چه شد که #رضاشاه بزرگ را "قلدر" خواندن!
رضاشاه وقتی به قدرت رسید که از میدان دروازه قزوین تا میدان راه آهن نوشته بودند: درمان سوزاک و سفلیس! اکثر مردم ایران سوزاکی و سفلیسی بودند! رضاشاه کسی بود که بیمارستان فارابی را برای درمان بیماری چشم افتتاح کرد و دستگاهی از اروپا سفارش داد
و گذاشت در بیمارستان سینا تا کچلی ناشی از شپش را برق بگذارند. زیرا كمتر ایرانی بود که شپش از سر و رویش بالا نرود! رضاشاه خرابهای به نام ایران را که حاصل سالها عیاشی شاهان ننگین قجر بود تحویل گرفت و با ملتی معتاد روبرو گشت که خمار و نشئه کنار خیابان میخوابیدند.
سلطنت بر مردمی که دائم دست در شلوار خود داشته و آلتهای سوزاکی و سفلیسیشان را میخاراندند و شپش از سرهم میگرفتند، نه لذتی داشت و نه افتخاری چه رسد به اینکه انسان بخواهد برای همچین ملتی قلدری کند! اما چرا به رضاشاه میگفتند رضا قلدر!؟
اواخر 1304 خورشیدی #رضاشاه اداره سجلات را تاسيس و مردم را موظف نمود با مراجعه به این اداره نام خود و همسر و فرزندانشان را ثبت کنند تا حکومت جهت ارائه خدمات به مردم، به یک آمار رسمی از جمعیت ایران و پراکندگی نفوس آن، دسترسی داشته باشد.
علاوه براین ایرانیان موظف شدند برای خود نام خانوادگی انتخاب نمایند تا بدین راه هویت آنان مشخص گردد. مردم اعتراض کردند که شاه و عمله هوسرانش میخواهند نام محارم مارا یاد بگیرند و از ارائه اطلاعات خودداری کردند.
یک حرامزاده تازی به اسم "شیخ میرزا صادق تبریزی" فتوا داد که گرفتن سجل حرام است اگر بدون سجل اجازه ندادند کسی به حج برود، مردم هم نیاز نیست به حج بروند. یعنی حتی ممنوعیت حج هم نتوانست مردم را وادار به اطاعت از قانون نماید.
علاوه بر این عدهای حسینعلی بنیآدم رئيس اداره سجلات خمین را به جرم اینکه قصد دارد نام نوامیس مردم را به اجنبی بدهد، مورد ضرب و شتم قرار دادند. درچنین شرایطی بود که رضاشاه با زور چوب و شلاق، مردم را وادار به ارائه اطلاعات کرد.
گفته شده به دستور شاه روزی شخصی با نام میرزا بهاء را که از ارائه اطلاعات خودداری میکرد به قدری کتک زدند تا نام همسرو فرزندانش را گفت و بعد هم نام خانوادگیاش را جهت متنبه شدن دیگران "میرزا بهاء کتک خورده" ثبت کردند. رضا شاه در 1305 خورشیدی و به سبب پیشگیری
از بیماریهای پوستی، استفاده از خزینه را که یادگار قوم قاجار بود، ممنوع اعلام کرد. خزینه مکانی حوض مانند بود که در زیر آن آتش روشن کرده و افراد درون آن حمام میکردند. آب خزينه هفتهای یک بار عوض میشد و در این مدت صدها نفر زن و مرد در آن آب کثیف و چرکین مثلا حمام میکردند!
پس از ممنوعیت استفاده از خزينه فرياد وامصیبتا بلند شد که هر آبی جز آب خزينه، غیرکر و ناپاک محسوب شده و غسل در آن باطل است. رضا شاه اما با زور مردم را وادار به استفاده از حمامهای دوش دار کرد و برای کسانی که پنهانی از خزینه استفاده میکردند شلاق و جریمه در نظر گرفت.
در 1315خورشیدی به دستور رضا شاه اتوبوس بنز را جهت حمل و نقل عمومی از آلمان با کشتی وارد ایران کردند و برای رفاه مردم در شهرهای بزرگ مستقر نمودند. در کمال تعجب مردم پای پیاده یا با اسب و الاغ تردد میکردند اما حاضر نبودند سوار اتوبوس شوند! شاه افرادی را فرستاد تا علت را جویا شوند،
معلوم شد که مردم عقیده دارند که این اتوبوس ها از بلاد غيرمسلمان آمده و نشستن بر روی صندلی آنها موجب نجس شدن بدن انسان میگردد! رضاشاه با زور کتک مردم را وادار به سوار شدن به این اتوبوسها کرد. با اینحال مردم روی صندلیهای چوبی آن دستمال یزدی میگذاشتند تا باسن مبارکشان نجس نشود!
اقدامات رضاشاه که در جهت ترقی کشور و هویت بخشیدن به مردم و پیشرفت این سرزمین بود، عموما به تحریک عدهای با مخالفتهای گسترده مردم روبرو میگشت. درچنین شرایطی رضاشاه راهی نداشت جز این که یا از اجرای آن طرح صرف نظر نماید و دست روی دست بگذارد و شاهد سقوط بیش از پیش ایران باشد و یا
یا با زور چماق و شلاق مردم نادان را به شاهراه پیشرفت و ترقی هدایت کند. #کیخسرو_شاهرخ،سرپرست انجمن آثار ملی ایران در دوره رضاشاه میگوید:"شاه در جریان ساخت آرامگاه فردوسی میگفت معلوم میشود فردوسی فرد بزرگی بوده که بعد از نزدیک به هزار سال چنان آثار بزرگی بر سر مزار او برپا میشود،
آیا میشود که روزی برای من چنان آثاری گذارده شود؟!" همین طرز تفکر بود که رضاشاه دوست داشت نام نیکی از او بجای ماند و تنها به پیشرفت ایران میاندیشید، حتی شده به زور شلاق و کتک! او میدانست آیندگان به عنوان شاه ایران هیچ عذری از او در مورد عقب نگاه داشته شدن ایران نخواهند پذیرفت.
این بود مردم امی که به خوبی کارهای رضاشاه را درک نمیکردند، او را "رضا قلدر" مینامیدند.
مردمی نادان و ساده لوح که با شورش ۵۷ آنگونه پاسخ تلاشهای خستگی ناپذیر و میهن پرستانه شاهنشاهان پهلوی را دادند. #رضاشاه #رضا_شاه_روحت_شاد #جاوید_شاه
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
شبکه مالشگران کنونی مستقر در آمریکای شمالی پی آمد ۲۵ سال سرمایهگذاری جمهوری جنایتکاران اسلامی و ساخت اوباشی است که دولت هاشمی در دهه ۷۰ را تشکیل میدادند و امروز اصلاحاتچی خوانده میشوند. پولهایی که زیر عنوان کمک به پروژههای دانشگاهی به دانشگاههای آمریکا و کانادا پرداخت شدند...
همگی برای نشاندن مزدوران حکومت زیر عنوان پژوهشگر و استادیار و استاد بود و هیچگونه خروجی پژوهشی نداشتهاند. کارکرد این گروه نفوذ در لایههای دانشگاهی و تاثیر روی سیاستمداران آینده و کارشناسان تینک تانکهای (پژوهشکدهها) سنا و کنگره آمریکا بوده است.
بخش دوم مزدوران رسانه ای رژیم..
بودهاند که با طراحی ویژه و با چهره سازی های دروغین از آنها بعنوان مخالف و اصلاحاتچی و برگشته از رژیم با محاکمه ها و دوران زندان ساختگی موجه سازی شدند. این گروه بگونه عادی یا پناهنده به غرب فرستاده شدند و در رسانههای دیداری شنیداری و نوشتاری (تلویزیونها، رادیوها، روزنامه ها)