار باز کرد. اما این مدرسه هم تعطیل شد و سومین مدرسه در چرانداب زادگاهش باز کرد. اما این مدرسه هم با حمله مردم و زخمی شدن بچهها بسته شد. او اما دست از کار برنداشت و مدرسه بعدی را در نوبر باز کرد.
این مدرسه هم بسته شد و مدرسه بعدی باز در بازار باز شد. این مدرسه که تعطیل شد به مشهد رفت و مدرسه ششم را در مشهد راه انداخت. اما مدرسه مشهد نه تنها بسته شد که دست و پای #رشدیه را هم شکستند. او بعد از خوب شدن در تبریز مدرسهای در لیلیوا باز کرد. این مدرسه سه سال دوام آورد.
او کلاسی برای بزرگسالان نیز باز کرد که در مدت ۹۰ ساعت خواندن و نوشتن را به آنان آموخت. این بار، مخالفان او وقاحت را به حدی رساندند که به خود اجازه دادند به او سوء قصد کنند و با شلیک تیری به پای او مجروحش ساختند. با مجروح شدن او مدرسه هم بسته شد. #میرزاحسن_رشدیه
با بسته شدن این مدرسه دیگر کسی در تبریز جرات نداشت خانه خود را برای مدرسه به او واگذار کند. رشدیه با فروش کشتزار خود، مدرسه بعدی را تأسیس کرد.
در کلاسها، میز و نیمکت و تخته سیاه گذاشت و در میان ساعت کلاس، زمانی برای تفریح شاگردان در نظر گرفت که این تغییرات مورد توجه مردم قرار گرفت، اما چون صدای زنگ مدرسه به صدای ناقوس کلیسا، شبیه بود و بهانه به دست مخالفان میداد، ناچار شد زنگ زدن در مدرسه را تعطیل کرد. #میرزاحسن_رشدیه
اما مکتبداران و طرفدارانشان این بار با بمبی که از باروت و زرنیخ ساخته شد بود مدرسه را هدف قرار دادند.
رشدیه بعد از این حادثه مدتی از ایران بیرون رفت و دربازگشت هشتمین مدرسه را ششکلان با حمایت میرزاعلیخان امینالدوله راه انداخت. مدرسهای که با آمدن او به تهران تعطیل شد.#رشدیه
با به سلطنت رسیدن مظفرالدینشاه و صدراعظمی امینالدوله رشدیه به تهران آمد و با حمایت صدراعظم مدرسهای در تهران باز کرد. مدرسهای که نخستین مدرسه ابتدایی تهران بود و زمینه راه اندازی انجمن معارف شد. انجمنی که سنت مدرسهسازی در ایران را بنیان گذاشت. #میرزاحسن_رشدیه
مدارسی که با شیوه خاص آموزش الفبای میرزا حسن تبریزی که نامش حالا به نام مدارس عثمانی رشدیه نام گرفت. او همچنین کتابهای درسی مدارس را تدوین کرد. #میرزاحسن_رشدیه
رشدیه همه زندگی خود را وقف آموزش و پرورش کرد. نه تنها او که فرزندانش نیز در این زمینه تلاش کردند. او دخترانش را با لباس پسرانه و موهای کوتاه سر کلاس مینشاند تا درس بخوانند. شهناز آزاد دخترش یکی از زنان پیشرو در آموزش و پرورش زنان بود. #میرزاحسن_رشدیه
رشدیه در سالهای پایانی عمر به قم رفت و بیشتر وقتش را در مدرسه قم گذاشت. اما مدارس تهران به کار خود ادامه دادند. او یک بار که برای حقوقش به تهران آمده بود پایش آسیب دید و بعد از آن خانهنشین شد. #میرزاحسن_رشدیه
گفته میشود وصیت کرده بود که او را در راهروی مدرسه دفن کنند و به پزشکش گفت:« چه سعادتی بالاتر از این که یک معلم در هنگام مقدس تدریس و در سر کلاس بمیرد. مرا در جایی خاک کنید که هر روز روز شاگردانش مدارس از روی گورم بگذرند و روحم شاد شود.» #میرزاحسن_رشدیه
او بعد از سالها بیماری در ۱۸ آذر ۱۳۲۳ در قم درگذشت و روی دوش شاگردانش در قبرستان نوی قم به خاک سپرده شد. اما آن چه از حسن رشدیه باقی ماند آموزش و پرورش و تلاش برای با سواد کردن جامعه ایرانی بود. #میرزاحسن_رشدیه
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
یکشنبه، 11شعبان سال 1284ق، برابر با 17 آذرماه 1246ش، ناصرالدینشاه در بیرون دروازه دولت حصار صفوی در حضور درباریان، دیوانیان و سفیران دولتهای خارجی کلنگی را که از نقره ساخته شده بود، بر زمین زد و اجرای طرح توسعه تهران آغاز شد.#دارلخلافه_تهران
مدیریت و مباشرت این طرح به میرزا یوسف مستوفیالممالک،وزیرمالیه و میرزا عیسی، وزیر دارالخلافه سپرده شده بود.
نقشه تهران مدرن توسط مهندسان فرانسوی به سرپرستی مسیو بوهلر اماده شد و شش ضلعی بود #دارالخلافه_تهران
در آن روز شمسالشعرا قصیدهای را در حضور شاه خواند که ابیات نخستین آن چنین بود:
المنه لله که شهنشاه مظفر/پیوسته بود از پی آبادی کشور
سلطان سلاطین عجم، ناصر دین شاه/ عقل است تو گویی شده با تاج مصور
نامش را مریم گذاشتند، اما تاریخ او را به عنوان سردار مریم یا بیبیمریم بختیاری میشناسد. زنی از تبار شیرزنان«لر». #بی_بی_مریم#دختر_لر
نامش مریم بود و از ایل زراسوند ایلخانی زاده ۱۲۵۳ شمسی در منطقه چغاخور بختیاری بدنیا آمد. نوشتن درباره سردار مریم کاری سخت است چرا که او زنی است که بالاتر از مردان نامدار خاندانش ایستاد. بالاتر از پدر، برادر و حتی پسرش علیمردانخان.او سردار مریم بختیاری است. #بی_بی_مریم
پدرش حسینقلیخان ایلخانی بود، یکی از خوانین بزرگ بختیاری، در حقیقت مقتدرترین ایلخان بختیاری که منطقه اصفهان و بختیاری زیر سمهای آنها در امنیت قرار داشت. اقتداری که داشت باعث مرگش شد. #بی_بی_مریم
#فهیمه_راستکار بیتردید یکی از تاثیرگذارترین چهرههای تاریخ تئاتر و عرصه صدای ایران است که کمتر کسی نقش او را در شکلگیری جریانهای تئاتری در ۶۰ سال اخیر مورد توجه قرار داده است.
متولد ۲۹ اسفند ۱۳۱۲ فارغالتحصیل هنرستان هنرپیشگی و از هنرجویان کلاسهای کویینبی و دیویدسن.
روزی از طریق یکی از دوستان خانوادگی با ارمنی عاشقی به اسم شاهین سرکیسیان آشنا شد و فهمید که قرار است کار تئاتر بکند و دنبال بازیگرانی جوان میگشت. او هم همکلاسهایش در کلاس دیویدسن را به خانه شاهین سرکیسیان در خیابان پهلوی کوچه رشت برد. #فهیمه_راستکار
جوانانی مثل خودش عاشق بازی مثل عباس جوانمرد، بیژنمفید، علی نصیریان، جعفر والی، خجستهکیا … و از این جا بود که گروه هنر ملی شکل گرفت. هرچند فهیمه خانم و بیژن مفید خیلی زود راهشان جدا شد و بعدها به کارگاه نمایش پیوستند. #فهیمه_راستکار
«امشب سینما دیدهبان(مایاک) امشب
دختر لر یا ایران دیروز ایران امروز
اولین فیلم تمام ناطق و موزیکال فارسی توسط کمپانی فیلمبرداری فارسی در امپریال فیلم کمپانی بمبی»
صدای جعفر در سینما پیچید:« میآی بریم تهروون.» .... #دختر_لر
گلنار با آن لهجه کرمانیاش گفت:« تهرون، تهرون که میگن شهر قشنگینه اما مردومش بدن.»
این دیالوگ بیتردید مهمترین دیالوگ تاریخ سینمای ایران است که از ۳۰ آبان ۱۳۱۲ سینما مایاک لالهزار تا امروز ماند. دیالوگ مهم اولین فیلم ناطق سینمای ایران. #دختر_لر
دختر لر نخستین فیلم تاریخ سینمای ایران نیست، اما نخستین فیلم ناطق سینمای ایران است که درست امروز ۳۰ آبان ماه ۱۳۹۹ هشتاد و هفت سال است که روی پرده نقرهای رفته است. فیلمی که بیتردید به خاطر حاشیههایش هم یکی از مهمترین محصولات سینمای ایران است با این جمله ثبت شد. #دختر_لر
کابوس نیمهشب دوم تیر ماه ۱۲۸۷ باغشاه برای خفتگان خندق پشت دروازه باغشاه که حالا حیاطی شده وسط تهران افسارگسیخته، تمام نشده است و هر سال و هر روز و هر ساعت و هر دقیقه در حاشیه #بیمارستان_لقمانالدوله ، آخرین ایستگاه بیشتر از جان شستههایی به جان آمده از زندگی، تکرار میشود.
از وضعیت تنها آرامگاه باقی مانده از شهدای مشروطه و کودتای محمدعلیشاهی و خانواده ملکزاده مینویسم. آرامگاهی که بعد از ۱۱۲ سال پنج ماه و ۲۰ روز از آن شب تاریک یومالتوپ و مانند همه این سالها حال خوبی ندارد. #صوراسرافیل#ملکالمتکلمین#بیمارستان_لقمانالدوله
ساعت ۱۰ شب ۴ آبان ۱۳۴۶ بعد از پایان مراسم تاجگذاری شاه و ملکه در کاخ گلستان، کاروان سلطنتی و مهمانانشان به سمت چهارراه یوسفاباد رفته و تالار بزرگی که برای اجرای موسیقی و اپرا باغ ارفع ساخته شده بود را افتتاح کنند: #تالار_رودکی
ایده ساخت این تالاری چند منظوره و با امکانات سالنهای تئاتر معتبر جهان چند سال پیش مطرح شد. سالنی که در آن بتوان علاوه بر اجرای موسیقی اپرا و باله نیز برگزار شود و همزمان ارکستر سمفونیک نیز در آن اجرا داشته باشد. #تالار_رودکی
ایده ساخت این سالن نیز مانند بسیاری از مراکز فرهنگی آن زمان از سوی فرح پهلوی در سال ۱۳۳۶ مطرح شد.
وزارت فرهنگ و هنر برای ساخت سالن زمینی را که پیشتر باغ ارفع در آن قرار داشت و کمی پایینتر از چهارراه کالج بود را انتخاب کرد. #تالار_رودکی