قطعه اى از ترانه #روحوضى#حاجیفیروز كه هر سال ميشنويم و همچون هزاران سال پيش به استقبال #نوروز و بهار ميرويم
در اين رشتو به اين پرسش پاسخ خواهم داد كه آيا حاجى فيروز، ميراث برده دارى عهد #قاجار است؟
اگر نيست، پس از كجا آمده است؟
١/٢٤
در سالهاى اخير پژوهشهاى دكتر پدرام خسرونژاد، درباره برده دارى در عهد قاجار، اطلاعات ارزشمندى درباره بخش مهمى از جامعه و تاريخ ايران در اختيار مخاطبان قرار داده است
او در آثارش سعى ميكند تا از خلال عكسها و اسناد تاريخى، مخاطب را با احوال بخشى از جامعه ايرانى آشنا سازد ٢/٢٤
در عهد قاجار، بردگان سياه و سفيد در خانه اشراف و درباريان خدمت ميكردند
بردگان سياهپوست عمدتا از بازار برده فروشان مكه كه به همت خلافت #عثمانى رونق يافته بود، به ايران راه ميافتند و بردگان سفيدپوست توسط ايلات قفقاز، تركمنستان و مكران، به اسارت درآمده و در ايران فروخته ميشدند ٣/٢٤
عهدنامه تركمنچاى، نقطه عطفى در پايان #برده_گيرى در قفقاز بود
با اينحال اين رسم در تركمنستان كه حاكميت ايران را قبول نداشت، همچنان بعنوان حرفه اى درآمدزا ادامه يافت تا در سال ١٢٦٠ ه ش با عقد #پيمان_آخال كنترل تركمنستان به دست روسيه افتاد و برده گيرى ممنوع شد ٤/٢٤
با تسلط روسيه بر قفقاز و تركمنستان، تجارت برده هاى سفيد همچنان از منطقه مكران و هند ادامه يافت، تا آنكه بالاخره با تصويب مجلس شوراى ملى در سال ١٣٠٧ ه ش برده دارى بطور كلى در ايران ممنوع شد
بنابراين بازار بردگان سفيد تا زمان ممنوعيت كامل آن، كماكان در ايران وجود داشته است ٥/٢٤
به نظر ميرسد كه برده دارى در ايران، هيچگاه منحصر به بردگان آفريقايى تبارى كه توسط حجّاج خريدارى ميشدند نبوده است
اين بردگان عمدتا در جنوب ايران سكونت داشتند و از نظر پوشش، مشابه مردم عادى بوده اند و همين مسئله باعث برآوردهاى بيش از حد از تعدادشان در گزارش غربيها شده است ٦/٢٤
از سوى ديگر، به جز اشراف و درباريان، افراد اندكى در ايران توان پرداخت ٦٠٠ تومان (معادل ٦٦٠٠ گرم طلا) براى كنيزان و ١٨٠٠ تومان (٢٠ هزار گرم طلا) براى غلامان خواجه را داشته اند
اين مبالغ معادل ٦٠٠ هزار دلار براى كنيزان و ١/٨ مليون دلار براى غلامان خواجه در پول رايح امروز است ٧/٢٤
برخى از منتقدين حاجى فيروز تصور ميكنند كه لباس قرمز حاجى فيروز تقليدى از لباس بردگان سياه در ايران بوده است
با اينحال، به كمك عكسهايى كه پرهام خسرونژاد جمع آورى كرده است، تا كنون چنين لباسى بر تن بردگان مشاهده نشده است ٨/٢٤
در اكثر اين تصاوير به جا مانده، بردگان آفريقايى تبار، "سردارى" بر تن كرده اند كه لباسى فاخر و مخصوص اشراف، درباريان و پادشاه كشور بوده است
تا زمانيكه سندى در رابطه با لباس قرمز بردگان يافت نشود، اين ادعا پذيرفتنى نيست و در نتيجه لباس حاجى فيروز ارتباطى با دوران قاجار ندارد ٩/٢٤
برخى از منتقدين حاجى فيروز معتقدند كه جمله "ابراب خودم سامبولى بليكم" نتيجه تكلم بردگانى بوده كه قادر به تكلم صحيح #فارسى نبوده اند
سوال اينجاست كه فردى كه نتواند كلمه ارباب را درست تلفظ كند و يا فارسى را بخوبى نداند، چگونه ميتواند ترانه اى با اين همه الفاظ سخت را بسرايد؟ ١٠/٢٤
ترانه حاجى فيروز يك ترانه روحوضى بوده كه به احتمال زياد در تهران عهد قاجار ساخته شده است
در اشعار روحوضى، به قصد ملاحت بيشتر، برخى از كلمات را نادرست تلفظ ميكرده اند تا باعث خنده حضار گردد
براى اطلاع بيشتر لطفا به مقاله حميد جعفرى مراجعه فرماييد ١١/٢٤
علاوه بر آن، واژه "حاجى فيروز" محدود به تهران قجرى و يا اوايل پهلوى نبوده و ميتوان به تپه حاجى فيروز در روستاى حسنلو از توابع شهرستان نقده در استان آذربايجان غربى اشاره كرد كه حاوى تمدنى باستانى متعلق به هزاره ششم پيش از ميلاد است ١٣/٢٤
تا اينجا بنظر ميرسد كه شواهد مستدلى درباره ارتباط سنت حاجى فيروز با برده دارى عهد قاجار وجود ندارد
اما سوال اينجاست كه آيا سنتهاى مشابهى در ايران وجود داشته اند كه شايد حاجى فيروز از تكامل و تغيير شكل آنها ايجاد شده باشد؟
پاسخ اين سوال "آرى" ست! ١٤/٢٤
سنت فراموش شده #قيشدان_چيخدم (بمعناى از زمستان خارج شدم) در اردبيل و زنجان، جشنى بوده است كه پايان زمستان را جشن ميگرفته اند و پس از آتش زدن عروسكى كه بدن سياه و پيراهن سفيد بر تن داشته، فرد ديگرى با لباس قرمز به رقص و آواز و خواندن اشعار نوروزى ميپرداخته است ١٥/٢٤
همانند سنت حاجى فيروز، در سنت قيشدان چيخدم، اشعارى ساده در وصف بهار خوانده ميشده:
سنت ديگرى كه با حاجى فيروز امروزى شباهت زيادى دارد، سنت #نوروز_خوانى در گيلان و مازندران است كه در اين سنت، نوروز خوانان با مدح بهار و اولياى الهى، فرا رسيدن بهار و سرآمدن زمستان را بشارت ميدهند و در عوض انعامى دريافت ميكنند ١٧/٢٤
حالا پرسش اصلى اينست كه اگر سنت حاجى فيروز ساخته و پرداخته برده دارى عهد قاجار نيست، پس اين سنت از كجا و از چه زمانى وارد جشنهاى نوروزى ايرانيان شده است؟ ١٨/٢٤
نخستين بار، مرحوم مهرداد بهار به ريشه باستانى اسطوره حاجى فيروز اشاره كرده است
اگرچه نظر بهار در ارتباط دادن حاجى فيروز و اسطوره سياوش رد شده است، اما تحقيقات دكتر "شيدا جليلوند صدفى" نشان ميدهد كه اسطوره حاجى فيروز، معادل ايزد بهاران (دوموزى) در بابل باستان بوده است ١٩/٢٤
ابوريحان بيرونى نيز در كتاب آثار الباقيه به فرشته فيروز كه پيش از نوروز از راه ميرسد و مردگان را ميراند، اشاره ميكند
حالا پرسش اينجاست كه اگر حاجى فيروز، اسطوره اى باستانى و متعلق به تمدنهاى سومر و بابل باستان است پس لفظ متاخر "حاجى" و لفظ معرّب "فيروز" از كجا آمده اند؟ ٢٠/٢٤
سودابه فضايلى معتقد است كه اصطلاح حاجى فيروز، تغيير شكل يافته ى واژه "هاجيوس نَبَرز" بمعناى پيروزِ مقدس است كه يكى از مقامات آيين #مهرپرستى بوده كه شلوار و بالاپوش سرخ بر تن كرده و تاج خورشيد بر سر مى نهاده و صورتش را به نشانِ درگذشتگان، سياه ميكرده است ٢١/٢٤
هاجيوس بمعناى مقدس و نبرز بمعناى پيروز و فاتح است و هاجيوس نبرز بمعناى پيروز مقدس، يا فاتح مقدس ميباشد كه در ٥ روز آخر سال به دنياى زندگان باز ميگردد و فرا رسيدن بهار را بشارت ميدهد
براى اطلاعات بيشتر، به لينك مقاله سودابه فضايلى مراجعه فرماييد ٢٢/٢٤
كوتاه سخن آنكه به نظر ميرسد اسطوره حاجى فيروز نه تنها ساخته شده عصر قاجار نيست، بلكه ريشه در اساطير ميانرودان باستان و پيش از ورود آريايى ها به ايران دارد
پژوهشها در اين خصوص، اندك اند و شايد اين مسئله، مقدمه اى شود تا ما بيش از پيش به اهميت پژوهشگران علوم انسانى پى ببريم ٢٣/٢٤
اگرچه امروزه در غرب، سنت سياه كردن صورت يا #blackface عملى ناپسند است، اما شايد حذف سنن ايرانى به قصد همراهى با غرب، ناپسند تر و ظلمى بر اين فرهنگ كهنسال باشد
چرا كه نوروز و هر آنچه پيش و پس از آن است، از مهمترين عناصر هويت بخش ما ايرانيان است ٢٤/٢٤
در سحرگاه ١١ اسفند ١١٥٧ ه ش، #كريمخان زند ديگر از خواب برنخاست و همانطور كه اطبا به او هشدار داده بودند، شرابخوارى مفرط و همخوابگى هاى متعدد در كنار عفونت #سل كار دستش داد و ريق رحمت را سركشيد
به محض اعلان خبر فوت وكيل، خاندان زند دو دسته شدند و براى كسب قدرت به جان هم افتادند و سرانجام با قتل يكى از مدعيان، #زكى_خان زند به قدرت رسيد و دستور داد تا جنازه كريم خان را پس از ٣ روز غسل داده و طبق وصيتش در عمارت كلاه فرنگى #ارگ_كريمخانى در #شيراز (موزه پارس فعلى) دفن كنند/٢
١٣ سال بعد در سال ١١٧٠ ه ش، پس از انقراض سلسله #زنديه، رحمان خان يوزباشى، به فرمان آقامحمدخان، محل دفن كريم خان را نبش قبر كرد و استخوانهايش را به #كاخ_گلستان فرستاد تا در عمارت #نگارخانه كه محل رفت و آمد بود دفن كنند
عمارت نگارخانه در جنب #خلوت_كريمخانى قرار دارد /٣
در سال ١٧٦٦ م يك بانكدار انگليسى به نام #فرانسيس_گردنر Gardener با اجازه #كاترين_كبير يك كارخانه چينى سازى در روستاى وِربيلكى در استان #مسكو تاسيس كرد و در مدت كوتاهى به دليل كيفيت بالا و طراحى هاى چشمگير، توليداتش در نزد ملكه و اشراف روسيه محبوبيت فراوان يافت
٢/١٠
نماد كارخانه گردنر تلفيقى از نماد سلطنتى روسيه(عقاب دو سر) و يكى از نمادهاى ملى انگلستان يعنى #سنت_جورج در حال كشتن اژدها بود و سپس به جهت استقبال فارسى زبانان در ايران، خانات خيوه و بخارا، املاى فارسى #گردنر نيز به آن اضافه گرديد
٣/١٠