زرهی، اژدهایی پولادین یا فرزندی نامشروع؟! #رشتو
۱/رسته زرهی در ایران از دسته رسته های زمینی است کمتر اهمیتی از نظر فرماندهان نظامی در ایران داشته است. از گذشته تا به امروز زرهی بیشتر به مانند فرزندی نامشروع به چشم آمده است تا قدرتی سهمگین
از مشکلات بزرگ عملیات های آفندی سپاه تکیه
۲/ بر نیروهای پیاده بود و کمتر پیش میآمد به یکان های زرهی تکیه کنند. نطفه زرهی در سپاه در عملیات ثامن الائمه شکل گرفت. تا قبل از آن ذهن فرماندهان سپاه به رسته های سنگین نرفته بود زیرا مسائلی عدم تامین مهمات و قطعات برای زرهی وجود داشت.
همچنین وفور نیروی پیاده و هدایت آسان نیروی
۳/پیاده باعث میشد تا کمتر توجهی به آن شود. حتی با تشکیل یکان های زرهی در سپاه باز هم عدم اعتقاد راسخ به زرهی تا پایان جنگ در فرماندهی سپاه باقی ماند، زیرا بخاطر مشکلات زرهی، فرماندهی کل و فرماندهان تیپ ها و لشکر ها به یک عدم باور رسیدند که نمیشود از زرهی استفاده کرد.
۴/اما فقط این عدم باور به اینجا ختم نمیشد. در جریان سمینار فرماندهان لشکرها و تیپ های مستقل سپاه در سال 66 فرماندهان یکان های زرهی حتی دعوت نشدند. عباس سرخیلی از فرماندهان زرهی سپاه روایت میکند: گفتند به پادگان اسلام آباد غرب بیایید، جلسهای هست. ما به همه تشکیلات تیپ، چون گفته
۵/بودند به رده بیایید به پادگان آمدیم. فکر کنم آقای صیاف بود که به من گفت: گفتهاند که یکان های زرهی نباید حضور داشته باشند. من قضیه را به بچه ها نگفتم تا ناراحت نشوند. گفتم: ظاهرا جلسه ملغی شده است.
تلاش های زیادی انجام شد که مجموعه بچههای زرهی بتوانیم این انگیزه را در فرماندهی
۶/کل اعم از آقا محسن و آقا رحیم و برادران دیگر ایجاد کنیم. خاطرم هست آقای عرب نژاد به پیشنهاد آقای پاکپور تانک ها را به تهران در بیابانی نزدیک قم بردند و یک ماه در آن سرما منطقه ای درست کردند و تاسیسات زدند تا به فرماندهی قدرت تانک را نشان بدهند. اما آقای هاشمی، اقا محسن
۷/یا آقا رحیم هیچکدام نیامدند تنها یکی از نیروهای ستاد، آقای مبلغ یا آقای محتاج آمد. من خودم که به عنوان مهمان آمده بودم انقدر ناراحت شدم و گفتم خدایا این بندگان خدا این قدر زحمت کشیدند آن وقتی یکی نیامد بگوید دستتان درد نکند.
یکبار دیگر هم آقای عرب نژاد در منطقه بین پادگان حمید
۸/و مقر خودشان، سنگرهایی را ایجاد کرد و در هر سنگر یک چراغ فانوس گذاشت و از فاصله 3 کیلومتر، تانک هایش را آرایش داده بود. آقا رحیم را با خواهش التماس دعوت کردند و ایشان آمد. من و آقای پاکپور و آقای جعفری هم بودیم. از فاصله 3 کیلومتری دقیقا این فانوس ها را زدند
۹/بعد با آقا رحیم داخل هم سنگر که رفتیم دیدیدم دو به دو نه فانوس را زدند، گفتم آقا رحیم ببین این قدرت تانک است!
به هر حال تمام این مجاهدت ها و تلاش ها نتیجه نداد.
۱۰/ناکامی ها و شکست هایی که در سال اول جنگ بذری را در ذهنیت فرماندهان کاشت که ثمره آن سالهای سال باقی ماند. شکست های واحدهای زرهی ارتش در برابر عراق نوعی بدبینی را نسبت به استفاده از زرهی ایجاد کرده بود.
کمتر فرماندهانی اعتقاد به زرهی داشتند و به علت آنکه پیاده به راحتی در اختیار
۱۱/قرار می گرفت و آموزش و تامین آن ساده تر بود همچنین پیاده از لحاظ لجستیکی برای سپاه بار کمتری داشت و لجستیک آن با اتوبوس ها و کامیون ها به سادگی حل میشد و نیازی به ادواتی مانند تانکبر نبود
و از لحاظ مخابرات و ارتباطات نیز پیاده شرایطی ساده تر داشت لذا همین مسائل باعث شد بود این
۱۲/تصور به وجود آید که با نیروی پیاده بهتر می شود عمل کرد.
احمد کاظمی از معدود فرماندهانی در سپاه بود که درک بهره گیری از زرهی را در عملیات های طرح ریزی شده داشت و می گفت: " برد RPG ما 300 متر و فوق اش 600 است در حالی که زرهی دشمن در 1 کیلومتری ما مستقر است و نمی توانیم
۱۳/آن را بزنیم و یک سلاحی میخواهیم که بردمان را بلند کند."
تجربه رمضان نتوانست در انتقال درس به فرماندهان موفق باشد درسی که مفهوم آن این بود که با توجه به مهندسی رزمی عراق و موانع ایجاد شده در خط تماس عملکرد پیاده در خط لجمن به سرعت محدود شده و زمینگیر می شود و سرعت در تحرک
۱۴/و پیشروی امری مهم و حیاتی است. یکی از دلایل عدم توجیه فرماندهان نسبت به اهدافی بود که زرهی برای آن طراحی شده است.
از طرف دیگر یک چالش دیگر برای زرهی نیز وجود داشت. بروز تفکر توپخانه به جای زرهی ( تفکری که امروز نیز در بخش های دیگر دیده می شود.) زیرا توپخانه در سپاه رشد بهتری
۱۵/داشت و سازمان آن به نسبت زرهی از پشتیبانی بیشتری بهره مند شده بود. همچنین عملکرد خوب توپخانه در جنگ، تامین بودن تسلیحاتی و قطعاتی و هزینه باعث شده بود عده ای در ذهن خود توپخانه را در جای زرهی بگذارند.
۱۶/حمید سرخیلی در بخشی از خاطرات خود می گوید: " من یکبار در جلسه ای پیش آقا رحیم رفتم و به ایشان گفتم چرا نفربر BMP نمی خرید.
جواب داد: دنبالش رفتیم خواستیم 100 دستگاه از روسیه بخریم گفتند BMP یک سلاح استراتژیک است ولی توپ هر چه بخواهید می توانیم تهیه کنیم."
۱۷/نکته قابل توجهی وجود دارد آن است که محسن صفایی فراهانی در زمان حضور خود در وزارت صنایع سنگین ماجرای تولیدBMPرا اینطور نقل میکند که با بلغارستان توافقاتی جهت خرید و تولید نفربر BMP-1در کارخانه واگن پارس انجام شده بود و قرار بر این بود که 50 عرادهBMP-1ابتدا خریده شود، 100 عراده
۱۸/مونتاژ شود و 150 عراده دیگر تولید شود.
و در جلسه گزارش روند تولید به فرماندهان سپاه آن ها می گویند به جای BMP به ما 5000 هزار RPG دهید.
۱۹/تلاش های بسیاری در داخل تشکیلات زرهی سپاه شکل گرفته بود و با چنگ و دندان تلاش میکردند این ساختار به وجود آمده در سپاه را انسجام بسته و حفظ کنند.
اما مشکلات زیادی از جمله ادغام کردن تیپ های زرهی به لشکر های پیاده و بعد از مدتی دوباره جداسازی و مستقل کردن این تیپ ها از لشکر به
۲۰/خودی خود باعث شده بود تا این ساختار بسیار نامرتب شده و هر بار که میخواست شکل جدیدی به خود بگیرد و خود را با شرایط وفق دهد همه چیز زیر و رو شده و محیط جدید حاکم می شد.
در خود واحدهای زرهی سپاه نیز گهگاهی اقداماتی جهت ایجاد تغییرات در ادوات زرهی صورت میگرفت که گاهی موفق و گاهی
۲۱/ناموفق بود. تلاش هایی از جمله نصب مسافت یاب لیزری بر روی تانک که به علت آنکه این مسافت یاب ها تجاری بود و با اولین شلیک آسیب میدید و از کالیبره خارج میشد این پروژه از روند کار کنار رفت
نمونه دیگر این بود که در جریان خیبر سپاه تعدادی از نفربرهایBTR-50خشایار را که از کار افتاده
۲۲/بود گرفت و تغییراتی را روی آن اعمال کرد و موتور ماک را بر روی آن نصب کردند و همچنین بر روی آن یک توپ 23 مم نیز نصب کردند و با استفاده از این خشایارها در هور توانستند بخش های پل خیبری را جا به جا کنند.
تفکر اکثر فرماندهان در مورد جنگ مبتنی بر راهکار های کوتاه مدت بود و که به
۲۳/سرعت پاسخ نیاز های ایران در جنگ را به صورت مقطعی بدهد. و برنامه ریزی کردن برای بلند مدت روی رسته ای مثل زرهی که زمان و هزینه زیادی را در بر میگرفت انجام نمی شد و از نظرشان نیروی پیاده میتوانست تمام این نیاز های مقطعی را با استفاده از تاریکی شب و عنصر غافلگیری بر آورده سازد.
۲۴/هرچند نتایج عملیات ها چیزهای دیگری را نشان میداد اما میزان توجه به رسته های دیگر تغییری نکرد.
با پایان جنگ و به وجود آمدن فرصت خرید تسلیحاتی از شوروی ، نحوه خرید ایران نشان دهنده یک چیز بود: خرید هر سلاح وحشت آفرینی که عراقی ها در جنگ از آن استفاده میکردند.
۲۵/با تکیه بر همین اصل بود که یکی از خرید های مهم ایران تانک T-72 بود و کم کم سر و سامان دادن زرهی داشت شکل می گرفت.
اما این روند عمر کوتاهی داشت با ورود آمریکا به جنگ کویت و انهدام سریع زرهی قدرتمند عراق تفکر جدیدی در ذهن فرماندهان در موضوع زرهی شکل گرفت: در کشورهای جهان سومی
۲۶/مثل ایران که از توان هوایی برای پشتیبانی زرهی برخوردار نیستند زرهی نه تنها نقطه قوتی نیست بلکه می تواند نقش مخرب را از نظر روحی برای نیروی پیاده ایفا کند.
زیرا وقتی نیروهای پیاده منهدم شدن زرهی را ببیند اعتماد به نفسش از بین می رود.
راهکار ساده ای برای حل این مشکل انتخاب شد.
۲۷/فرآیند جایگزین کردن. صرف همین راهکار این نکته در نظر گرفته شد که اصلی ترین وظیفه زرهی خودی مقابله با زرهی دشمن می باشد بنابراین وظیفه مقابله با زرهی دشمن به عهده واحد ضد زره گذاشته شد.
توجه ویژه به ضد زره به سرعت بالا رفت و در اوخر دهه 90 کنکورس و فاگوت راه خود را باز کردند و
۲۹/بعدتر کورنت و همزمان تلاش برای تولید موشک ضدزرهی داخلی نیز در جریان بود که محصولی از جمله سری طوفان را داشت.
1/ حرارت شکست
صحنه های تلخ عملیات بیت المقدس 7 بهار تلخ ایرانی ها را تلختر کرد:" با اشاره حسین، برجک تانک را به ست راست چرخاندم. یکی از تانک های دشمن با پرروی به سمت ما میآمد. فلش دوربین را روی برجک آن تنظیم کردم.
2/ نگاهی به حسین انداختم که ببینم گلوله را جا زده است یا نه. در حالی که عرق از سر و صورتش میریخت، لبخندی زد و گفت یا علی. دوربین را یکبار دیگر تنظیم کردم و گفتم یا مهدی. اما همین که دستم را روی ماشه بردم، یک دفعه داخل تانک روشن شد و سر و صورتم به بدنه تانک خورد.
3/ حرارت زیادی مقابل صورتم احساس میکردم و گوش هایم عجیب میسوخت. سرم را برگرداندم که ببینم حال حسین چطور است. با صحنه دلخراشی مواجه شدم.
سر حسین آتش گرفته بود و با شکم پاره ری سپر محافظ عقب (گاوه) افتاده بود. شعله های آتش درون تانک زبانه میکشید.
1/ مجازات تردیدها! #رشتو
بهار67 فصلی تلخ در جبهه های جنگ بود. وضعیت روز به روز وخیم تر میشد. تا آخرین روز های جنگ اخبار زیادی از شکست ها و سقوط مناطق برای مسئولین کشور مخابره میشد.
2/ وضعیت جبهه ها روز به روز نابسامانتر شده، شکاف و اختلافات نیز به این نابسمانی دامن میزند. هرچه بیشتر به مرداد 67 نزدیک میشویم نگرانی ها برای سرنوشت جنگ شدت میگیرد.
3/ برشی از یک خاطره: " یکهو گرمم میشود. عرق میکنم. بی تاب میشوم. از سنگر میزنم بیرون. دلم گرفته است. خدایا چه خبر شده؟ چگونه دشمن که همواره از سایه ما هم میترسید، این چنین گستاخ و جسور شده است؟ چرا نبرد این گونه پیش میرود؟ چه دست هایی در کار است؟
1/قبلا در مورد ماجرای اختلافات لشکر10 با فرماندهی سپاه و انتقادات به شیوه فرماندهی در جنگ مطلبی را نوشته ام.اما در صوت3ساعته جلسه آذر63نکته های جالب بسیاری یافت می شود.یکی از نکات مهم این جلسه بخش مربوط به سخنرانی منصور کوچک محسنی است که اشاره ای به ضعف حفاظت اطلاعات در جنگ داشت.
2/" وقتی خود مسئول عملیات قرارگاه حمزه، نوارش هست، ویدیوش هست، میگه که طرح عملیات والفجر 2 که صورت جلسه شده بود، صورت جلسه ای که قرارگاه حمزه امضا کرده توی پادگان حاج عمران گرفتیم. حفاظت باید بره اون رو بررسی کنه.
3/ خود من همونجا بودم، تا 6 7 ماه پیش قرارگاه حمزه بودم. بارها اینو گفتم چی شد اقا این؟
یا بگید نتونستیم پیگری کنیم، اخر بیایید یک جوابی بدید به ما.
این حرفی که شما زدید من مسئله دار شدم الان.
چجوری اخه قرارگاه حمزه یک چیزی امضا کرده رفته اونجا؟"
نقد جنگ، ممنوعه چهل ساله! 1/ اکنون که به روز های چهل سالگی شروع جنگ تحمیلی نزدیک میشویم مسائل مختلف مطرح در آن زمان و زمان حال داغ شده و گفته ها و ناگفته های زیادی مطرح میشود.
2/ اما لا به لای مسائل مختلف طرح نقد به مدیریت و فرماندهی و راهبرد جنگ تبدیل به موضوعی ممنوعه شده و اجازه صحبت در مورد این مسائل کمتر داده میشود و تلاش میشود با عناوین مختلف جلوی طرح این بحث ها را گرفت.
3/آنچه باید مد نظر قرار داد این است که آیا با گذشتن چهار دهه از شروع جنگ چرا هنوز نمیتوان برخی از مسائل را مطرح کرد؟
آیا هنوز زمان پاسخ دادن به برخی از شبهات و سوالات نرسیده است؟
مشکل نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران، برای اجرای عملیات خیبر در محور کوشک زید شلمچه دو عامل اساسی بود.عامل اول: نداشتن زمان برای اجرا در روز 1362/11/26،
2/هفت روز قبل از اجرای عملیات خیبر در ستاد نزاجا با جناب سرهنگ حسین حسنی سعدی و جناب سرهنگ بهروز سلیمانجاه ملاقات کردم.هر دو این افسران با تجربه و جنگ دیده و مسئول،بسیار ناراحت و ناامید بودند و عملیات قرارگاه کربلارا که ارتش جمهوری اسلامی ایران باید اجرا کند را غیرممکن میدانستند
3/ چرا؟ برای اینکه حملهای بود به یک موضع مستحکم، آزمایش شده با آن همه موانع، آن هم بدون شناسایی و آمادگی
۱/ در طول حمله به عراق در سال 2003 ارتش امریکا پاسور هایی با عکس سران رژیم بعثی عراق را در اختیار پرسنل خود قرار داشت تا شخصیت های تحت تعقیب در ذهن سربازان بماند.
۲/نقش ها بر این قرار بود:
پیک
آس : صدام حسین تکریتی، رئیس جمهور و نفر شماره1تحت تعقیب
شاه : علی حسن مجید تکریتی، مشاور رئیس جمهور
بیبی: محمد حمزه زبیدی، نخست وزیر اسبق رژیم بعث
سرباز: ابراهیم احمد عبدالستار محمد، فرمانده نیروهای مسلح
ده : حامد رجا شلاح، فرمانده نیروی هوایی عراق
۳/نه: روكان رزوقی عبد الغفور، رئیس امور قبلیه ای
هشت: طارق عزیز، معاون نخست وزیر عراق و وزیر اسبق خارجه
هفت: محمود ذياب، وزیر کشور
شش: عامر محمد رشيد، مشاور رئیس جمهور
پنج: وطبان ابراهیم تکریتی، مشاور رئیس جمهور وزیر اسبق صنایع و برادر ناتنی صدام حسین