شاید در مورد برخی اطرافیان امام و آقا برایتان سوال پیش بیاید. این رشتو برای شما مفید است:
شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا روایت می کند که هشام بن ابراهیم راشدی همدانی از نزدیکان امام رضا (ع) بودند. هشام مردی ادیب و زرنگ بود، و کارهای امام رضا (ع) به دست او انجام می گرفت
و اموال از اطراف و نواحی به دست او می رسید
بعد از این که امام را به خراسان بردند، او هم به خراسان رفت و خود را به فضل بن سهل نزدیک کرد و فضل هم او را گرامی داشت. او اخبار امام را به ذوالریاستین و مأمون اطلاع میداد و نزد آنان مقرب بود و هرچه درخانه امام میگذشت از آنها پنهان نمیکرد
اما نکته جالب ماجرا اینجاست:
معمر بن خلاد گوید: امام رضا (ع) فرمود: «هشام بن ابراهیم عباسی و پدرش هر دو زندیق بودند.»
مأمون، هشام را حاجب حضرت علیهالسلام قرار داده بود
او هر کس را که دلش می خواست اجازه می داد تا با آن حضرت ملاقات کند و نمی گذاشت دوستان امام با وی ملاقات کنند
هر چه از زبان اما می شنید و با هر کس که سخن می گفت، همه را به مأمون و ذوالریاستین می گفت. او در همان زمان، از طرف امام به دروغ پخش کرده بود که آن حضرت ساز و آواز را برای او حلال کرده است و هنگامی که از امام رضا(ع) در این باره پرسیده شد، در پاسخ فرمود: «این زندیق دروغ گفته است.»
ابوطالب گوید: امام رضا (ع) فرمود: «هشام عباسی به من گفت: چرا درخواستهای مأمون را انجام نمی دهی؟ گفتم: ای عباسی! تو هم با من دشمنی می کنی؟ گفت: آری باید درخواست های او را اجابت کنی و الا گردنت را میزنم.»
«هشام (هاشم) بن ابراهیم راشدی همدانی» مردی مذموم و مطعون بود
از اخبار او چنین معلوم است که او عامل و گزارشگر خلفا بود و در خانه امام کاظم و امام رضا (ع) رفت و آمد داشته و اوضاع و احوال آن حضرت را به هارون و مأمون اطلاع می داده است
همچنین مأمون، فرزند خود عباس را نزد او گذاشت تا علم و ادب بیاموزد و از این جهت او را «هشام عباسی» هم گفته اند.
استخراج، تولید، توزیع، مصرف و دفع پنج مرحله #اقتصاد_مواد هستند.
کاپیتالیسم در چند قرن اخیر فرایندی را ایجاد کرده است که منجر به یک ظلم و تبعیض غیرقابل تصور برای بشر شده است. ظلمی که در نتیجه آن میلیاردها نفر مزدور و اسیر و اجیر و مستعمره تعداد معدودی شدهاند.
اما شروع ماجرا از کجا بود؟
1. استعمار و استثمار منابع طبیعی و نیروی کار کشورها توسط معدودی از حکومتها
با مصرف و نابودی منابع طبیعی توسط برخی کشورها به صورت فزاینده نابرابری و بی عدالتی بنا نهاده شد.
نفت و گاز و معادن کشورهای مستعمره غارت شد و برخی کشورها با این کار از بقیه کشورها ثروتمندتر شدند. (همین امروز اگر بقیه کشورها مانند آمریکا از منابع استفاده کنند به پنج کرهی زمین نیاز خواهیم داشت)
اپیزود اول: صبح کلهی سحر از خانهها مردانی بیرون میآیند. هر کدام باری در دست دارند. یکی قالی ابریشم، یکی کوزه، یکی لباس، یکی کفش، یکی سبد، یکی کَره حیوانی، یکی ...
اپیزود دوم: وارد خانه شد. ایلماه در حال شانهزدن بود. چیگُل سلام کرد و کنار خواهرش نشست. تازه اولین رج قالی را بافته بود. چیگُل به دار قالی نگاه کرد و گفت این لوله را از کجا آوردی؟ ایلماه با حسی پر از غرور گفت: پسرم از روی "تپهی کنار فرودگاه" آورده!
اپیزود سوم: فرمانده انگلیسیها به او گفت شاهِتان تسلیم شد! تو چه میگویی؟
استوار گفت: مملکت مال شاه نیست، من "سرباز وطنم" نه سرباز شاه!
شاید بگویید من لیبرال و اینها را سر درنمیآورم
چطور دشمن را بشناسم؟
اول که سعی کن مطالعه کنی و بشناسی
مثلا این مقدمه پرفسور درخشان در مورد #لیبرالیسم که به زبان بسیار ساده و خواندنی نوشته شده را بخوان
برای شناختن مصادیق دقت کن هر کسی یا هر رسانهای دائما تعداد زیادی از موارد زیر را تکرار میکند شاخکهایت حساس شود.
یعنی هرجا دیدی این واژهها تکرار میشود حساس شو
۱. قیمت دستوری
۲. بازار آزاد
۳. کوچک شدن دولت
۴. حذف یارانه
۵. مالکیت خصوصی
۶. سرکوب قیمتی
۷. تولید انبوه
۸. مزیت نسبی
۹. جهانیسازی
۱۰. رقابت کامل
۱۱. بخش خصوصی کارآمد در مقابل بخش دولتی فاسد
۱۲. تبعیض دستمزدی برای ایجاد انگیزه
۱۳. تجربه بشری و علم در مقابل ایدئولوژی
۱۴. فنر ارز
۱۵. سرکوب نرخ ارز
۱۶. ابرتورم
با این استدلال که علتِ افزایشِ قیمتِ داراییهای سرمایهای، تورم بوده است میخواهند با مالیات بر عایدی سرمایه مقابله کنند.
اما ماجرا چیست؟
ماجرا این است که تورم معلول است نه علت!
فرض کنید یک نفر یک خودرو دارد. یک خودرو هم نیاز دارد
اگر آن خودرو قیمتش ده برابر شود یا اصلا رایگان شود هیچ تاثیری در سطح رفاه آن فرد نخواهد داشت. چون به آن یک خودرو نیاز دارد.
اگر خودرو نداشته باشد طبیعتا فاصله او با رفاه بیشتر می شود فقرش عمیق تر خواهد شد.
اما اگر بیش از یک خودرو داشته باشد. یا بیش از یک خانه داشته باشد. آنوقت تورم برای او سود خالص است.
یعنی می بینیم که یک کارگر در طول یک سال مثلا پنجاه میلیون درآمد دارد و با تورم نهایتا درآمدش میشود هفتاد میلیون و البته هزینه هایش بسیار بیشتر می شود، اما یک صاحب سرمایه
تا وقتی انسانها بر خلاف موازین صریح اسلام، این چنین فکر میکنند، #تبعیض و بی عدالتی و #فقر سرنوشت حتمی این جامعه است.
روایاتی بسیاری داریم و علمای بزرگ هم در این رابطه صراحت دارند که قطعا فقیر شاکر در پیشگاه خداوند ارزش بیشتری دارد و غنی سخاوتمند فقط وظیفهاش را انجام داده است.
حضرت فرمود:از من به فقرا بگو که هرفقیری که از برای خدا صبر کند، سه خصلت از برای او هست، که از برای اغنیا نیست:
یکی آنکه در بهشت، غرفه هائی هست که اهل بهشت نگاه به آنها می کنند، همچنان که اهل زمین نگاه به ستارگان می کنند داخل آنها نمی شود مگر پیغمبر فقیر یا شهید فقیر یا مومن فقیر
دوم آنکه فقرا پانصد سال پیش از اغنیا داخل بهشت می شوند.
سوم آنکه هرگاه غنی بگوید: «سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر» و فقیر نیز بگوید، ثواب غنی مقابل فقیر نمی شود، اگر چه ده هزار درهم به او در راه خدا انفاق کند و همچنین سایر اعمال خیر.
تمدن غرب سه پایه دارد:
۱. قدرت اقتصادی
۲. قدرت رسانهای
۳. قدرت سیاسی
این سه ضلع قدرت همپوشانی و تاثیر و تاثّر هم دارند اما نخ اتصال این سه ضلع چیزی نیست جز #تبلیغات_بازرگانی.
اگر تبلیغات از تمدن غرب گرفته شود این تمدن ماتریالیستی غیرالهی به یکباره فرو میریزد.
از طرفی رسانهها از این مسیر تغذیه میشوند و بدون تبلیغات نابود میشوند
از طرف دیگر چرخ مصرف که اصلیترین محرک نظام #سرمایهداری ست میچرخد.
در دنیای امروز هم هرجا هم قدرت اقتصادی و سیاسی ترکیب شوند بدونشک قدرت سیاسی نتیجهی آن خواهد بود.
ابزار فریب و #دیکتاتوری_رسانهای اگر نباشد قدرت سیاسی انحصاری وجود نخواهد داشت و اراده ملتها بر خواستِ سلطهگران و سرمایهداران پیروز خواهد شد. چرا که هر جا مردم بر اساس فطرتشان اراده کردند از باطل دور شدند.
در این #جنگ_اراده_ها راه نجاتی بجز آگاهی مردم و قیام به قسط وجود ندارد.