برای خوزستان چه باید کرد؟
این روزها خوزستان مرکز توجهات است. بخشی از این توجه؛ دغدغهمند و شریف، بخشی فرصتطلب و ریاکارانه، بخشی موجسوارانه و هیجانی و من میدانم نگاه علمی و حکیمانه در این میانه چه اندازه مهجور است. اما میخواهم در ده فراز، راهحلهای درمان خوزستان را عرضه دارم.
یک: خوزستان به توجه و نگاه ویژه نیاز دارد و نه استاندار یا نماینده یا مدیر ویژه. این توجه است که محیط زیست را بر تولید نفت، حفظ اکوسیستم را بر انتقال آب، نیروی بومی را بر نیروی کارِ مهاجر و سرمایهگذاری امنیتآفرین در مناطق مرزی را بر استراتژی زمین سوخته الویت میدهد. نگاه ویژه!
دو: نمیتوان با عناصری که خود بخشی از مشکلِ خوزستان در چند دهه گذشته بودهاند،امید به تغییر وضع موجود داشت.خوزستان نیاز به پوستاندازی مدیریتی، عبور از کاربستهای سنتی،و خون و نفس تازه دارد. جوانهای نخبه خوزستانی را از زیر سایه پدرخواندهها بکشید بیرون، قطار خوزستان راه میافتد.
سه: مشخصاً در مجموعه نفت، گاز،نیشکر،حفاری،فولاد و پتروشیمیها؛ بایستی بکارگیری نیروی انسانی،منحصر به ساکنین همان منطقه در خوزستان باشد و قانون اختصاصِ حداقل ۱۰درصد از درآمدهای این شرکتها در مجلس تصویب و صرف بهبود وضعیت خوزستان شود.وضعیتی که خود محصول نگاه کارگاهی همین صنایع است.
چهار: سد گتوند نقش مهمی در شوری رودخانه کارون، شورهزار شدن بهترین زمینهای زراعی و از بین رفتن اکوسیستم خوزستان دارد. علاجبخشی این سد جز با تغییر کاربری آن و از مدار خارج شدن این افتضاح مهندسی ممکن نیست.در صورت ترسالی هم این سد! خوزستان را به نمکزاری غیرقابل سکونت مبدل میسازد.
پنج: تا زمانی که صنایع آببر در مناطق خشک و کویری کشور برپاهستند، چکهای طلایی برای انتقال آب کشیده میشود. صنایع آببر به مناطق ساحلی منتقل یا آب مورد استفاده آنها از آبشیرینکنهای صنعتی و انتقال از دریا تامین شود. هر گونه انتقال آب برای مصارف غیرشرب ممنوع و باطل اعلام شود.
شش: حلقه مفقوده توسعه در خوزستان؛ عدم سرمایهگذاری بخش خصوصی، بانکها، شرکتهای سرمایهگذاری و نهایتاً دولت است. مشوقها، معافیتها و تسهیلات لازم برای ایجاد تحرک در اقتصاد مولد خوزستان فراهم شود. و هر فردی در طی سالهای گذشته؛ مانع سرمایهگذاری در استان خوزستان شده، محاکمه شود.
هفت: نفت چندینهزار میلیارد تومان، حق آلایندگی خود را که چند دهه است پرداخت نکرده به شهرها و مناطق نفتی در خوزستان بپردازد. سوختن فلرهای نفتی که عامل آلودگی هوای خوزستان است را متوقف کند. هورالعظیم را به سرعت تخلیه و یا الزامات محیط زیستی هور و استخراج و تولید در آب را پاس دارد.
هشت: وزارت نیرو بعد از چند دهه بالاخره در اهواز و سایر شهرهای خوزستان، تصفیهخانه آب بسازد تا مردم خوزستان آبشرب سالم بنوشند و تصفیهخانه فاضلاب بسازد تا رودخانههای استان، کانال فاضلاب نباشد. و خطوط جمعآوری فاضلاب را احداث کند تا وضعیت بهداشتی استان بالاخره استاندارد شود.
نُُه: شایستهسالاری در خوزستان حاکم شود. احزاب، اقوام و گروههای متنفذ، دست از تقسیم مدیریتهای استان بین خود و سهمخواهی بردارند. برای چند سال اداره خوزستان نه گوشت قربانی که بر عهده متخصصین و دانشمندان و اهل فن باشد. غربت نخبگان دانشگاهی را پایان دهید. عینک سیاسی را بردارید.
ده: در دهسال گذشته بزرگترین کوچ انسانی تاریخ خوزستان رخ داده است. مهار ریزگردها، حل مشکلات زیرساختی و فراهم آوردن حداقلهای استاندارد زندگی، وظیفه دولت نفتی است. خوزستان را بسازید از نو.
خوزستان را دریابید.
استانی که هوا ندارد. آب ندارد. نان ندارد. اما یک دنیا همت و عشق دارد.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
روایت اعتراض: خوزستان بیروتوش!
پیام آنچه در کفِ خیابانهای خوزستان گذشت، چیست؟
لازم بود به شهرهایی که قلب حادثه آنجا میتپد، سفر کنم و مشاهدات خود را قلم زنم. این سفر از ایذه شروع و پس از حاشیه اهواز به حمیدیه، هویزه، سوسنگرد، شادگان، هور، و نهایتاً آبادان و خرمشهر رسید.
یک: مردم خوزستان، از هر قومیت و در هر منطقه، عصبانیاند. از دولتهایی که آمده و رفتهاند اما تنها وعدههای توخالی و شعارهای دروغین بر جای نهادهاند. و البته بیاعتمادی موج میزند در میان مردم و نتیجتاً امیدی به آینده ندارند. و این ناامیدی را در همه شهرهایی که رفتم لمس کردم عجیب.
دو: بیکاری در خوزستان موج میزند. جوانان تحصیلکرده بیکار که مدام وضعیت خود را با سایر استانهای کشور و یا کشورهای همسایه مقایسه میکنند. این جوانان آگاه بر اساس منطق خود عمل میکنند و مرجعیت و قیمومیت چند صدساله شیوخ و خوانین در خوزستان را برنمیتابند. سوخت اعتراضات اینجاست.
در خوزستان چه خبر است؟
یک: خوزستان تشنهاست بیتردید اما تقلیل مشکلات، بحرانها و چالشهای قلب ایران تنها به بیآبی یا حتی بیکاری، بیان بخشی از مساله است. درد خوزستان عدم توسعه در یکصدسال گذشته است. توسعه متوازن و متناسب با ظرفیتها و توانمندیهای طبیعی و انسانی این استان.
دو: دستِ دولت مرکزی در صدسال گذشته برای استفاده از منابع خوزستان که تحقیقاً ثروتمندترین و استراتژیکترین منطقه خاورمیانه است؛ دراز و برای رسیدگی، سرمایهگذاری و خدمت به آن، کوتاه و ناقص بوده است. قدم اول پس باید تغییر نگاه، رویکرد و برخورد مرکز با خوزستان باشد.
سه: محرومیت در خوزستان؛ قومی و منطقهای نیست. شمال و جنوب خوزستان، متشکل از دو قوم عزیز بختیاری و عرب است اما در هر دو سوی، شاهد وضعیت یکسان و فاجعهبار بهرهمندی از شاخصهای توسعه هستیم. از محرومیت شمال و جنوب خوزستان، دردناکتر تبعیضی است که بر این مناطق روا داشته شده است.