#ضرب_المثل_سر_و_گوش_آب_دادن

این ضرب‌المثل را معمولاً زمانی به کار می‌برند که صحبت از جاسوسی و اطلاع‌ پیدا کردن از موضوعی در میان باشد. به عبارتی وقتی که فردی بخواهد در مورد مسئله‌ای که پنهان است و دیگران نمی‌خواهند بفهمد، اطلاع پیدا کند می‌گوید: «برم سر و گوشی آب بدم»

#رشتو۱)
که کنایه‌ای است از فهمیدن و پی‌بردن به مسئله‌ای.
اما در مورد ریشه این ضرب‌المثل گفته شده است که در گذشته که هنوز برای جنگ سلاح سرد شمشیر و نیزه و...استفاده می‌شد، گاه مدافعان وقتی می‌دیدند که توانایی دفاع از خود در برابر دشمن را ندارند،‌ به درون قلعه‌ها و دژهای خود می‌رفتند..

۲)
و از آن طریق از خود محافظت می‌کردند.
با این توصیف باید گفت که مدافعان کاملاً اشراف بر عملکرد گروه مهاجم داشتند، بربالای برج و بارو می‌رفتند و گروه دشمن را نظاره می‌کردند اما دشمن از چگونگی احوال آن‌ها خبر نداشت چرا که جز دیوار‌های بلند چیزی را نمی‌دید
گاهی که کار دشوار می‌شد

۳)
مهاجمان دشمن افرادی را که چابک و سریع بودند، از طریق چاه قنات به درون قلعه می‌فرستادند و به آنان می‌گفتند که هرگاه خطری را حس کردند سر و گوش آب دهند، یعنی گاه برای پنهان ماندن از دید دشمن چند دقیقه سر و گوش خود در آب فرو برند و خود رااز دید دشمن دور دارند،تا هوا تاریک شود و..

۴)
پس از آن به داخل قلعه برای تجسس و آگاهی از احوال مدافعان، میزان اسلحه‌ها و... راه پیدا کنند

۵)

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with م - رضا یوسفی ⁦🇮🇷⁩🚩

م - رضا یوسفی ⁦🇮🇷⁩🚩 Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

More from @m_reza_yosefi

20 Dec
️یونس شحام گفت:
به حضرت موسی بن جعفر علیهما السّلام گفتم: بعضی از دوستان شما گناهکارند، شراب می‌خورند و گناهان زشتی مرتکب می‌شوند آیا ما از آن ها بیزار باشیم ؟ حضرت فرمودند: از کارش بیزار باشید، ولی از خوبی او بیزار نباشید و عملش را دشمن بدارید. گفتم: می‌توانیم به او..

#رشتو۱)
بگوییم فاسق فاجر؟
حضرت فرمودند نه
فاسق فاجر کافر و منکرما است و خدا امتناع دارد از این که دوست ما فاسق و فاجر باشد،گرچه آن کارها را انجام دهد، بلکه بگویید فاسق العمل و فاجر العمل است، اما مؤمن النفس است و بدکار است ولی پیکر و روان پاک دارد.
به خدا قسم نه، دوست ما خارج نمی شود

۲)
از دنیا مگر این که خدا و پیامبر و ما از او راضی هستیم. خداوند او را با همان گناهی که دارد، با چهره ای درخشان محشور می‌کند، عیب هایش پوشیده و دلش آسوده است و ترس و اندوهی ندارد.
و این جریان چنین است که از دنیا خارج نمی شود، مگر این که از آلودگی‌های گناه پاک می‌شود یا به مصیبتی

۳)
Read 5 tweets
20 Dec
سلام
کمتر کسی از ماها داستان دوازده برادر و ننه سرما و چله بزرگ و چله کوچیکه رو برای بچه‌ها و نوه هایش تعریف می‌کنه سعی کنید بخوانید و به اشتراک بگذارید، تا نسل امروزمون هم اینارو یاد بگیرن❤

چله‌ی بزرگ..
چله‌ی کوچک..
چارچار..
اَهمن‌وبهمن..
سیاه‌بهار..
و سرماپیرزن..

#رشتو۱)
❄ زمستان به دو بخش تقسیم میشه :

چله بزرگ
چله کوچک

چله بزرگ از
( اول دی ماه تا دهم بهمن ماه)
وچهل روز کامل می‌باشد .

چله کوچک از
( یازدهم بهمن تا پایان بهمن ماه  )
و 20روز کامله

وبه همین دلیل چون 20 روز کمتر است ؛چله کوچک نامیده شده است .

۲)
این دو برادر( چله بزرگ وچله کوچک )
در هشت روزی که در کنار همدیگر هستند آن 8 روز را ( چار چار) می نامند .
به چهار روز آخر چله بزرگ و چهار روز اول چله کوچک« چار چار» می گویند.

پس از چار چار نوبت به « اهمن و بهمن» پسران پیرزن
(ننه سرما ) می رسد که خودی نشان دهند.

۳)
Read 7 tweets
19 Dec
من دین خود را فروختم!!!

شریک بن عبدالله نخعی ، از فقهای معروف قرن دوم هجری ، به علم و تقوی معروف بود . مهدی بن منصور خلیفه عباسی علاقه فراوان داشت که منصب قضا را به او واگذار کند ولی شریک بن عبدالله برای آن که خود را از دستگاه ظلم دور نگاه دارد زیر این بار نمی رفت.

#رشتو۱)
نیز علاقمند بود که شریک را معلم خصوصی فرزندان خود قرار دهد تا به آنها علم و حدیث بیاموزد . شریک این کار را نیز قبول نمی کرد و به همان زندگی آزاد و فقیرانه ای که داشت ، قانع بود .
روزی خلیفه او را طلبید و به او گفت : باید امروز یکی از این سه کار را قبول کنی ، یا عهده دار

۲)
منصب قضا بشوی یا کار تعلیم و تربیت فرزندان مرا قبول کنی یا آن که همین امروز نهار با ما باشی و بر سر سفره ما بنشینی . شریک با خود فکری کرد و گفت:
حالا که اجبار و اضطرار است ،البته از این سه کار سومی بر من آسانتر است
خلیفه ضمنا به آشپز خود دستور داد امروز لذیذترین غذاها را برای

۳)
Read 6 tweets
18 Dec
علت بکار بردن لفظ #یاعلی هنگام خداحافظی

از پیامبر (ص) سئوال شد:

یارسول الله،ما وقتی صحبتمون، یا حرفمون با یکی تموم میشه،
پایان کلاممون،او را به خدا می سپاریم، به بیان پارسی
می گوییم خداحافظ و به زبان عربی می گوییم فی امان الله

اگر بدون خداحافظی کردن، در وسط سخن گفتن

#رشتو۱) Image
از او جدا بشیم،
نوعی بی ادبی می پنداریم.
شما وقتی در معراج با خدا
هم صحبت شدید ،
پایان جمله که نمی توانستید به ذات خدا
عرضه بدارید ، تو را به خدا می سپارم!
آخرین جمله ی رد و بدل شده ،
بین شما و خدا چه بود؟
حضرت فرمودند:
پایان صحبت،
خداوند سبحان به من گفت:
💞 یاعلی 💞

۲)
من نیز به خدای خود 💞یا علی💞 گفتم

💙این آخرین جمله بین من و ذات مقدس خدا بود
یاعلــــــــــی💙

🍃🌸شمسِ جمالِ مولا
علی علیه السلام صلوات 🌸🍃

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سخن خدا ص٧١
زندگانی چهارده معصوم ص ۴٩
معراج ص١٣

۳)
Read 4 tweets
23 Nov
#شیرصحرا

فرمانده ای که صدام شخصا برای سرش جایزه تعیین کرد .
وی فقط با هشت نفر کلاه سبز در دشت عباس کاری کرد که رادیو عراق اعلام کردکه یک لشکر از نیروهای ایرانی در دشت عباس مستقرشده است.

درسال 1335 وارد ارتش شد سریعا به نیروهای ویژه پیوست .

#رشتو۱)
فارغ التحصیل اولین دوره رنجری درایران بود .
دوره سخت چتربازی و تکاوری را در کشور اسکاتلند گذراند.
دراسکاتلند در مسابقه نظامی بین تکاوران ارتشهای جهان اول شد وقدرت خود وایران رابه رخ کشورهای صاحب نام کشاند .

وی اولین کسی بود که در دفاع مقدس نیروهای عراقی را به اسارت گرفت

۲)
او طی نامه ای به صدام حسین او رابه نبرد در دشت عباس فراخواند صدام یک لشکر به فرماندهی ژنرال عبدالحمید معروف به دشت عباس فرستاد عبدالحمید کسی بود که در اسکاتلند از این ایرانی شکست خورده و هفتم شده بود.

پس ازنبردی نابرابر و طولانی عراقیها شکست خورده و او شخصا ژنرال عبدالحمیدرا

۳)
Read 5 tweets
23 Nov
ازین ستون به آن ستون فرج است

می گویند در ازمنه گذشته
جوان بی گناهی به اعدام محکوم شده بود زیرا تمام امارات و قراین ظاهری بر ارتکاب جرم و جنایت او حکایت می کرد.

جوان را به سیاستگاه بردند و به ستونی بستند تا حکم اعدام را اجرا کنند. طبق روال به او پیشنهاد کردند که در

#رشتو۱)
این واپسین دقایق عمر خود اگر تقاضایی داشته باشد در حدود امکان برآورده خواهد شد.
محکوم بی گناه که از همه طرف راه خلـاصی را مسدود دید نگاهی به اطراف و جوانب کرد و گفت :
«اگر برای شما مانعی نداشته باشد مرا به آن ستون مقابل ببندید.»
درخواستش را اجابت کردند و گفتند :

۲
« آیاتقاضای دیگری نداری؟»
جوان بیگناه پس از لختی سکوت و تامل جواب داد : «می دانم که زحمت شما زیاد می شود ولی میل دارم مرا ازاین ستون باز کنید وبه ستون دیگر ببندید.

عمله ی سیاست که تاکنون مسوول و تقاضایی به این شکل و صورت ندیده و نشنیده بودند از طرز و نحوه درخواست جوان محکوم

۳)
Read 5 tweets

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Too expensive? Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal Become our Patreon

Thank you for your support!

Follow Us on Twitter!