استخراج، تولید، توزیع، مصرف و دفع پنج مرحله #اقتصاد_مواد هستند.
کاپیتالیسم در چند قرن اخیر فرایندی را ایجاد کرده است که منجر به یک ظلم و تبعیض غیرقابل تصور برای بشر شده است. ظلمی که در نتیجه آن میلیاردها نفر مزدور و اسیر و اجیر و مستعمره تعداد معدودی شدهاند.
اما شروع ماجرا از کجا بود؟
1. استعمار و استثمار منابع طبیعی و نیروی کار کشورها توسط معدودی از حکومتها
با مصرف و نابودی منابع طبیعی توسط برخی کشورها به صورت فزاینده نابرابری و بی عدالتی بنا نهاده شد.
نفت و گاز و معادن کشورهای مستعمره غارت شد و برخی کشورها با این کار از بقیه کشورها ثروتمندتر شدند. (همین امروز اگر بقیه کشورها مانند آمریکا از منابع استفاده کنند به پنج کرهی زمین نیاز خواهیم داشت)
آلودگی ناشی از استفاده جنون آمیز از منابع طبیعی نیز دودش در چشم کشورهای فقیرشده رفت و رفاهش در جیب کشورهای استعمارگر
نادیده گرفتنِ شروع ماجرا و انباشت ظلم تاریخی که کشورهای استعمارگر خلق کردند، قضاوت ما را با خطای فاحشی رو به رو میکند و در حقیقت پاک کردن صورت مساله است.
2. طبیعتا با در دست گرفتن منابع طبیعی و در کنار آن استثمار نیروی کار (مانند بردهها) جریان تولید انبوه نیز در این کشورها شکل گرفت و کشورهای دارای منابع طبیعی تبدیل شدند به مصرفکننده کالاهای وارداتی و فروشنده مواد خام.
باثروتمند شدن این کشورها خرید و انحصار دانش نیز امکان پذیر شد
دو عنصر منابع طبیعی و دانش در اختیار این کشورها قرار گرفت و فقط مانده بود عنصر کلیدی سوم: پول
در جریان جنگ جهانی دوم و با بستهشدن قرارداد برتون وودز و سپس با لغو یکطرفه و ظالمانه این قرارداد سیل طلا (سه چهارم طلاهای دنیا) به سمت آمریکا گسیل و سپس در آنجا حبس شد.
نظام سرمایهداری لیبرال در اینجا به صورت کامل شکل گرفت و سه عنصر اصلی تولید از مردم گرفته و در دست عدهای معدود قرار گرفت. حالا چند میلیارد نفر باید مزدور شوند و دیگر توان فرار از این زندان را ندارند. "اضطرار" کارگر برای مزدور شدن آزادی انتخاب او را بی معنا و خالی از ارزش میکند
3. در مرحله توزیع، نظام سرمایهداری با ایجاد شبکهی توزیع انبوه (فروشگاههای زنجیرهای و سپس فروشگاههای رودخانهای اینترنتی مثل آمازون) علاوه بر انحصار در استخراج و انحصار در تولید، انحصار در توزیع را هم به وجود آورد.
انحصار در توزیع یعنی گروگان گرفتن همان بازار انحصاری!!!
مدیریت عرضه در بازار کاملا در دست سرمایهداران و به تعبیر دقیقتر به دست کشورهای سرمایهداری افتاد. حلقهی بستهی سرمایهداران الیگارشیک و خاندانهای زرسالار که تمام بازارهای انرژی، پولی و مالی دنیا را در دست دارند. مرگانها، راکفلرها، روچیلدها، ساموئلها، ساسونها و...
4. قلب سیستم مصرف است. باید چرخ دنده مصرف بچرخد تا نظام سرمایه داری بتواند از نیروی کار بیشتر استفاده کند و جیب نیروی کار را بیشتر خالی کند. بیشتر منابع طبیعی غارت کند و بیشتر پول چاپ کند. مصرف دو بال مهم دارد 1. مد و طراحی صنعتی (برای کوتاه کردن طول عمر کالاها) 2. تبلیغات
مد و طراحی صنعتی یک هدف بیشتر ندارد. آن هم این است که شما در کوتاه ترین زمان ممکن کالایی را که خریده اید به مرحله پنجم بفرستید و به سراغ خرید کالای جدید بروید. طراحان صنعتی در مورد این مساله کاملا صراحت دارند
اما تبلیغات
در باب تبلیغات بحث بسیار است
خلاصه ماجرا این است که ثروتمندان در طول یک قرن اخیر قدرتی را در دست گرفتند که از هر قدرت دیگری بزرگتر و موثر است. قدرت رسانه.
رسانه ها نیز به شکل کاملا انحصاری در اختیار سرمایه داران قرار دارد. حتی شبکه های به اصطلاح اجتماعی!
کاملا انحصاری و مدیریت شده.
با استفاده از این قدرت عملا امکان رقابت به صفر میل کرد. یعنی تمام بازارهای دنیا در انحصار کسانی قرار گرفت که توانایی خریدن رسانه ها را داشته باشند و هیچ کسی حتی توان ورود به بازار انحصاری موسوم به بازار آزاد را ندارد مگر همین کشورها و همین تعداد معدود از سرمایهداران بزرگ
چارچوب انحصارات مختلفی که در مراحل فوق ملاحظه کردید با یک قفل دیگر به معنای واقعی کلمه غیرقابل نفوذ میشود. قوانین مالکیت معنوی و کپی رایت.
علاوه بر اینکه مالکیت غیرمشروع یک مخلوق اجتماعی (دانش و تکنولوژی) را به رسمیت شمردند حتی یک قدم جلوتر رفتند و انحصار آن را هم تقنین کردند
در نهایت مردم دنیا در یک دنیای کاملا آزاد با شرایطی مواجه شدند که مجبور به فروش منابع طبیعی به ثمن بخس هستند. مضطر به مزدوری برای عدهای معدود هستند. محکوم به خرید از بازارهای معینی هستند و باید دائما مصرف کنند تا ارزش اجتماعی شان خدشه دار نشود.
اسیران این آزادی به مرحله 5میروند
5. مرحله آخر و غم انگیز این مسیرِ ویرانگر دفع است. دفع کالاهایی که در کمتر از 6 ماه تبدیل به زباله شدهاند. (میانگین عمر کالاها در آمریکا)
سه راه وجود دارد 1. دفن 2. سوزاندن 3. بازیافت!
دو راه اول یعنی نابودی محیط زیست
و البته راه سوم هم یک دروغ بزرگ است. doctv.ir/Program/244861
کار اقتصاددانان توجیه تمام ظلمهایی است که در مسیر حرکت نظام سرمایهداری صورت میگیرد
از توجیه نابرابریها و تبعیضها، تا مالکیت منابع و انحصارات متعدد به اسم آزادی و رقابت!
اما این نظام ظالمانه از بین نخواهد رفت مگر با 1. آگاهی افراد 2. قیام لله نخبگان 3. قیام به قسط مردم
باید ابزار تولید (پول، زمین و دانش) بین همه مردم بازتوزیع شود تا مردم برای امرار معاش مضطر نباشند که مزدور دیگری شوند. باید تمام انحصارات و عوامل ایجاد انحصار از بین برود و اقتصادمردمی به معنای واقعی کلمه تحقق پیدا کند. از دوگانه دولتی و خصوصی(سوسیالیسم و سرمایهداری)باید عبورکرد
اما مهمترین مساله چیست؟
انباشت ظلم تاریخی
شاید برخی بگویند این ظلمها و استعمارها و استثمارها گذشت. امروز را ببینید و از امروز شروع کنید به رقابت!
اولا مثل این است که در یک مسابقه دو صدمتر یک نفر با موتور 90 متر جلوتر از بقیه شروع کند!
ثانیا هنوز هم استعمار و استکبار وجود دارد
فلذا تا استکبار هست، استضعاف نیز وجود خواهد داشت.
و تا استضعاف هست باید مبارزه کرد تا خداوند بر بندگانش منتی را که وعده داده است ارزانی بدارد:
و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین...
شاید در مورد برخی اطرافیان امام و آقا برایتان سوال پیش بیاید. این رشتو برای شما مفید است:
شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا روایت می کند که هشام بن ابراهیم راشدی همدانی از نزدیکان امام رضا (ع) بودند. هشام مردی ادیب و زرنگ بود، و کارهای امام رضا (ع) به دست او انجام می گرفت
و اموال از اطراف و نواحی به دست او می رسید
بعد از این که امام را به خراسان بردند، او هم به خراسان رفت و خود را به فضل بن سهل نزدیک کرد و فضل هم او را گرامی داشت. او اخبار امام را به ذوالریاستین و مأمون اطلاع میداد و نزد آنان مقرب بود و هرچه درخانه امام میگذشت از آنها پنهان نمیکرد
اما نکته جالب ماجرا اینجاست:
معمر بن خلاد گوید: امام رضا (ع) فرمود: «هشام بن ابراهیم عباسی و پدرش هر دو زندیق بودند.»
مأمون، هشام را حاجب حضرت علیهالسلام قرار داده بود
او هر کس را که دلش می خواست اجازه می داد تا با آن حضرت ملاقات کند و نمی گذاشت دوستان امام با وی ملاقات کنند
اپیزود اول: صبح کلهی سحر از خانهها مردانی بیرون میآیند. هر کدام باری در دست دارند. یکی قالی ابریشم، یکی کوزه، یکی لباس، یکی کفش، یکی سبد، یکی کَره حیوانی، یکی ...
اپیزود دوم: وارد خانه شد. ایلماه در حال شانهزدن بود. چیگُل سلام کرد و کنار خواهرش نشست. تازه اولین رج قالی را بافته بود. چیگُل به دار قالی نگاه کرد و گفت این لوله را از کجا آوردی؟ ایلماه با حسی پر از غرور گفت: پسرم از روی "تپهی کنار فرودگاه" آورده!
اپیزود سوم: فرمانده انگلیسیها به او گفت شاهِتان تسلیم شد! تو چه میگویی؟
استوار گفت: مملکت مال شاه نیست، من "سرباز وطنم" نه سرباز شاه!
شاید بگویید من لیبرال و اینها را سر درنمیآورم
چطور دشمن را بشناسم؟
اول که سعی کن مطالعه کنی و بشناسی
مثلا این مقدمه پرفسور درخشان در مورد #لیبرالیسم که به زبان بسیار ساده و خواندنی نوشته شده را بخوان
برای شناختن مصادیق دقت کن هر کسی یا هر رسانهای دائما تعداد زیادی از موارد زیر را تکرار میکند شاخکهایت حساس شود.
یعنی هرجا دیدی این واژهها تکرار میشود حساس شو
۱. قیمت دستوری
۲. بازار آزاد
۳. کوچک شدن دولت
۴. حذف یارانه
۵. مالکیت خصوصی
۶. سرکوب قیمتی
۷. تولید انبوه
۸. مزیت نسبی
۹. جهانیسازی
۱۰. رقابت کامل
۱۱. بخش خصوصی کارآمد در مقابل بخش دولتی فاسد
۱۲. تبعیض دستمزدی برای ایجاد انگیزه
۱۳. تجربه بشری و علم در مقابل ایدئولوژی
۱۴. فنر ارز
۱۵. سرکوب نرخ ارز
۱۶. ابرتورم
با این استدلال که علتِ افزایشِ قیمتِ داراییهای سرمایهای، تورم بوده است میخواهند با مالیات بر عایدی سرمایه مقابله کنند.
اما ماجرا چیست؟
ماجرا این است که تورم معلول است نه علت!
فرض کنید یک نفر یک خودرو دارد. یک خودرو هم نیاز دارد
اگر آن خودرو قیمتش ده برابر شود یا اصلا رایگان شود هیچ تاثیری در سطح رفاه آن فرد نخواهد داشت. چون به آن یک خودرو نیاز دارد.
اگر خودرو نداشته باشد طبیعتا فاصله او با رفاه بیشتر می شود فقرش عمیق تر خواهد شد.
اما اگر بیش از یک خودرو داشته باشد. یا بیش از یک خانه داشته باشد. آنوقت تورم برای او سود خالص است.
یعنی می بینیم که یک کارگر در طول یک سال مثلا پنجاه میلیون درآمد دارد و با تورم نهایتا درآمدش میشود هفتاد میلیون و البته هزینه هایش بسیار بیشتر می شود، اما یک صاحب سرمایه
تا وقتی انسانها بر خلاف موازین صریح اسلام، این چنین فکر میکنند، #تبعیض و بی عدالتی و #فقر سرنوشت حتمی این جامعه است.
روایاتی بسیاری داریم و علمای بزرگ هم در این رابطه صراحت دارند که قطعا فقیر شاکر در پیشگاه خداوند ارزش بیشتری دارد و غنی سخاوتمند فقط وظیفهاش را انجام داده است.
حضرت فرمود:از من به فقرا بگو که هرفقیری که از برای خدا صبر کند، سه خصلت از برای او هست، که از برای اغنیا نیست:
یکی آنکه در بهشت، غرفه هائی هست که اهل بهشت نگاه به آنها می کنند، همچنان که اهل زمین نگاه به ستارگان می کنند داخل آنها نمی شود مگر پیغمبر فقیر یا شهید فقیر یا مومن فقیر
دوم آنکه فقرا پانصد سال پیش از اغنیا داخل بهشت می شوند.
سوم آنکه هرگاه غنی بگوید: «سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر» و فقیر نیز بگوید، ثواب غنی مقابل فقیر نمی شود، اگر چه ده هزار درهم به او در راه خدا انفاق کند و همچنین سایر اعمال خیر.
تمدن غرب سه پایه دارد:
۱. قدرت اقتصادی
۲. قدرت رسانهای
۳. قدرت سیاسی
این سه ضلع قدرت همپوشانی و تاثیر و تاثّر هم دارند اما نخ اتصال این سه ضلع چیزی نیست جز #تبلیغات_بازرگانی.
اگر تبلیغات از تمدن غرب گرفته شود این تمدن ماتریالیستی غیرالهی به یکباره فرو میریزد.
از طرفی رسانهها از این مسیر تغذیه میشوند و بدون تبلیغات نابود میشوند
از طرف دیگر چرخ مصرف که اصلیترین محرک نظام #سرمایهداری ست میچرخد.
در دنیای امروز هم هرجا هم قدرت اقتصادی و سیاسی ترکیب شوند بدونشک قدرت سیاسی نتیجهی آن خواهد بود.
ابزار فریب و #دیکتاتوری_رسانهای اگر نباشد قدرت سیاسی انحصاری وجود نخواهد داشت و اراده ملتها بر خواستِ سلطهگران و سرمایهداران پیروز خواهد شد. چرا که هر جا مردم بر اساس فطرتشان اراده کردند از باطل دور شدند.
در این #جنگ_اراده_ها راه نجاتی بجز آگاهی مردم و قیام به قسط وجود ندارد.