۱۳ آبان ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی - سربازان ارتش شاهنشاهی در چهارراه پهلوی و خیابان شاهرضا از چند روز پیش در کامیونهای رو باز جای گرفتند. هر روز انبوهی از دانشجویان و دانش آموزان از دانشگاه تهران و دبیرستانهای پیرامون در خیابان شاهرضا راه میافتادند
و با مشتهای گره کرده آرنگهای ضد ایران و ایرانی و در ستایش خمینی و اسلام عربده میکشیدند. از آنجا که تاکتیک برای بر پا کردن آشوب و برانگیزاندن مردم، بوجود آوردن یک یا چند کشته، ریختن رنگهای سرخ یا خون حیوانات بر روی زمین، آغشته کردن دستها به خون یا به رنگ و مالیدن به جامهها
و راه افتادن در خیابانها و عربده سوگواری کشیدن است، در این روز انبوهی از خمینی چیان مرکزهای فرهنگی، بانکها، مهمانسراها، کتاب فروشیها، رستورانها را با فریاد « الله اکبر » به آتش کشیدند. دستور و برنامه انجام این خرابکاریها، مو به مو از رادیو بی بی سی لندن به دانشجویان و مردم
دیکته شده بود. دانشجویان و دانش آموزان و مردم در برابر دانشگاه تهران به تظاهرات پرداختند، از تروریستهایی که از کشورهای پشتیبان خمینی به ایران آمده بودند و در لا به لای مردم ایستاده بودند، با تپانچه کمری به سوی انبوه مردم شلیک کردند
و تنی چند از دانشجویان بر زمین افتادند. نیروهای نظامی که تنها فشنگ مشقی داشتند و به هیچ روی پروانه شلیک به مردم را نداشتند از هرج و مرجی که بوجود آمد شگفت زده شدند و چندین تیر هوایی شلیک کردند. پوکه فشنگهای شلیک شده از سوی دانشجویان از روی زمین برداشته شد
و نشان میداد که سربازان گلولههای مشقی شلیک کردند. دانشجویان عربده کشان از خودروهایی که در راه بندان مانده بودند درخواست کردند که چراغهای خود را روشن کنند و بوقهای پیوسته بزنند. با بالاگرفتن جنجال نیروهای نظامی خیابانهای پیرامون دانشگاه را بستند
و دانشجویان و دانش آموزان در خیابانهای شاه و بلوار الیزابت پراکنده شدند. تهران به آتش کشیده شد و تا پاسی از شب راه پیماییها و سینما و بانک شکستنها ادامه داشت. محمد مفتح در این روز از زندان آزاد شد. #شورش57 #ایران
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
داستان یک زندگی که مثل خیلی از اوقات به #رضاشاه_روحت_شاد ختم میشود
پنجاه هفت سال پیش ، زمانی که پدرم با درجه ستوان دومی در ارتش شاهنشاهی در شهر تبریز خدمت میکرد به همراه مادرم که مرا باردار بود در مسیر کوههای قافلانکوه در میانه دچار یک حادثه سنگین رانندگی میشوند
که مادرم به سختی در این حادثه مجروح شده و آنها به بیمارستانی در شهر تبریز منتقل میشوند. به علت کمبود امکانات آن زمان نظر پزشکان بر این بود که اگر مادرم سریعا به تهران منتقل نشود فرزند و یک پای خود را از دست خواهد داد.
از قضا پادشاه فقید #ایران در آن زمان جهت انجام بازدید در شهر تبریز به سر میبردند که بعلت کوچک بودن محیط شهر در آن زمان، این حادثه به اطلاع شاهنشاه میرسد که افسر جوانی با خانواده دچار یک حادثه شده و فرزند ایشان در خطر مرگ به سر میبرد.
درکتاب نخستین دیدار #رضاشاه_کبیر از ویرانه های #تخت_جمشید بخش سوم
نویسنده: علی سامی استاد دانشگاه پهلوی، نویسنده، محقق و باستانشناس،سرپرست امور کاوشها و تعمیرات تخت جمشید از ۱۳۱۹ ه.ش تا ۱۳۴۰ ه.ش و رییس مؤسسه باستانشناسی تخت جمشید
آغاز کاوشهای باستان شناسی در تخت جمشید ٬ ویرانه های استخر و تپه های پیش از تاریخ مرودشت
علاقه و اشتیاقی که از طرف رضا شاه کبیر به نگهداری و ترمیم بزرگداشت مفاخارو مآثر ملی بویژه نسبت به تخت جمشید از زمان ریاست وزرائی معظم له مبذول میگردید٬
سبب شد که این یادگار شاهنشاهی بزرگ شاهنشاهی بزرگ #هخامنشی ٬ که نموداری از هنر عالی شرق باستانی میباشد ٬ بطور دلخواه و شایسته ای در دست کاوش و تعمیر و نگهداری قرار گیرد .
تلاشهای مستمر #شاهزاده_رضا_پهلوی اگرچه بخشهای عمدهای از اپوزیسیون و اقشار مختلف ایرانیان را با اندیشههای وی همراه و همپیوند کرده است، اما از سوی دیگر موجب ناخشنودی بخشی از فعالین سیاسی شده است که در ایدهها، رفتار و روشهای مبارزاتی و مدنی، راه و روشی متفاوت را پی گرفتهاند؛
اینان که بخش عمدهای از انقلابیون چپگرا و اسلامیستهای دهههای قبل هستند،همچنان سودای مبارزه مسلحانه، کنشهای خشونتآمیز و انترناسیونالیستی دارند! آنها در دوری از رفتارها و ایدههای دمکراتیک،مدرن و مشروطهخواهانه،
سعی برای مقابله غیراصولی و تخریب شاهزاده رضا پهلوی را در دستور کار خود قرار دادهاند.
شاهزاده در بخشی از پیام خویش میگوید «من به همه نیروهای سیاسی دموکراسیخواه فارغ از گذشته و گرایش سیاسیشان دست یاری دراز میکنم و میخواهم با کنار گذاشتن اختلافات و خودبزرگبینی و برتریجویی،
کودکی #محمد_رضا_شاه_پهلوی#آریامهر
محمدرضا شاه پهلوی در شرایط بسیار دشوار #ایران به دنیا آمد، فقر و گرسنگی و قحطی همه جا را فرا گرفته بود. بیماریهای واگیردار گوناگون چون تراخم، مالاریا، طاعون، وبا، تیفوس و آبله را چیزی جلودارشان نبود.
هیچ سیستم آموزشی و بهداشتی در ایران نبود.
تنها مکتبهایی زیر نظر آخوندها وجود داشت.سال ۱۲۹۷ خورشیدی جنگ جهانی اول به پایان رسید ولی جنگ در ایران ادامه یافت.ارتش روسیه که در ایران بودمنحل شدو از ایران خارج شدو تمامیت ایران به اشغال انگلیس درآمد. نیروهای انگلیسی تا باکو پیشروی کردند تا معادن نفت روسیه در باکو را تسخیر کنند
ارتش سرخ شوروی منابع باکو را از تصرف قوای انگلیس درآورد و به شمال ایران گیلان و آذربایجان و کردستان حمله کرد.
۱۷ امرداد ۱۲۸۹ دولت انگلیس در زمان نخست وزیری وثوقالدوله قراردادی با ایران امضا کرد که بر پایه آن کشور ایران به گونهای مستعمره تحتالحمایه انگلیس شد
تصویر قدیمی از کارخانه کبریتسازی #توکلی#تبریز در دهه ۴۰ شمسی
کبریت توکلی به همت مهندس تقی توکلی و پدرش در سال ۱۲۹۷ در محله شاه آباد تبریز راهاندازی گردید و امروزه پس از یک قرن قدیمیترین کارخانه فعال #ایران است.
كبريت توكلی چگونه توانست ۱۰۰ سال توی اين مملكت دوام بياورد؟
مرحوم مهندس تقی توکلی پدر صنعت آذربایجان و ميراثدار كبريت سازی ايران،
در ۱۳۱۰/۱۰/۱۰ در خاک تبریز چشم به جهان گشود. وی بعد از اخذ دیپلم، جهت تکمیل معلومات راهی آمریکا شد و پس از ۵ سال تحصیل در رشته مهندسی مکانیک، از دانشگاه نبراسکای آمریکا فارغالتحصیل و به وطن مراجعه نمود.
وی گفتگوی مفصلی با مجله كارخانهدار انجام داده که بخشهای جالبی از اين مصاحبه خواندنی را مرور میكنيم:
پدرم حاج آقا تبريزی نخستين كارخانه كبريتسازی را در تبريز احداث كرد اما برخی افراد برای او مزاحمت ايجاد كردند. عاقبت كار خانه ما را در تبريز مهر و موم كردند
قانون ارتش ایران باستان در مورد پناهنده شدن دشمن به معابد، #کوروش_بزرگ اولین سکولاری بود که در خارج از قلمرو #ایرانشهر یعنی انیران هرکس را به دین خود آزاد گذاشت، زنان و غیرنظامیان را تجاوز و کشتار نمیکرد، با اسیران نظامی خوشرفتار بود و خواهان احیای عدالت در جهان بود.
قانون ارتش ایران ذلیل کردنِ دشمن را جایز نمیدانست. از این گذشته، نظامیان ایران به هیچ وجه اجازه نداشتند که برای دستگیر کردنِ کسی وارد معبد اقوام زیرِسلطه شاهنشاهی شوند. تعدی به حریم معابد در قانون ایران به کلی ممنوع بود. اگر کسی به معبدی پناه میبرد چندان به او مهلت میدادند
تا خسته شود و از معبد بیرون آمده خودش را تسلیم کند.
این رسم از زمان #کوروش_بزرگ بازمانده بود که به هنگام فتح بابل ورود نظامیان به معبد را ممنوع کرده بود؛ وگرچه ایرانیان در آن زمان کوروش را به یاد نداشتند ولی قانونی که او وضع کرده بود وارد اوستا شده