ببینید دوستان
بزارید به زبون عامیانه بنویسم و اصطلاحات فلسفی و منطقی رو بکار نبریم که همه فهم بشه
و قبل از توضیح عامیانه ایراد کانت، (و اینکه این ایراد از کجا نشات میگیره) یه ایراد دیگه این براهین وجودی رو بگم
قبل از ایراد کانت
اولین ایراد اینکه حتی اگر موجودی باشه که ذاتش 👇
وجود رو اقتضا کنه یا وجود، ضروریِ ذاتش باشه یا بقولی واجب الوجود باشه، این موجود لزوما خدا نیست
خیلی ساده است
یه ماتریالیست هم میگه ماده ذاتش وجود رو اقتضا میکنه
همین. تموم شد و رفت
اینا میگن نه ماده نیازمنده و ذاتش وجود داشتن رو اقتضا نمیکنه چون ما میبینیم که ماده از بین 👇
میره و بوجود میاد ولی چیزی که از بین میره و بوجود میاد #ماده نیست بلکه #صورت های ماده است
ماده فلسفی رو کی میتونه ادعا کنه از بین میره؟ یا بوجود میاد؟ چنین ادعای گزافی خنده داره
برای اینکه بدونید ماده فلسفی چیه
اینجور مثال بزنم، 👇
یه خمیر بازی رو به شکل سیب در بیارید، این سیب صورت یا فرمی از این خمیره، ولی خود خمیر (ماده) که سیب نیست
حالا این سیب رو به شکل پرتقال دربیارید، ماده یا اون خمیره، (یا اون زیرلایه یا جوهر) ثابته - فقط شکل یا صورت یا فرم خمیر داره عوض میشه
پس ادعای کون و فساد ماده مضحکه
ایراد کانت با زبون ساده و عامیانه اینه (فقط بگم کانت با زبون کاملا فنیِ منطق حرف میزنه مثلا میگه قضایا یا تحلیلیه یا ترکیبی یا پیشینی یا پسینی و الی اخر- من دارم عامیانه مینویسم) :
ببینید کانت میگه دو حالته، شما یا میگی خدا ذاتش وجود داشتنه 👇
یعنی واجب الوجوده، یا میگی ذاتش وجود داشتن نیست
از این دوحالت
حالت اول میگیم که خدا ذاتش وجوده، یعنی خدا واجب الوجوده
یا بقولی داریم میگیم "واجب الوجود، وجود دارد"
خوب اگر ذات خدا یا واجب الوجود وجوده انگار داری میگی "وجود، وجود دارد"
اینجور قضایا رو میگن 👇
قضایای #توتولوژیک یا #همانگویانه
مثل اینکه بگیم سیب سیب است
یا بگیم مثلث سه ضلعیست
یا بگیم جسم سه بعدی است
این قضایا ارزش معرفت شناختی ندارن و همانگویی میکنن، سه ضلعی بودن ذات مثلث بودنه
اینکه بگیم مثلث سه ضلعیست انگار گفتیم مثلث،مثلث است یا سه ضلعی سه ضلعیست
👇
در واقع اینجور قضایا تعریف یه اسم یا موضوعه، از تعریف یه چیز که نمیشه اثباتش کرد!؟
اما حالت دوم اینه که وجود در ذات خدا یا واجب الوجود نباشه که این حالت هم تناقض اشکاره و با مدعای اصلی این عزیزان خدادوست تناقض داره، چون اینا مدعی ان که وجود در ذات خداست یا فلسفی تر بگیم 👇
تعریف واجب الوجود میگه که واجب موجودیست که ذاتش ضرورتا وجود را اقتضا کند
در واقع اینا یه واجب الوجود فرضی رو تعریف کردن و دارن بشکل موذیانه از تعریفش به اثبات #وجودش میرسن (همون کاری که انسلم قدیس میکرد)
حالا ایراد کجاست؟
که هر دو حالت مشکل داره؟
👇
کانت میگه ایراد اینجاست که اینا #وجود رو محمول #واقعی در نظر میگیرن دلیلشم سادست که اشتباه میکنن
چرا؟
مثلا بیاید یه سیب رو موضوع قضیه قرار بدید
مثلا میگیم سیب #سرخ است
دقت کنید با گفتن کلمه سرخ مفهومِ موضوع رو افزایش میدیم
سیب #ترش است، #نرم است #سفت است #شیرین است و...
👇
با هر کدوم از این محمول ها، مفهوم موضوع رو افزایش میدیم ولی حالا بگیم سیب #وجود دارد
دقت کنید هیچ چیز به مفهوم سیب اضافه نمیشه
چرا؟ چون محمول #وجود، مفهوم موضوع رو گسترش نمیده، چون وجود یه چیز #واقعی_نیست
👇
که حالا کانت معتقده وجود یکی از مقولات پیشینی عقل محضه که بحثش جداست، ولی بطور کلی میگه #وجود یه چیزیه که ذهن ما به جهان برچسب میکنه نه اینکه تو عالم خارج چیزی به اسم #وجود داشته باشیم
همین مساله سراغاز اشتباهات ملاصدرا هم هست، ملاصدرا هم میگه 👇
جهان یه زیرلایه ای (مثل اون خمیر تو مثال بالا) به اسم #وجود داره، و کل دستگاه ملاصدرا روی همین کارت(فرض) ساخته شده که وجود یه چیز واقعیه، و عملا اگر این کارت زیر رو بکشی کل این کاخ فرو میریزه (جالبه که اسپینوزا - و همه وحدت وجودی ها- هم همین فرض اشتباه رو تو کل دستگاهشون دارن)
و البته من جای پاسخ برای این دوستمون @EgooAnton باقی میزارم
اکر خواستید فنی تر و با اصطلاحات دقیق منطقی و فلسفی(حتی خواستید با اصطلاحات فنی اسلامی) توضیح میدم
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
منتقدی به ایرج میرزا میگه اون زنی که حجابش (روبند) رو برنداشت و باهاش سکس کردی، خواهرت بوده
ایرج سه تا دلیل قانع کننده میاره که این حرفتم تقصیر حجابه
ایرج در جواب میگه اولا اگر اون زن خواهرم بوده باز این تقصیر حجابه که برادر اشتباهی به خواهر بچسبه
دوم اینکه 👇
اون خواهرم نبوده، بلکه مادر تو بوده
درواقع اینم تقصیر حجابه که نفهمیدی مادرته، فک کردی خواهر منه
(الان هم با این ایراد گرفتنت، باعث شدی این راز اشکار بشه)
ثالثا اون زن حجاب داشت، من که نداشتم، با خودت فکر نکردی که خود خواهر نمیاد بچسبه به برادر؟😂
پاسخ کامل ایرج:
👇
شنیدم یاوه گویی هرزه پویی
گدایی، سفله ای، بی آبرویی
چو اشعار حجابم را شنیده
حجاب شرم و عفت را دریده
زبان بگشاده بر دشنام بنده
به زشتی یاد کرده نام بنده
ولی من هیچ بد از وی نگویم
به جز راه ادب راهی نپویم
تسوتوما یاماگوچی حتی بمب هیروشیما که با چتر به ارامی پایین میومد (و در فاصله 576متری زمین منفجر شد) رو دیده بود
وقتی بمب منفجر شد از فاصله کم (حدود 3 کیلومتری) شاهدش بود
بعد از انفجار فرار کرد سمت ناکازاکی، تا رسید ناکازاکی اونورم یه بمب زدن
بی پدر بازم زنده موند 😂
توضیح 👇
توضیح اینکه تسوتوما برای یه ماموریت سه ماهه میره هیروشیما ولی تا میرسه اونجا، امریکا بمب هیروشیما (لیتل بوی) رو میزنه
تسوتوما که بخاطر یه اتفاق از مرکز حادثه دور شده بوده، زنده میمونه (گویا مهر شناساییش رو جا گذاشته بود، برمیگرده اونو برداره واسه همین از مرکز انفجار دور میشه)
👇
تسوتوما تعریف میکنه همه چیز تو یه ثانیه بود، لحظه انفجار انگار یه فلاش عکاسی بزرگ جلوم بود، بعد دیدم سرم سنگین شده و جاهای بدنم پر از زخم و سوختگی شده و گوشام نمیشنوه، از شدت انفجار فراموشی موقت گرفته بودم و چیزی یادم نمیومد...
حسین دودی یکی از شاعران شوخ طبع اصفهانی در عهد قاجار، فردی درویش مسلک و البته ملبس به لباس طلاب بود، ولی در عمل شرابخواری میکرد و به شغل تریاک مالی و تریاک فروشی روی اورده بود
حسین دودی 👇
با شیخی به نام اقانجفی (قاضی شهر) داستانهای جالبی دارد
دودی شراب میخورد و هر از چندگاهی گیر گزمه ها می افتاد، چنین که میشد او را نزد اقانجفی میبردند تا دودی را حد زند
گویند:
روزی آقانجفی، حسین دودی را در حالی که دو کُپ شراب زیر عبا داشته، میبیند و به او میگوید: 👇
حسین! چه زیر بغل داری؟
حسین دودی هم جواب میدهد:
ظرفِ می زیرِ عبا و جامِ می اندر بَغَل
راهِ خود گیر و برو، حیّ علی خیرالعَمَل!
آقانجفی دستور میدهد کُپهای شراب او را بشکنند تا مرتکب گناه نشود. حسین دودی هم در جواب اینکار قاضی نجفی میگوید: