بشر یک پدیدهی کاملاً فرهنگی که با زیستش جور درنمیاد ساخته به اسم ازدواج. بعد یک باوری هم برای خودش تراشیده که میتونه تا آخر عمر با فقط یک آدم سکس کنه. بعد چند ماه یا چند سال میبینه دیگه با اون آدم تحریک نمیشه. میگرده دنبال مشکل توی خودش یا طرف مقابل. #رشته_توییت
حالا اینجا چندتا حالت پیش میاد: اولیش اینه که طرف دست به دامن کمپانیهای دارویی یا سکستراپیست و درمانگر. اگه اون تراپیست باسواد و منصف باشه بهجای «درمان» به طرف نشون میده که اساساً مشکل چیز دیگهایه. در غیر این صورت، یه پولی از طرف هدر میره و موقت شاید جواب بده اما بلندمدت نه.
حالت دیگه اینه که طرف با پارتنرش تحریک نمیشه، میره با یکی دیگه سکس میکنه. حالا اگه این سکس با دیگران با آگاهی و قراردادِ قبلی باشه، میشه نوعی رابطهی باز (که بسته به ماهیت توافق انواعی داره). اگر نه، اصطلاحاً بهش میگن خیانت. خب، چرا آدما توافق نمیکنن؟ دلایل تاریخی داره.
خیلی مختصرش اینه که به دلایل تاریخی، خیلی از افراد سکس و عشق رو یک آمیختهی بهم پیوسته میدونن. برای همین وقتی یکی میخواد با کسی غیر از پارتنرش رابطهی جنسی داشته باشه، ممکنه این تصور به وجود بیاد که دیگه منو دوست نداری. واسه همین برای خیلیها مطرح کردن ایدهی سکس با دیگران سخته
برگردیم به مسئلهی اصلی. چرا خیلیها بعد چند ماه یا چندسال سکس فقط با یک نفر، دیگه با اون آدم تحریک نمیشن؟ اگه مسئله دوست داشتن و عشق نیست، چرا اون جذابیت و تحریکی که ماههای اول تجربه میکنیم، پایدار باقی نمیمونه؟ دلایل مفصلی از منظر زیستی وجود داره. /
مختصرش در یک جمله اینه که انسان از نظر زیستی تکهمسر یا مونوگاموس نیست. حالا بعضیها میگن ما بشر متمدن هستیم، قرار نیست مثل اجدادمون زندگی کنیم. صحیح. اما شما نمیتونی زیست خودت رو نادیده بگیری. همونطور که نمیتونی گرسنه نشی یا خوابت نیاد.
تاریخ مونوگامی برمیگرده به آغاز کشاورزی. حدود ۱۰ هزار سال پیش. تاریخ تکاملی انسان برمیگرده به یک سیر چند میلیون ساله. این ۱۰ هزارسال در مقابل اون چندمیلیون سال، مثل یک چشمبرهمزدنه. یعنی چی؟ یعنی شما میتونی مدرن زندگی کنی، اما الزاماً بدنت به انتظارات مدرن شما پاسخ نمیده.
پس همه باید غیرتکهمسر زندگی کنیم؟ نه، پاسخ این نیست. اولاً کسی قرار نیست برای بقیه تعیین تکلیف کنه که چطور زندگی کنن. کل صحبت اینه که ریشهی مشکلات رو ببینیم و بهجای سر جنگ داشتن با زیست خودمون، و سرزنش خودمون یا دیگران به خاطر تحریک نشدن، اول بفهمیم چی هستیم و چرا اینطور هستیم
بعد از این که به شناخت زیستی خودمون (و مناسبات جامعه مدرن) رسیدیم، میتونیم انتخاب کنیم که با وضعیت فعلی انتخاب ما چیه. میخوایم چطور زندگی جنسیای داشته باشیم. شاید بخوایم فقط با یک نفر سکس داشته باشیم تا هر وقت شد. بعدشم اگه نشد عیب نداره.یا شاید رابطه باز بخوایم. هر دوش اوکیه.
در این زمینه اگه خواستید بیشتر بخونید، بهترین منبعی که سراغ دارم اینه. مفصل، دقیق و علمی:
Sex at Dawn: The Prehistoric Origins of Modern Sexuality en.wikipedia.org/wiki/Sex_at_Da…
اینو اضافه کنم که موضوعِ اصلی این رشته توییت نه ازدواج، بلکه سکس با یک پارتنره (حالا چه در قالب ازدواج چه خارج از اون). بهنظرم اشاره به «ازدواج» در توییت اول ضرورتی نداشت، چون بحث من ازدواج نیست. اون جملهی اول رشتهتوییت رو حذف کنید، بقیهش رو بخونید! :)
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
۱۰ نشانهی این که شما به بلوغ هیجانی رسیدهاید (یا نرسیدهاید) #رشتو
۱- شما یاد گرفتهاید که دیگران نمیتونن خود به خود ذهن شما رو بخونن. تا شما فکرها و احساساتتون رو با کلماتی واضح و در آرامش بیان نکنید، نمیتونید دیگران رو سرزنش کنید که چرا شما رو درک نمیکنن.
۲- شما متوجه این موضوع هستید که ریشهی رفتار بد دیگران واقعاً به ترس و اضطراب اونها برمیگرده – نه به حماقت یا بدجنسی اونها (گرچه تصور حالت دوم آسونتره). از موضع حقبهجانب فاصله دارید و نمیگید مردم جهان یا هیولان یا احمق. این نگاه باعث شده کمتر جهان رو سیاه و سفید ببینید.
۳- شما یاد گرفتهاید که شما هم بعضی وقتها اشتباه میکنید. با جرئت اشتباهتون رو میپذیرید و عذرخواهی میکنید.
۴- شما یاد گرفتهاید که اعتماد به نفس داشته باشید، نه بهخاطر این که خیلی خفنید، چون فهمیدید که بقیه هم مثل شما هستند، مثل شما گیج میزنن، ترسیدهن یا نمیدونن کجان.