دموکراسی در افغانستان یک دموکراسی وارداتی و با زور تفنگ آمریکا بود. جامعهی افغانستان نه از لحاظ اقتصادی و نه از لحاظ سواد و آگاهی شرایط پذیرش آن را نداشتند. یکی از دلایل عدم مقاومت تودهی مردم در برابر طالبان هم همین بود که برای خیلیها فرقی بین جمهوریت و امارت نبود.
در کوچه و خیابان اگر دختری را با سر و وضع مرتب یا با تیپهایی خارج از قاعدههای مرسوم میدیدند سری به نشانه تاسف تکان میدادند و میگفتند دموکراسی است دیگر. یا بعضی پسران که به دخترها متلک مینداختند میگفتند " وله چی یک دموکراسی کردی ". دموکراسی همچین معنایی بین توده مردم داشت.
از فساد دولت و ناامنی هم مردم خسته شده بودند. طالبان سابقه پنج سال حکومت در افغانستان را داشت. همه مردم از امنیت آن زمان یاد میکردند. طالبان هم روی همین مسئله تامین امنیت مانور میداد. بسیاری از مردم مقاومت در برابر طالبان را مساوی با ادامه حکومت فاسد غنی میپنداشتند.
روی همین حساب کسی انگیزهای برای حمایت از دولت در برابر طالبان نداشت. اگرچه طالبان نیز در نبرد تبلیغاتی دست بالا داشتند و سربازان پلیس و ارتش روحیه خود را باخته بودند. حمایتی هم از سوی دولت مرکزی نمیشد. کسی جنگ نمیکرد. فرمانده وقتی میگریزد سرباز چرا جنگ کند؟
یک نکته هم در مورد ارتش سیصد هزار نفری. ارتش افغانستان هیچ وقت سیصد هزار نفر نبود. کل تشکیل و ساختارش سیصد هزار نفر بود ولی در عمل همیشه بین ۲۰۰ تا ۲۵۰ هزار نفر بودند. ظرف یکسال اخیر بخصوص در این ماههای اخیر کل نیروهای حاضر ارتش ۱۲۰ هزار نفر هم نمیشد.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
افغانستان همیشه از قومگرایی ضربه خورده. کاری هم نمیشه کرد. عصبیتهای قومی چنان ریشه دوانده و روز به روز با عملکرد دولتهای حاکم بیشتر به آن دامن زده شده است. برای بسیاری از مردم افغانستان مقاومت پنجشیر مربوط به تاجیکها و آن هم پنجشیریها است و به آنها ربطی ندارد.
ما هزارهها که تمام قضایا را از عینک افشار میبینیم. فاجعه افشار اتفاقی بود که افتاد. قابل فراموشی هم نیست ولی شرایط الان با آن زمان فرق دارد. البته عملکرد خود پنجشیریها در انحصار قدرت زمانی که قدرت داشتند بی تاثیر نبوده و نیست. احمد مسعود منظورم نیست.
بسیاری از تاجیکها هم بر این نظرند که تمام سهم و حق تاجیکها را در طول این سالها پنجشیریها گرفتند. احمدشاه مسعود، عبدالله، قانونی، مارشال فهیم، امرالله صالح، بسمالله محمدی همه پنجشیریاند. احمد مسعود ولی تا بحال عملکرد منطقه گرایانه و یا قوم گرایانهای نداشته است.
من همیشه در مورد نقش و نفوذ ایران در عراق میگفتم که همان نقش و نفوذی که پاکستان در افغانستان دارد ایران در عراق دارد. ولی این وقایع اخیر ثابت کرد که نه. پاکستان کل کشور افغانستان را گرفت ضمیمه خاک خودش کرد. چه طرحی. چه بازی استخباراتیای. چه مهرهچینیای.
یک دلیل سکوت جامعه جهانی در مقابل اقدامات پاکستان در افغانستان این است که پاکستانیها رابطه خوبی هم با غرب هم با جهان عرب دارند. هم با ایران. با تنها کشوری که رابطهشان تنشآلود است هند است که باز هم دنیا از آن استقبال میکند.
جهان میداند که بمب اتم پاکستان فقط برای هند مصرف دارد. کشور دیگری را با آن تهدید نمیکند. قدرت اصلی هم دست ارتش است. دولتها هیچکارهاند و در خدمت منویات ارتش پاکستان. ارتش هم سکولار نه اسلامگرا. البته تمام کشورهای همسایه گروههای تحت نفوذشان را نگه میدارند برای خود. بدرد میخورد.
مقاومت الان پنجشیر با مقاومت قبلی بین سالهای ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۰ متفاوت است. در آن سالها یک جبهه بزرگ از اقوام و احزاب مخالف طالبان شامل جبهه مقاومت میشدند. حزب وحدت(هزاره)، جنبش(ازبک)، حاجی ظاهر قدیر و فرمانده حضرت علی(پشتون) از جلال آباد.
همچنین دو مسیر اکمالاتی بدخشان ( از طریق واخان) و تخار( از طریق گمرک آی خانوم ) که به تاجیکستان وصل میشد در اختیار جبهه مقاومت بود. اکثر کشورهای همسایه به استثنای پاکستان از آنها حمایت میکردند و امکانات و تجهیزات میرساندند. امسال ولی وضعیت متفاوت است. کشورهای همسایه سکوت کردهاند
تمام مسیرهای مواصلاتی در اختیار طالبان است. جبهه پنجشیر یک جبهه ملی نیست. احمد مسعود هنوز توانایی جذب تمام مخالفین طالبان از اقوام مختلف را ندارد. امرالله صالح معاون اول اشرف غنی که او هم گفته به پنجشیر رفته خودش یک پنجشیری است و به دلیل عملکردش در کنار غنی بسیار منفور است.
از دو سه ماه پیش بحث تامین امنیت میدان هوایی کابل بعد از خروج آمریکاییها مطرح بود. ترکیه گفت تامین امنیت میدان با کمک آمریکا و پاکستان با من. اسم مجارستان را به دلیل کمکهای فنی آورد. همه هم استقبال کردند. طالبان گفتند نخیر. همه خارجیها بلااستثنا باید برن.
این وسط ولی مذاکرات هم به همین سمت پیش میرفت. دولت افغانستان هم قبول کرده بود. کلاً ترکیه هر دفعه میخواد در مسئله افغانستان خودشو بیشتر دخیل کنه بدشانسی میاره. کنفرانس استانبول که قرار بود دولت موقت از توش دربیاد هم چندبار به تعویق افتاد و سرآخر کنسل شد.
امنیت میدان هوایی هم همچنین. پیشرویهای طالبان همینجور ادامه داشت تا اینکه رسیدن به شهرهای بزرگ و اونا رو هم تصرف کردند. قضیه تامین امنیت میدان هوایی توسط ترکیه اتومات کنسل شد. سقوط کابل جدی شد. آمریکا گفت من سه هزار نیرو میفرستم که مراقب خروج کارکنان سفارت امریکا تو کابل باشند.
هیچ کس در کابل این وضعیت را پیشبینی نمیکرد. اوضاع از یک جایی به بعد از کنترل همه بازیگران خارج شد. هنوز در بهت هستم که چطور در ظرف کمتر از یک هفته همه چیز فرو ریخت. به معنای واقعی همه چیز حداقل در کابل عادی بود. همه در صدد اخذ ویزا از یک جایی بودند ولی عجلهای نداشتند.
یا اگر ویزا داشتند برای خرید بلیط عجلهای نداشتند. من سر قیمت فروش ماشینم چانه میزدم. سر قیمت فروش وسایل خانه چانه میزدم. یک بار به ذهنم خطور نکرد که پولم را از بانک بیرون کنم. همه چیز امن و امان بود. یکی از دوستانم دو هفته پیش اروپا بود. استوری گذاشت. گفتم برنگردی گفت کار دارم
باید برگردم و تا چند ماه دیگه ببینیم چه میشود. بحث سر چند ماه بود.با یکی دیگه از دوستان روز جمعه رفتیم بلیط خود و خانوادهاش به انگلیس را با دو هزار دلار جریمه یک هفته جلو انداختیم که این جمعه قبل از اینکه اوضاع خیلی خراب نشده بروند. ناگهان همه چیز فرو ریخت و همه زیر آوار ماندیم
من در پی تطهیر آمریکا نیستم ولی آمریکا جایی به ما امضا نداده بود که ابد الابد خرج ما رو بده، حقوق و تجهیزات نیروهای امنیتی و دفاعی ما رو بده. ظرف بیست سال صدها ملیارد دلار در افغانستان خرج کردند. هم در بخش نظامی و هم غیرنظامی خود ما افغانها تا توانستیم فساد و دزدی کردیم.
سرباز خیالی درست کردیم و پولش به جیب فرماندهان رفت. مکاتب خیالی درست کردیم و پولش به جیب مقامات رفت. ونتیلاتورهای اهدایی بخاطر بیماران کرونایی فروخته شد و به پاکستان رفت. سوخت مراکز نظامی دزدی میشد. پول سربازان شهید ارتش و پلیس حیف و میل میشد. افغانستان را فساد به اینجا کشاند.
همین رهبران پوشالی صاحب بهترین خانهها در کابل و مزار و هرات و دبی و استانبول و بقیه جاهای دنیا شدند. صاحب دهها ماشین لندکروزر و لکزز ضد گلوله شدند. یک بار خانههایشان را ببینید. مردم بی سواد فقیر هم مثل گله گوسفند پشت سرشان شعار زنده باد سر میدادند.
عکس: دفتر عطامحمد نور در مزار