در ذهن دیکتاتورها چه میگذرد؟ #رشته_توییت
چه کسی باور میکند واکسیناسیون عمومی برای حکومتی شرور که مردم خود را بیش از ۴ دهه در فلاکتِ مطلق نگاه داشته است، در اولویت باشد؟
آیا حکومتی که در کشتار و آزار و ایذای مردم چیزی کم نگذاشته نگران جان مردم است؟
برای مثال:
آیا برای هیتلر که همجنسگرایان و افراد معلول و سربازان مصدومِ جنگ را در هادامار به «اتاق گاز» میفرستاد، حفاظت از مردم در مقابل اثرات بمب شیمیایی مهم است؟
خالق پروژۀ T4 چگونه میتواند ناجی مردم باشد؟
کسی که نه فقط یهودیان بلکه ضعیفترین مردم آلمان را به اتاق گاز فرستاده آیا در جنگ برای مردمش ماسک ضد گاز میسازد؟
برای کسی که با یک ایدیولوژیِ شیطانی کشور را درگیر چنان جنگی کرده چرا باید جان مردمی که با گاز شیمیایی(کرونا) میمیرند مهم باشد؟
پاسخ تعجبآور است: آری برایشان مهم است!
پیشتر از پروژههایی تحت عنوان(volksprodukte) مثل "رادیوی مردم/ Volksempfänger" و "یخچالِ مردم/ volkskühlschrank" برایتان نوشتم.
در خلال جنگ جهانی دوم، ترس از بمبارانهای شیمیایی همیشه با مردم آلمان بود.
حکومت باید به مردم توهّم امنیت میداد.
در جنگ جهانی اول، طرفین از انواع گاز و نارنجکهای دودزا علیه هم استفاده کرده بودند.
برای مثال، در «نبردِ چهارم فلاندر» در ۲۸ مارس ۱۹۱۸ آلمانها مواضعِ متفقین را با نارنجکهای گازی مورد حمله قرار دادند که منجر به نابینایی سربازان انگلیسی شد.
در طول این جنگ ۱۲۰ هزار تُن عامل جنگیِ شیمیایی استفاده شده است!
آلمان با توپهای گازی و دستگاههای دَمندهاش(در جهت وزش باد) درصد بالایی از حملات شیمیایی را به خود اختصاص داده است.
پس از جنگ جهانی اول، طبق پروتکل ژنو(۱۹۲۹) استفاده از عوامل شیمیایی و باکتریایی صریحاً ممنوع اعلام شد.
در خلال جنگ جهانی دوم و با وجود ممنوعیت، امپراتوری ژاپن تنها کشوری که به این پروتکل وقعی ننهاد و در نبردِ ووهان و ییچانگ در ۳۷۵ ماموریت جداگانه چین را مورد حمله قرار داد!
ترس از سلاح شیمیایی را نمیشد با پناه گرفتن و پناهگاه ساختن رفع کرد.
در اینجا بود که هیتلر( آن هم هیتلری که در اوج جنگ اتاقهای گازش بر پا بود) پروژۀ "ماسکِ مردم/ volksmaske" یا به اختصار(VM) را کلید زد.
خنده آور نیست؟
کسی که کولیها و زنان و کودکان و مصدومان و معلولان را به اتاق گاز میفرستاد اکنون پروژۀ ساخت ماسک ضد گاز غیرنظامی را شروع کرده بود
در طول چند ماه، چند میلیون ماسک از مدلِ VM44 با پوششی بسیار نازک از لاستیک و یک فیلترِ نر و ماده ساخته شد.(استفاده از لاستیک بدلیل کمبود و هزینه زیاد باید به حداقل میرسید).
به سوال نخست بازگردیم؛
در ذهن دیکتاتورها تمامیتخواه چه میگذرد؟
چرا این شرورترین اَبناء بشر که خود سرچشمۀ رنج مردمند در مقطعی اصرار به نجات مردم دارند؟
و چرا اصلاً برای نجات مردم دست از ایدۀ شرارت بارِ خود نمیکشند؟
حکومتهای توتالیتر همانطور که منشأ تمامیّت شرّ اند، میخواهند منبعِ بیواسطۀ خیرِ جمعی هم باشند!
نتیجۀ اصرار بر منبعِ خیر بودنشان همان است که در منشأ شر بودنشان دیدهایم؛
زایل کردن جانهای بیشتر برای «ناجیِ انحصاری» ماندن.
برای یک دیکتاتور چه چیز بهتر از پناه بردن از شرّ خودش به خیرِ خودساختهاش؟
شرّی که با خیرش به یک اندازه مجرمانه است.
مصداق بارزِ پناه بردن به خدایی که نیز شیطان آفریدۀ اوست...
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
امپراتوری عثمانی، مردِ بیمار اروپا فروپاشیده بود.
"محمد پنجم" مرده بود و کارِ «اتحاد تُرکان جوان» که او را کنار زده بودند به نسلکشیِ ارامنه کشیده شده بود.
در اواخر ۱۹۱۸ با نزدیک شدن شکست عثمانی در جنگ جهانی، دولتِ ترکان جوان سقوط کرد و رهبرانشان متواری شدند. #رشته_توییت
در نوامبر ۱۹۱۸، یک زیردریایی آلمانی اَنور پاشا، طلعت پاشا، جمال پاشا و چند رهبر دیگر ترکان جوان را به اودسا در اوکراین برد.
گروهی از ارامنه هم آنها را منزل به منزل دنبال میکردند تا به پاداَفره خون ارامنه، خونشان را بریزند.
بگذریم...
ترکان جوان هر چه که بودند، پُلی بر تاریخ زدند تا ترکیهٔ کنونی از آن برهه عبور کند و یک مرد از آن پل بگذرد، دستِ «مردِ بیمار اروپا» را بگیرد تا او را از بستر نزع بیرون بکشد.
مصطفی کمال پاشا، مُحصّل مدارس نظامیِ سکولار، غربگرا و خواهان گسست از میراث عثمانی.
برای همهٔ عزیزانی که آخرین پاییز را امسال دیدند و هرگز ندیدند:
امسال پاییز سوزی دگَر داشت
شامش دگر بود، روزی دگر داشت
امسال پاییز خیلِ کلاغان
خیل کلاغان، همبال زاغان
در هم نوشتند طومارِ باغان
پای درختی بیبرگ و عریان
هر شاخسارش صد چشمِ گریان
افتاده برگی، سرد و فِسُرده
لرزنده بر خاک چون دستِ مرده
یاد بهاران اندر نهادَش
از برگ گفتم، بشنو ز بادَش:
امسال بادَش صحرا به صحرا
منزل به منزل پیکارِ خون کرد
هر گلبُنی را در راه خود یافت
از پای ننشست تا سرنگون کرد
هر کلبهای را در پای خود دید
کوبید و کوبید تا واژگون کرد
انقلاب ۵۷، شورشی علیه زن بود.
زن، روحِ بازار است. آنجا که زن و بازار آزاد باشند، آنجا که زنِ آزاد در بازارِ آزادش فعالیت کند لاجرم شکوفا خواهد شد.
به هر کدام حکومتها اقتدارگرای امروز اگر نگاه کنید هر دو یا حداقل یکی از این دو محدودند! #رشته_توییت
غرض از این گفتار نشان دادنِ آن چیزی است که بودیم.
ذیل همین توییت یک مستند تاریخی از سالهای منتهی به انقلاب ۵۷ را میگذارم تا فارقی باشد میان آنچه قرار بود باشیم و آنچه هستیم.
اتفاقاً در این مستند زنان محجبه هم تحت حکومتی نرمال مشغول به کارند.
بانوی اولی که چنین زیبا و آزاد اندیشانه حرف میزند «دکتر مهیندخت صنیع» است.
شاگرد محمد معین است و نویسندهٔ کتاب «زنان در شاهنامه».
وی همچنین نماینده بیست و چهارمین دوره مجلس از بابل است.
زیرکانهترین بخش از فیلم #عنکبوت_مقدس این پوستر است.
تعجبی هم ندارم که چرا کسی درکَش نکرد.
این یک فرش نیست. یک پُشتیِ قرمز رنگ است.
از همانهایی که همه در خانه داشتیم یا احتمالاً هنوز هم داریم. ⬇️
سعید حنایی (قاتل) میگوید که با دیدن آن زنها احساس میکردم که روی گردنِ همرزمانِ شهیدم ایستادهاند. برای همین اگر با فشارِ روسری نمیمُردند آنقدر روی گلویشان میایستادم تا خفه شوند! (عکسها متعلق به دوران جبههٔ حنایی است)
در هنگام بازسازی صحنه، پسربچهٔ او بجای مقتولان پروسهٔ قتل را با افتخار روی پُشتیِ خانه انجام داد.
صحنهای که با زیرکی توسطِ طراح پوستر انتخاب شده است.
قاتلش ساعاتی پیش مُرد.
قاتلی که البته روزگاری همدست و همداستان خودش بود.
میگفت در گوشِ اردشیر زاهدی، سفیر ایران در ایالات متحده، سیلی زدهام.
ساعات آخر عمرش اما نمُرد تا از دیوی که خود برکشیده بود سیلی خورد. #رشته_توییت
لیبرالتر از چیزی مینمود که قاتلش بود اما در کُنهِ رفتار، همان مینمود که قاتلِ نا لیبرالش.
گاهی در خانه عبا میپوشید و در زمان ریاستش بر صدا و سیما مخالف پخش صدای زن بود.
آنقدر مقیّد به قیود اسلام و خوشحال از به ثمر نشستن انقلاب که از پاریس فقط با لباسهایی که به تن داشت وارد تهران شد.
خودش به خنده میگفت که در روزهای نخستِ ورود به ایران شلوار برادرش(فریدون) را میپوشیده.
ولادیمیر یا ولودیمیر؟
نفرت پوتین از مردم اوکراین غیر قابل کتمان است.
مردمی که در سال ۲۰۱۴ میخِ آخر را به تابوت روسدوستیِ حکومتشان کوبیدند و رییسجمهورشان «ویکتور یانوکوویچ» را به روسیه فراری دادند تا به غرب نزدیکتر باشند. #رشته_توییت
یانوکوویچ رسماً اوکراین را به دامن روسیه انداخته بود.
مخالفت سرسختانهٔ او با پیوستن به پیمان آتلانتیک شمالی اما مورد خوشآمد پوتین بود.
فساد اداری در زمان او و عدم تصویب قوانین منع خشونت نهایتاً مردم را به خیابان کشید.
شکلِ منحط دولترانی او شباهت بسیاری با الیگارشهای ظاهر شده در روسیه داشت.
از همین رو در هنگام فرار هم روسیه را جانپناه بهتری میدانست. (تا همین حالا که در روسیه زندگی میکند)
لابد «چالش سطل زباله»ی اکراینیها در فیسبوک را به خاطر دارید.