با پخش شدن خبر نقشه آدم ربایی که لو رفت و چند دستگی بین براندازان یاد داستانی از #عزیز_نسین افتادم که براتون نقل میکنم.امیدوارم سر عقل بیایین و به مسائل مهمتر بپردازین #رشتو طولانیه امیدوارم حوصله کنین🙏
یكی بود .یكی نبود.در زمانهای خیلی قدیم سرزمینی بود كه اسمش بود ولی خودش نبود.در این سرزمین انسانهایی كه نه بودند و نه نبودند در سایه ی قانونی كه اسمش بود ولی خودش نبود زندگی میكردند..یكی از روزها یك نفر از این انسانها كه هم بود و هم نبود، زیر زبانی شروع به "مرمر" میكند.
۱
هیچكس نمیداند این ادم چه میگوید.سرش را پایین انداخته و بدون مكث "مر...ومر" میكند... مردی را كه مر...و مر میكرد و نمیتوانست ساكت بنشیند بحضور قاضی شهر میبرند.قاضی از اومیپرسد: - چیكار كردی؟ مرد جواب می دهد: - توی استین كتم مر...ومر میكنم. قاضی میگوید:
۲
- میخواهد توی استین كتت باشد...میخواهد توی استر كلاهت باشد...همه اش قدغن است. مجرم جوابی ندارد بدهد.قاضی او را محكوم به صد ضربه شلاق در ملا ء عام میكند .مردم را برای تماشای این نمایش در میدان بزرگ شهر دعوت میكنند... مرد را كه هنوز مر...و...مر میكند به میدان می اورند
۳
پاهای او را به چوب و فلك میبندند ، ماموری شروع به شلاق زدن میكند و با هر ضربه ای كه میزند یك عدد میشمارد "یك..."...دو".."سه"... مردی كه پایش توی فلك است بدون اظهار عجز مر...و مر میكند.هر چه قدر مامور محكم تر شلاق میزند مرد مر...و مر كن لب از شكایت بر نمیبندد...
۴
ماموری كه شلاق میزد از این همه مقاومت مرد تعجب میكند میپرسد: - همشهری... هم چوب را میخوری و هم زیر شلاق مر...و مر میكنی؟ مردی كه شلاق میخورد سرش را بلند میكند و جواب میدهد: - چكار كنم ؟ دست خودم نیست عادت كردم. مردی كه شلاق میزند میپرسد: - چی داری میگی ؟ بگو ما هم بفهمیم.
۵
مرد جواب میدهد: - میگویم مسئول این خرابكاری ها كیه؟ ماموری كه شلاق میزند كمی مكث كرده و به فكر فرو میرود: - راست میگی همشهری...من هم تا به حال به این فكر نبودم ...بفهمم مسئول این خرابكاری ها كیه؟ شلاق را به زمین میاندازد و شروع به مر...و مر...میكند .
۶
مردمی كه برای تماشای كتك خوردن یك هموطن خرابكار امده اند از این عمل مامور اعتراض میكنند و فریاد میزنند: "چرا شلاق را زمین انداختی؟..." "چرا مر...و...مر... میكنی؟..." مامور در جواب انها میگوید: "مسئول این خرابكاری ها كیه؟..." حاضرین در میدان همه تحت تاثیر قرار میگیرند
۷
و همه با یك صدا میگویند : "راس میگی...همه میخواهیم مسئول این خرابكاری ها را بشناسیم..." مامورین تمام جمعیت حاضر در میدان را دستگیر كرده و پیش قاضی شهر میبرند.قاضی از انها سوال میكند: "چرا مر...و ...مر... میكنید؟ "میپرسیم مسئول این خرابكاری ها كیه؟
۸
قاضی شهر كه نمیدواند چه جوابی به انها بدهدو تازه او هم به همین فكر افتاده خودش را جمع و جور میكند و میگوید : - حق با شماست من هم تا بحال نفهمیدم مسئول این خرابكاری ها كیه ... قاضی شهر تمام انها را ازاد میكند تا با فعالیت بیشتری (مسئول) اصلی را پیدا كنند .
۹
مردم به خیابانها ریخته و شروع به فعالیت میكنند.در یك چشم به هم زدن این موضوع به گوش تمام مردم شهر میرسد و این جمله ورد زبان همه میشود : "مسئول این خرابكاری ها كیه ؟اسمش چیه؟" مسئول این خرابكاری ها را معرفی كنید.اسمش را بگویید" (از همه بالاتر) كه در سرزمین اسمش بود و خودش نبود
۱۰
حكومت میكرد از این سرو صدا ها به وحشت میفتد... از اطرافیانش میپرسد: - این سرو صدا ها چیه؟ اطرافیانش میگویند: - مردم میپرسند مسئول این خراباری ها كیه و اسمش چیه؟... از همه بالاتر میگوید: - گول مخالفان را نخورید ...سر و صدایتان را ببرید...والا دستور میدهم زبانتان را ببرند!...
۱۱
مردمی كه حاضر نبودند تسلیم شوند جواب میدهند: - اسمش را بگویید تا سرو صدا نكنیم...وگر نه خاموش نخواهیم شد. (بالاتر از همه) كه میبیند سرو كله زدن با مردم عاقبت خوشی ندارد و مر و مر مردم روز به روز بیشتر میشود به فكر چاره میفتد..پنج شیطان مكار تحت فرماندهی بالاتر از همه بودند
۱۲
كه در كارهای مملكتی به او كمك میكردند... بالاتر از همه شیطان اولی را احضار می كند و می گوید: - مشاور عزیزم ... میبینی كه مردم دارند مر...و مر میكنند .می خواهند بدانند مسئول این خرابكاری ها كیه و اسمش چیه...خودت خوب میدانی كه پی بردن مردم به این معما چه مشكلاتی را ایجاد میكند..
۱۳
قبل از همه دود این اتش به چشم شما خواهد رفت .تو باید راه حلی پیدا كنی كه مردم سر گرم شوند و از تعقیب این موضوع صرف نظر بكنند. مشاور شیطان جواب میدهد: - قربانت گردم ...هیچ ناراحت نشوید...جان شما سلامت باشد كاری میكنم كه مردم این مسئله را فراموش كنند.
۱۴
بالاتر از همه میپرسد: - چكار میتونی بكنی؟ - به مردم بگویید اگر تا فردا صبح قبل از طلوع افتاب كاخی بسازند كه دیوارهایش از نقره و سقف ان فیروزه و كف ان از طلا باشدشما هم جواب انها را خواهید داد...و چون انجام این كار یكروزه كه سهل است در مدت بیست سال هم میسر نیست
۱۵
شما هم از دادن جواب معذورید. بالاتر از همه خیلی خوشحال میشود...مردمی را كه مر...ومر میكنند جلوی قصر جمع میكند و به انها میگوید: - اگر تا فردا صبح قبل از طلوع افتاب كاخی بسازید دیوارهایش از نقره و سقف ان فیروزه و كف ان از طلا باشد من هم اسمش را به شما میگویم...
۱۶
بلافاصله مرومرها تمام میشود بالاتر از همه ان شب خواب راحتی میكند...فردا صبح زود در اثر صدای مردم از خواب بیدار میشود .از پنجره به بیرون نگاه میكند...چشمانش از برق ساختمانی كه روبه روی قصر او ساخته شده خیره میگردد.
۱۷
مردم یك كاخ بزرگ از نقره ، خیلی بهتر از انچه خواسته بود در عرض یك شب برایش ساخته بودند و اینك جلوی قصر "بالاتر از همه " جمع شده و جواب سوالشان را میخواستند. اقای بالاتر از همه شیطان دومی را احظار میكند و میگوید: - راه حلی پیدا كن تا از دست این مردم خلاص شویم .
۱۸
شیطان دومی جواب میدهد: - به مردم بگو كاخی كه ساخته اید خیلی خوب است ولی جای ان مناسب نیست كاخ را از اینجا بردارید و به شمال شهر توی جنگل ها ببرید تا جواب شما را بدهم . مطمئن باشید این كار هرگز عملی نیست...اگر هم بخواهند عملی كنند حداقل ده سال طول میكشد.
۱۹
بالاتر از همه این موضوع را به مردم میگوید ...اعتراض باز هم خاموش میشود و بالاتر از همه تا صبح راحت میخوابد... فردا صبح زود در اثر سر و صدای مردم بیدار میشود وقتی از پنجره به بیرون نگاه میكند از تعجب دهانش باز می ماند...كاخ سر جایش نیست .
۲۰
مردم كاخ را به جایی كه بالاتر از همه گفته است برده اند، كار را تمام كرده اند و برای گرفتن جواب جلوی قصر اجتماع كرده اند بالاتر از همه شیطان سوم را صدا میكند و از او راه و چاه میخواهد شیطان سوم هم میگوید: - خیلی ساده است به مردم بگو تا فردا صبح یك باغ بزرگ درست كنند
۲۱
كه استخر ان از طلا و ماهی هایش یاقوت سرخ باشد...توی جوی هایش به جای اب، عسل جاری شود و از چشمه هایش شیره انگور خارج شود. تمام گل ها و میوه هایی كه در جهان است توی این باغ وجود داشته باشد... بالاتر از همه همه ی این حرفها را به مردم میگوید و فردای انروز مردم باغی را كه
۲۲
خواسته است درست میكنند و برای گرفتن جواب جلوی قصر می ایند. بالاتر از همه شیطان چهارم را میخواهد .شیطان چهارمی میگوید: - از مردم بخواهید در این باغ چهار فصل را درست كنند... البته این كار بسیار جالب بود و به هیچ وجه نمیتوانستند انجام بدهند ولی فردای
۲۳
انروز میبینند كه یكطرف بهار است و بلبل ها چهچه میزنند و در طرف دیگرگرگها توی برف میرقصند ودر قسمت تابستان درختان میوه شكوفه كرده اند و گل ها روییده اند و در منطقه پاییز علفها زرد شده و برگ درخت ها ریخته است . مردم كارشان را انجام داده اند و برای گرفتن جواب در جلوی
۲۴
قصر جمع میشوند.بالاتر از همه شیطان پنجم را میخواهد و به او میگوید: - اخرین امیدم تویی...اگر از دست تو هم كاری ساخته نباشد حساب من پا ك است... شیطان پنجمی جواب میدهد: - من قول میدهم سرو صدا ها را بخوابانم... - بگو ببینم چه راهی به نظرت رسیده؟
۲۵
دستور بدهید هر چه انجیر روی درخت باغ ها است جمع كنند...تخم انجیر ها را در بیاورید به هر یك از انهایی كه سرو صدا میكنند یك دانه از تخم انجیر ها را بدهید و بگویید داخل تخم انجیر را پر كنند.اگر توانستند این كار را انجام بدهند شما هم جواب انها را بدهید.
۲۶
بالاتر از همه میگوید: - این كار كه مهم نیست اینها كارهای خیلی مهمتری انجام داده اند. - اجازه بفرمایید ازمایش كنیم. فرمانی از طرف بالاتر از همه خطاب به مردمان سرزمین اسمش بود و خودش نبود كه در سایه ی قانونی كه اسمش بود و خودش نبود زندگی میكردند
۲۷
به این مضمون صادر میشود: "از این به بعد هر كس سر وصدا و اعتراض بكند یكدانه تخم انجیر به او داده میشودتا داخل ان را پر كند.اگر موفق بشود جواب سوال او داده میشود و اگر موفق نشود اعدام خواهد شد" مردمی كه اعتراض دارند از این فرمان خوشحال میشوند و میگویند:
۲۸
- از این اسانتر كاری نیست...تخم انجیر را بدهید فوری داخلش را پر میكنیم. با این كه بالاتر از همه امیدی به این كار نداردولی با تعجب مشاهده میكند كه سر و صدا ها قطع شده است . این سكوت دو روز...سه روز...یك هفته ...یك ماه...یك سال...دو سال ...پنج سال طول میكشد...
۲۹
هر قدر مردم داخل تخم انجیر را پر میكنند باز هم خالی میماند...تمام وقت مردم صرف پر كردن داخل تخم انجیر میشود و دیگر وقت ندارند اعتراض كنند و بپرسند مسئول این خرابكاری ها كیه و اسمش چیه؟ از این میان ده سال میگذرد.بالاتر از همه میگوید:
۳۰
- برویم در میان مردم بگردیم ببینیم ملت چكار میكنند...در همان نگاه اول میبیند مردم هنوز نتوانسته اند یك هزارم تخم انجیر را پر كنند.با خیال راحت به قصر بر میگردد. از ان روز درخت انجیر جزء چیزهای مقدس در میاید و
۳۱
هنوز پس از قرنها این ضرب المثل باقی مانده : به ادم هایی كه اعتراض بكنند تخم انجیر بدهید داخل ان را پر كنند.
پایان داستان
حالا دوستان بروید با این داستانها هستههای انجیر خودتون رو پر کنین که بالاتر از همه ته مانده پولمون رو هم ببره!!!!
۳۲
پایان
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
واقعا چرا کسی اعتصابات رو همراهی نمیکنه؟#رشتو
مردم متوجه شدن این #اعتصابات با این شیوهای که در جریانه فقط هزینه اونها رو زیاد میکنه و هیچ دردی از دردهاشون رو علاج نمیکنه.
-کامیوندار اعتصاب میکنه کرایهش زیاد میشه مشکلش مقطعی برطرف میشه قیمت جنس زیاد میشه مردم گرانتر میخرن
۱
-نانوا اعتصاب میکنه نان گران میشه مشکلش مقطعی برطرف میشه مردم باید گرانتر بخرن
-معلم اعتصاب میکنه حقوقش زیاد میشه مشکلش مقطعی برطرف میشه هزینه تحصیل فرزندان مردم زیاد میشه باید بیشتر پول بدن
-کارگر اعتصاب میکنه حقوقش بیشتر میشه مشکلش مقطعی حل میشه قیمت جنس زیاد میشه
۲
مردم باید جنس رو گرانتر بخرن
-بازنشسته اعتصاب میکنه حقوقش زیاد میشه مشکلش مقطعی حل میشه مردم باید سهم بیشتر بیمه و مالیات پرداخت کنن هزینشون زیاد میشه
-اداره برق اعتصاب میکنه حقوقش زیاد میشه مردم پول برق بیشتری باید بدن
-راننده تاکسی اعتصاب میکنه کرایهش زیاد میشه مردم باید
۳