یک- میگویند #انتخابات۱۴۰۰ بازگشت به انتخابات غیررقابتی ۶۰-۷۲ است.
این مقایسهای غلط است. در دهه ۶۰ نظام از مشروعیت خللناپذیر برخوردارد بود. مشروعیتی که تلفیقی از مکانیزمهای مدرن و سنتی و قدسی بود: سهیم کردن تودهها در قدرت سیاسی و رفاه اقتصادی، رهبری کاریزماتیک دینی، جنگ...
دو- به عبارتی مشروعیت دهه۶۰ تابعی از نرخ مشارکت مردم درانتخابات نبود و انتخابات حتی اگر با یک نامزد و با مشارکت ۴۰ درصد هم برگزار میشد ضربهای به پایههای مشروعیت نظام محسوب نمیشد. چرا که نظام پایگاه اجتماعی اکثریت و وفاداری داشت که خیلی فراتر از رای، برایش در جبهه جان میداد
سه- با پایان جنگ و فوت رهبر کاریزماتیک و چرخش ایدئولوژیک به توسعه، آن مشروعیت سنتی کاهش یافت و نظام مقبولیتش بین بخشی از پایگاه سنتیش از دست داد. اتفاقا هوشمندی غریزی جمهوری اسلامی ارائه مکانیزم عرفی انتخابات نیمه-رقابتی به عنوان جبرانکننده کاهش تدریجی اشکال سنتی مشروعیت بود.
چهار- این مکانیزم البته تا اینجا برای نظام سیاسی پرهزینه بوده.بویژه در سال ۸۸. زمانی که مکانیزم انتخابات و بسیج اجتماعی اطراف آن ایران را تا لبه پرتگاه ویرانگر اجتماعی سیاسی برد و به جای افزایش مشروعیت، نظام را با تهدید وجودی روبرو کرد. ترومایی که در ذهن حاکمیت تاثیر عمیقی گذاشت.
پنج- با اینحال سال ۹۲ نظام و به ویژه آیتالله خامنهای -که حتی مخالفان نظام را دعوت به حضور کرد- به سمت احیای مکانیزم انتخابات نیمه -رقابتی و درمان تدریجی ترومای ۸۸ رفت. دایره انتخابات توسط شورای نگهبان اگرچه حتیالمقدور تنگ شد اما باز اجازه دوقطبیسازی و حضور همه جناحها داد
شش- تصمیم شورای نگهبان اما از نظر ماهوی متفاوت است و در زمانهای میفتد که مشروعیت نظام در پایینتر زمان خود در ۴ دهه گذشته است. با لاریجانی و جهانگیری و ضرغامی هم انتخابات بیرمق و با مشارکت حدود ۵۰٪ برگزار میشد. اما پیام شورا چیز دیگری است: دیگر به انتخابات و مردم نیاز نداریم.
هفت- ایده پشت چنین قماربازی خطرناکی اینست که دولت کارآمد میتواند با بهبود سریع وضع معیشتی مشروعیت از دست رفته را احیا کند. یعنی اگر از دهه۷۰ کاهش مشروعیت قدسی-سنتی با مشروعیت عرفی بواسطه انتخابات جبران شد، حالا قرارست کاهش مشروعیت عرفی- سیاسی بواسطه کارآمدی اقتصادی جبران شود
هشت- بحث درباره حق مردم و جمهوریت حاصل از انقلاب به کنار، پریروز هم گفتم ایده جبران مشروعیت بواسطه معیشت در ایران ۱۴۰۰ غیرعملی است. هرگونه بهبود اقتصادی در ایران نیازمند مشارکت و اعتماد جدی جامعه است. (احمدینژاد هدفمندی یارانه ها را در اوج قیمت نفت و محبوبیت نظام عملی کرد)
نه- حذف جناح رفسنجانیست-اصلاحطلب همزمان باعث مشروعیت یافتن دوباره آنها در ذهن جامعه و تبدیلشان به بلوک اپوزیسیون میشود. جناحی که برای عملکردش در ۸سال گذشته میبایست در مناظره ها محاکمه و هرگونه مشروعیتی برای سالها محروم میشد، هر روز کاری رییس جمهور بعدی را به یک دی۹۶ تبدیل میکند
ده- دولت آینده از سویی از مشروعیت مردمی کمی برخوردار است و از سویی مقابلش تخریبهای هرروزه بلوک بزرگی از اپوزیسیون داخلی (محذوفین انتخابات ۱۴۰۰) را دارد. آنهم با نفت بشگهای ۲۰ دلار و زیر تحریم و محرومان آماده انفجار. این نه شبیه ۶۰ تا ۷۲ است نه شبیه ۸۴. با پدیده متفاوتی روبروییم
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
۱- در دوره اصلاحات فضای رسانهای ایران بعد از ۱۶ سال انسداد نسبی یکباره باز شد و مطبوعات رشد انفجاری کرد. نظام احساس خطر وجودی کرد. دوره، دوره انقلابهای مخملی لیبرالهای همسو با آمریکا در اطراف جهان بود. پس احساس نظام چندان هم متوهمانه نبود.
۲- اما راه حل نظام برای مقابله چه بود؟ نظام جای آنکه صاحبان مطبوعات را متقاعد به تن دادن به خطوط قرمز امنیت ملی کند راه آسان، سریع، جهان سومی و کلنگی را انتخاب کرد: «بستن فلهای مطبوعات» در اردیبهشت ۷۹ و زندانی کردن روزنامهنگاران و هل دادنشان به مهاجرت و تبعید از آن زمان به بعد.
۳- نابودی سیستماتیک مطبوعات بخشهایی از جامعه را بدون تریبون گذاشت و خلا رسانهای بوجود آورد که در بیست سال گذشته لندن و واشنگتن و بعد ریاض آن را پر کردند. همینطور هم تعداد زیادی خبرنگار را بیکار و تبعیدی و پر از کینه کرد که بعدها بدنه اصلی BBC و بقیه رسانههای بیگانه را شکل دادند