میدانم این متن خیلی دیده نمیشود! و میدانم خیلیهایتان حوصله رشتوهای طولانی را ندارید! ولی این را مینویسم برای ثبت! شاید کسی خواند وبه یک جایی برخورد
تاریخ تکرار میشود، بار اول تراژیک، بار دوم کمیک
کارل مارکس
ابوجعفر عبدالله بن محمد بن علی بن عبدالله بن العباس معروف به منصور دوانیقی دومین خلیفه سلسله بنیالعباس بود ولی بیشتر مورخان اورا بنیانگذار این سلسله میدانند چراکه او کسی بود که ابومسلم خراسانی را کشت وپایههای سلسله بنیالعباس را محکم کرد و آنرا در سرزمینهای اسلامی نهادینه کرد!
منصور فردی به شدت ساده زیست بود!معمولاً لباسش وصلهدار بود،اگر در اطرافیانش کسی را میدید که به تجملات روی آورده بود،به شدت او را تنبیه میکرد.نقل است منشیاش محمدبن جمیل را پانزده ضربه شلاق زد که چرا لباس پنبه و کتان پوشیده و اسراف کرده است!
برای مقدسات احترام ویژه داشت،قطعه حصیر کهنهی منسوب به رسول خدا را،با اهتمام و ادب،نگهداری می کرد و به آن تبرک میجست و آن رابه دیده مینهاد! مجالس موعظه و اخلاق تشکیل میداد و از اهل خطابه و منبر دعوت میکرد تا او را موعظه کنند و با شنیدن مواعظ،اشک میریخت و زار زار گریه میکرد.
دستگاه خلافتش، علم پرور بود و دانشمندانی که سرِ ستیز با حاکمیت نداشتند،از عزت برخوردار بودند.اسلام مرزهای کشور را در نوردیده و سرزمینهای کفر را تسخیر کرده و دولت کفر را مغلوب ساخته بود،در دوران او مسلمانان وارد خاک فرانسه شدند و تا رودخانه لوار در شمال غربی فرانسه، پیش رفتند.
خلاصه اینکه در ۲۲ سال خلافتش هم در زمینه مذهب هم در زمینه حکمرانی بسیار خوب رفتار کرده بود!شهر بغداد را به نام «دارالسم»(محل صلح)منصور پایه گذاری کرد!
اما امام صادق (صلوات الله علیه) در مورد منصور فرمودهاند: والله ما بقیت لله حرمة الا انتُهِکَت... و لا عُمِلَ بشیء من الحق.
به خدا قسم (قسم جلاله) همه حرمتهای الهی شکسته شده و به چیزی از حق عمل نمیشود!
از یکطرف میدانیم امام معصوم اهل غلو و بزرگنمایی یا سیاه نمایی نیست از سوی دیگر بر همه افتخارات و موفقیتهای دولت منصور حکم بطلان زدند!
برای کسانی که اوج دینداری جامعه را در رونق مساجدو در رواج زیارت خانه خدا و ...،میدیدند، چنین قضاوتی شگفت آور بود!
اما چرا!؟
مگر نه اینکه تقیّد به مناسک دینی مانند نماز جمعه،گسترش مرزهای اسلامی، رونق یافتن بحثهای علمی، زیاد شدن ثروت و رشد اقتصادی در عصراو پیشرفت کرده بود!؟
چون در مکتب اهل بیت شاخص اسلامیّت،عدالت است شاخص عدالت، رفتار حکمران؛و شاخص رفتار حکمران،رعایت حقوق مردم،احترام به شخصیت آنان، پرهیز از زبان زور و دوری از جبّاریت است.
معیار اسلامی بودن یک نظام، زندگی مسلمانی حاکمان آن و تقیّد آنها به ارزشهای دینی نیست؛ بلکه نظام پاک است.
امام شیعه (علیه السلام) برایش اخلاق بیش از توسعه ارزش دارد و ادب دولتمردان را فراتر از دولتشان میداند و حرمت مؤمن را بالاتر از حصیر پیامبر میبیند و به تن کردن جامه وصلهدار را رواج ریاکاری میشمارد و...
امام(سلام الله علیه)میزان دینداری منصور را نه در مجالس موعظه،بلکه در سیاهچالهای وحشتناکی میبیند که برای مخالفان ساخته است! ایشان منصور را از ورای زهد فروشیها، سفّاکی مییابد که برای حفظ قدرت خود از هیچ جنایتی فروگذار نمیکند!
از نگاه مکتب امام صادق و جدّش بزرگوارشان امام علی بن ابی طالب(صلوات الله علیهما) فرمانروای دادگر الهی،مأمورش را از ورود به خانه هر مسلمانی(بدون رضایت)باز میدارد حتی اگر آن مسلمان، گوسفندچرانی در بادیه بوده و در پائینترین مرتبه اجتماعی باشد …
… این ادب الهی کجا و رفتار فرمانروایانی که خود را به اسلام میچسبانند و ادعای مسلمانی دارند، کجا؟!
آنها که به مأموران خود دستور میدهند که برخانه علمای امت هجوم برده و حاملان قرآن را شب هنگام مورد تعرض قرار داده و خانهشان را غارت نموده و از خانههایشان آواره سازند!
منابع:
تاریخ خلافت عباسی، خضری
تاریخ طبری، نسخه دیجیتال (ص۶۰)
منهاج البراعه، حسن زاده آملی(ج۱۹ ،ص۶)
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
سالهای دانشجویی در خارج از کشور مدتی به فلسفه علاقه پیدا کرده بودم و برای مدت کوتاهی درکلاسهای فلسفه شرکت میکردم.یک روز استاد وارد کلاس شد و از تک تک ما سوال کردکه معنای کثافت چیست؟
هر کدام از ما جمله ای را در وصف کلمه کثافت بیان کردیم.استاد همه جوابها را رد کرد.
همگی با تعجب پرسیدیم پس جواب چیست؟
استاد گفت:کثافت به شخص یا اشیایی اطلاق می شود که در مکانی بجز مکان اصلی خود هستند.
پرسیدیم یعنی چه؟ گفت مثلاً شما همگی عاشق تک تک تارهای موی مادرتان هستید ولی اگر یک تار موی مادرتان داخل غذا باشد آن را چندش آور وكثيف اطلاق میکنید.
همگی روغن ته غذا را با نان و با علاقه وافر میخوریم ولی اگر یک لکه از آن روی لباستان باشد این کثافت است.
امروز وقتی به جامعه نگاه میکنم می بینم که در جامعه ما،خیلی از افراد و چیزها سر جای خود نیستند و ما متاسفانه اکنون چقدر کثافت در جامعه خود داریم؛ چه جامعه کثیفی ...
دانشگاه امام صادق آنزمان که من امتحان ورودی دادم(۱۳۷۴) خیلی عجیب بود مکانیزم تحصیلیاش برای همین روز ثبت نام وقتی از بعضی مواردش مطلع شدم، فرارکردم! البته الان که یادش میافتم واقعا احساس پشیمانی میکنم🥴🤦🏻 اجالتا مختصر توصیح میدم البته الان نمیدونم هنوزم اینطوری هست یا نه!
اون سالها آزمون وردیاش مجزا بود ولی الان ظاهرا جزئی از کنکور سراسریه!
همه رشته ها اونجا فوق لیسانس پیوسته است!
فقط رشته های مرتبط با علوم انسانی دارند! مدیریت، مالی، علوم سیاسی و امثال اینها
بعد از آزمون کتبی ورودی یک مجموعه گزینشهای عجیبی دارند که بیا و ببین!اول مصاحبه….
در مصاحبه من اکر اشتباه نکنم ۵ نفر نشسته بودندکه سه تاشون آخوند بودند!بعد یک تیم تحقیقاتی فرستاده بودند از مسجد محل شروع کرده بودن تا نانوایی و بقالی و در و همسایه و … دست آخر هم یه روز سر زده اومدن خونه و درخواست کردن اناق خواب و کتابها و وسایلم رو ببینند!!