و سرانجام ۵ اردیبهشت ۱۳۵۹، آمریکا به جمهوری اسلامی ایران حمله نظامی کرد!
آمریکاییها از این حمله که در صحرای طبس اتفاق افتاد با عنوان «عملیات دلتا» یاد کردند و شکست در آن نقش مهمی نتیجه در انتخابات آمریکا داشت.
هامیلتون جردن رییس ستاد کاخ سفید آن روز را اینطور شرح میدهد: #رشتو
پنجشنبه ۲۴ آوریل ۱۹۸۰
از صبح نمیتوانستم هیجانم را پنهان کنم. مرتبا به ساعت نگاه میکردم و پیش خود مجسم میکردم چارلی و افراد او الان در چه وضعی هستند. هیجان و نگرانی من بالاخره توجه الئانور ،منشی دفترم را به خود جلب کرد و گفت: امروز شما را چه میشود؟ حالتان عادی نیست.
۲/
نزدیک ظهر رییسجمهور مرا احضار کرد، وقتی که وارد دفترش شدم خیلی افسرده و ناراحت بود. پیش از اینکه سخن بگویم، گفت: الان خبر بدی به من دادند. دو هلیکوپتر ما در شروع عملیات سقوط کرده است. اما من برای دادن این خبر شما را احضار نکردهام. ونس (وزیر امور خارجه) میخواهد استعفا بدهد.
۳/
از شنیدن این خبرها گیج و مبهوت شدم. سقوط هلیکوپترها و احتمال شکست عملیات نجات و استعفای ونس ضربه سنگینی بود. کارتر که متوجه بهت و ناراحتی من شده بود، گفت: راجع به این موضوع فعلا با هیچ کس صحبت نکن، من فقط ماندیل را در جریان گذاشتهام. فکر کن چه باید بکنیم.
۴/
سپس به اتاق کابینه رفتیم. ماندیل (معاون رییسجمهور)، ونس، برژینسکی (مشاور امنیت ملی) و جودی پاول (سخنگوی مطبوعاتی) دور میز نشسته بودند و براون (وزیر دفاع) هم چند دقیقه بعد آمد. براون خبر داد که شش هلیکوپتر به منطقه معروف به «بیابان ۱» (صحرای طبس) رسیدهاند ...
۵/
... ولی دو هلیکوپتر در بین راه سقوط کرده یا در جایی فرود آمده و نتوانستهاند به مقصد برسند.
براون افزود: اگر اشکال دیگری پیش نیاید و در موقع ورود هواپیماها و هلیکوپترها به فضای ایران متوجه آنها نشده باشند برنامه پیشبینی شده را با شش هلیکوپتر هم میتوان انجام داد.
۶/
پس از ختم جلسه به اتاقهایمان رفتیم. ساعت چهار و نیم بعدازظهر جلسهای درباره برنامه مبارزات انتخاباتی داشتیم، اما فکرمان متوجه وقایعی بود که هزاران کیلومتر دورتر از ما جریان داشت.
انتظار ما زیاد طول نکشید و با تلفن کارتر، من، ماندیل و جودی به طرف دفتر رییسجمهور راه افتادیم.
۷/
کارتر با حالتی پریشان با برژینسکی صحبت میکرد. وقتی وارد شدیم، گفت: خبر بدی دارم. باید ماموریت را لغو کنیم!
هر سه بهتزده شدیم و کارتر ادامه داد: ۲هلیکوپتر به مقصد نرسیده و از ۶هلیکوپتر باقیمانده یکی دچار نقص فنی شده. با ۵هلیکوپتر هم نمیتوان به موفقیت برنامه امیدوار بود.
۸/
من گفتم: نظر بکویث(فرمانده کماندوها) چیست؟
کارتر گفت: من با بکویث و جونز و براون صحبت کردم. آنها میگویند باید برنامه را لغو کنیم.
در این موقع ونس و براون هم آمدند.کارتر پشت میزش نشست و چند ثانیه سکوت برقرار شد.
سکوت را زنگ تلفن شکست.کارتر گوشی را برداشت و گفت:جونز چه خبر؟
۹/
حرفهای جونز(رییس ستاد مشترک) را نمیشنیدیم، ولی حالت چهره کارتر نشان میداد که خبرهای بدی میشنود. کارتر لحظهای چشمانش را بست و در حالیکه به زحمت آب دهانش را قورت میداد، پرسید: آیا کسی هم مرده است؟
همه ما به او زل زده بودیم. چند ثانیه بعد گفت: میفهمم... میفهمم...
۱۰/
کارتر گوشی تلفن را گذاشت. هیچ کس سوالی نکرد تا اینکه خود کارتر پس از چند ثانیه سکوت گفت: مصیبت تازهای پیش آمده.یکی از هلیکوپترها به یک هواپیمای سی۱۳۰ خورده و آتش گرفته و احتمالا چند نفر کشته شدهاند.
هیچ کس حرفی نزد،فقط ونس گفت: آقای رییسجمهور،من خیلی خیلی متاسفم.
۱۱/ پایان
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh