نزدیک به ۲۱ سال از ماجرا گذشته. هر روز پیراهن با مارک تمساح میپوشم، نسخه دیگری از کارتون روی دیوارم است، و بازجوییها را به یاد میآورم.
هیچوقت فکرش را هم نمیکردم که بعد از این کارتون، مصباح یزدی را با نامهای تمساح یزدی، استاد تمساح، آیتالله تمساح و ... بشناسند.
اینها البته دلیلی برای زندگی در گذشته نیست. اما برای من خاطراتی را از روزهای قبل و بعد کارتون، از رفاقتها و معرفت گروهی از همکارانم، از دوستی که دواهایم(داروی قلب و میگرن) را به زندان اوین برد تا به دستم برسد، از سرباز وظیفهای که از من کاریکاتور چهره یادگاری خواست...
برای نجاتم از زندان هم هزار و یک بهانه آوردم و البته منکر شدم که کارتون ربطی به مصباح داشت (باید قیافه مرتضوی موقع بازجویی را میدیدید!) ...بله، نسبت به شرایط آن روزگار تند رفته بودم، اما حق من انتقاد آزاد از ساختار قدرت بود و هیچ قانونی را هم نقض نکرده بودم!
ولی وقتی هزاران طلبه ذوب در بلاهت سه شبانهروزی تحصن کردند و دیوانههای مجلس خبرگان و جامعه مدرسین هم به آنها پیوستند و کار به دخالت خامنهای کشید، فهمیدم قانون جنگل قدرتمندتر از قانون اساسی و جزایی است!
حالا مصباح یزدی به کما رفته. مبلغ خشونت و تبعیض هم اگر بمیرد، تفکر خشونتبار و جنایتکارانهاش هم خواهد مرد؟
این هم شال گردن تمساح!
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
آن حامی خشونت، آن مدافع حکومت، آن دارند حال خراب، دوری گزین از شراب، محمد تقی گیوهچی معروف به مصباح بود و اشکش به هنگام تولد چون اشک تمساح بود و از آن جهت در خفا او را تمساح یزدی خواندندی! نقل است که به وقت خروج از شکم مادر دست قابله را چون تمساح گاز گرفتی و بعد ذکر حق گفتی.
چون به صغیر و کبیر رحم نکردی و گیوههای پدر را سوراخ بکردی، از بحر امور سوراخ کردن کاغذهای طلاب یزد راهی حوزهاش کردند و نخستین دکان کاغذ کلاسور در شهر یزد از آن او بود «رساله سوراخیه» را بر همان سبقه نوشت. شیخ سعید طوسی از مریدان او بود و رساله سوراخیه را از بر داشتی!
چون شهرت دندانهای تقی جهانی شد، بورسیه نجف به او بخشیدندنی و اندکی بعد در قم خواستگاران بسیاری یافتی و آن روز که آیتالله بروجردی (رح) دستش بگرفتی و پا به پا برد تا ... دست عالم جلیلالقدر را چنان گاز گرفتی که حضرت آیتا... مهر اجتهاد با خون خود پای رسالهاش بگذاشتی!
۱- نقل است که هاشمی رفسنجانی، دوران سازندگی را از عهد مادها تا زمان خودش بینظیر خوانده بود. در همان دروان هاشمی، اضافه برداشت از سفره آب زیرزمینی شدیدتر شد تا آبی که از عهد مادها تا کنون برای کشورمان مانده بود به اسم خودکفایی آرام آرام از بین برود.
۲- در بهار ۱۳۹۷، عیسی کلانتری وزیر کشاورزی دوران سازندگی که نقشی به بدیل در پیشبردن سیاست خودکفایی داشت گفت: "از زمان ساسانیان و هخامنشیان تا حدود ۳۵ سال پیش برداشت اضافه از منابع آبی کشور نداشتیم."..."گر سیاست هایمان را عوض نکنیم این کشور را همراه نسل خودمان خواهیم کشت."
۳-"برای کل کشور احساس خطر می کنم. پتانسیل برداشت بیش از حد از آب زیرزمینی را نداریم. سال گذشته برای ۴۴ میلیون نفر غذا وارد کردیم فقط برای ۳۳ میلیون نفر در داخل کشور غذا تولید کردیم و بیش از این توانایی نداریم. اگر فشار بیش از حد وارد شود مرگ سرزمین ایران سریعتر اتفاق خواهدافتاد."
۱- قبل از اینکه وارد دعوا بر سر اطلاع یک کاندیدا از اعدامها شوید، به این سوالها فکر کنید:
- با اعدام بدون محاکمه سال ۵۷ موافقید یا مخالفید؟
- با اعدام اقلیتها موافقید یا مخالفید؟
- با اعدام مخالفان رژیم موافقید یا مخالفید؟
- با سکوت در برابر اعدامها موافقید یا مخالفید؟
۲- اگر موافقید، که هیچ، اگر مخالف هستید به این پرسشها فکر کنید:
- آیا پذیرفتن مسوولیت در بالاترین رده حکومتی که جنایت میکند، و همراهی و توجیه و دفاع از سیاستهای جنایتکارانه، از شما یک معصوم میسازد؟
- آیا ماندن در بطن قدرت و اقتدا به خمینی جنایتکار، به معنی تایید جنایت نیست؟
- اعدامهای دهه ۶۰، در مرداد ۶۷ شروع شد یا در ۳۰خرداد ۶۰؟
- فاصله زمانی اطلاع کامل از اعدامهای دهه ۶۰ و بهویژه اعدامهای ۶۷ تا انتخابات ۸۸ چقدر است؟
- اگر ساختاری اعدامها را پنهان کند و مسوولان اعتراضی به اعدامها نداشته باشند و به رهبر جنایتکارش اقتدا کنند، مشکل کجا است؟
شک ندارم فعالان حوزه آب در حوضههای کارون و زایندهرود به شدت نگران وضعیت آینده مناطق خود هستند. شکی در میهندوستیشان ندارم. چیزی که ناراحت کننده است، تخریب منابع آب به خاطر مدیریت احمقانه جمهوری اسلامی است. سفره آب زیرزمینی در مناطق مختلف را بررسی کنید.
وضعیت دشتهای حوضه زایندهرود اسفناک است. توسعه ناپایدار، افزایش جمعیت، بهرهبرداری بیش از ظرفیت از منابع آب، کشاورزی نابسامان...و از همه مهمتر، مدیریت آب بسیار بد و استانی به جای مدیریت حوضهای. بعضی هنوز میخواهند وجود ذوب آهن و صنایع دیگر را در فلات مرکزی را توجیه کنند.
تعداد اندکی هنوز معتقدند که کشاورزی باید به همان وضع گذشته بماند. اگر به کسری شدید آبخوانها بنگریم، اگر به تغییرات اقلیمی و میزان مصرف و عوامل دیگر توجه کنیم، چاره ای جز تغییر نحوه مدیریت و یافتن راهکارهای پایدار نداریم. باید از نحوه مدیریت مناطق کم آب بیاموزیم.
۱- دارم به این فکر میکنم که چرا خیلی از ما گفتمان غالب جمهوری اسلامی، چه در چارچوب سازندگی، و چه اصلاحطلبی را پذیرفته بودیم...چرا بعضیهایمان زودتر بیدار شدیم و بعضی دیرتر.
۲-بعد از چند سال کار رسانهای در روزنامههایی که امثال عباس عبدی جزو تصمیم گیرندگانشان بودند، تازه دوزاریام افتاد که بعضی از چیزهایی که باور کرده بودم، دروغ بوده است.
۳- در فضایی که دسترسی به اطلاعات دست اول نداشت، سانسور حرف اول را میزد و چند لایه بود، میتوانستی متوجه بشوی که تو مثل بقیه کسانی هستی که مجوز دسترسی به واقعیتها را ندارند، کسانی که مجبورند آنچه سیستم میخواهد را بخوانند که نهایتاً تحت تاثیرش هم قرار میگیرند.
In the last 4 decades, many journalists and lobbyists have tried to normalize the Islamic regime's wrongdoings.
You may know the story of the regime's systematic human rights abuse, but I'm focusing on the destruction of Iran's water resources. @SethMSiegel@AlirezaNader@MeirJa
To understand the misconduct, check out Zayanderud: The 'life-giving' river. Overexploitation of aquifers and the river for farming and industry and incompatible green spaces has dried up the Gavkhouni marshes. The land is subsiding and sinkholes are appearing.
Lake Urmia is dying. Tens of thousands of wells and 70 dams and agricultural development plans have sucked the water out of the lake and related aquifers in the basin. This is the "Aralization" of Lake Urmia, by the regime.