1/اقتصاددانان ایرانی از تکرار مکررات به ستوه آمدهاند و گوش شنوایی برای هشدارهایشان وجود ندارد. از دهه ۶۰ که سیاست کنترل قیمتها با شلاق زدن متخلفان در جریان بود، هیچیک از نتایج موردنظر آن برآورده نشده اما این سیاست ناکارآمد همچنان تا امروز تداوم یافته و به قوت خود باقی است.
2/عبده تبریزی: زمانی که آمارهای رسمی از قرار گرفتن ۳۰درصد جمعیت #ایران زیر خط فقر حکایت دارد و برای یک دهه شاهد رشد اقتصادی صفر بودهایم، فشار عظیمی روی دوش مردم قرار گرفته است.تقریبا برای تمام کرسیهای مدیریتی اقتصاد افراد بهتری وجود دارند که به دلایل مختلفی سر کار نیستند.
3/از ابتدای انقلاب با اقتصاد آنطور که شایسته بوده، برخورد نکردیم؛ برای مثال ارائه برق مجانی به کشاورزی موجب شد کشاورز ایرانی با برق رایگان آب را از دل زمین استخراج کند و در اقلیم خشک #ایران به کشت هندوانه بپردازد و اثرات زیستمحیطی آن امروز گریبانگیر همه ماست.
4/برونرفت از این شرایط حتی با فرض عدمپذیرش شرکای اقتصادی غربی و اکتفا به شرکای غیرغربی، مستلزم این است که برخی قواعد بینالمللی در کشور پذیرفته شود، چرا که مسالهای مانند عدمپذیرشFATF میتواند مراودات اقتصادی با هند و چین را نیز مختل کند.
5/محمد فاضلی:این نسل به نمایندگی از سایر گروهها به خیابان آمده و وکالت آنها را دارد؛ چرا که بیپرواتر است. آنچه اکنون در خیابان مطالبه میشود، پیشتر در خانوادهها در مورد آن بحث و بررسی شده و به نوعی اکنون تقسیم کار پنهان در میان این نسلها انجام شده است.
6/مردم از جایگاه اعتبار پاسپورت ایرانی حالشان بد است. چطور میتوانیم وضعیت اقتصادی مناسبی ایجاد کنیم، بدون بهبود وضعیت جایگاه و اعتبار پاسپورت ایرانی؟ چه کسی گفته وضعیت اقتصادمان میتواند بهتر شود، بدون آنکه مشکل سازماندهی جامعه و احترام و منزلت شهروندان رعایت شود؟
7/به معترضان میگویند شما از بیرون تحریک شدهاید. چیزی نمیدانید، این نگاه، تحقیرآمیز است...هدف نهایی گفتوگو چیست؟ برای تحقق این موضوع، نیازمند حزب سیاسی، اتاق بازرگانی قدرتمند و بخش خصوصی هستیم.
8/این گفتوگو باید با چه کسی انجام شود؟ باید فرد یا حزبی باشد که دارای منشأ اثر و اعتبار باشد. پشتوانه مردمی داشته باشد. اتفاقی که در سال ۷۶ و با انتخاب میلیونی آقای خاتمی، میتوانست رخ دهد.حزب مشارکت، در آن زمان پشتوانه اجتماعی بالایی داشت.
9/در فرآیند ۴۰ساله سازماندهیزدایی از جامعه #ایران، حکومت آن را تبدیل به یک جامعه اتمیزه کرده است. اکنون با چه کسانی باید حرف زد؟ در چنین جامعهای، سازوکاری برای حل بحرانها نداریم؛ چرا که پشتوانه اجتماعی را از دست دادهایم.
10/برای آنچه امروز در حال وقوع است، یک نسبت قدرت و مسوولیت هم وجود دارد. کسی مسوولیت بیشتری برای شکل دادن یک معامله دارد که قدرت بیشتری هم دارد. بخشی که رسانه، پول و قدرت تصمیمگیری دارد اما همین بخش میگوید مسوولیت من به اندازه معترضان است، نه، نمیتوان این حرف را پذیرفت.
11/حکومت با چه سرمایه اجتماعی میخواهد در مقابل این تکانهها بایستد؟ تکانهها یک روز در قالب #بحران_آب از راه میرسد و روزی در قالب #مهسا_امینی. طرف مقابل است که باید سیگنالهای خود را آماده کند و ارائه دهد. #محمد_فاضلی
12/احمد زیدآبادی: آنچه ما در خیابان یا دانشگاهها میشنویم، مطالبات فرهنگی است. سبک زندگی جوانان ایرانی، در جامعه خصوصی و عمومی بازتر شده و بههرحال اکنون فضای تعامل میان دختران و پسران به وجود آمده، ولی وقتی این نسل به دانشگاه میروند، احساس میکنند وارد پادگان شدهاند.
13/سرکوب قیمتها باعث مشکل شده است، اما چه کسی جرات دارد تبعات اجتماعی آزادسازی قیمتها و لغو قیمتگذاری دستوری را بپذیرد؟ در بحث گفتوگو بین ما، اساسا «ما»یی وجود ندارد چون ما به عنوان مردم، صاحب تشکیلات و سازماندهی نیستیم. نمیتوانیم طرف گفتوگو با حکومت شویم.
14/براندازی بسیار پرهزینه است و شاید مجبور شویم دولت بهمراتب بدتری را تحمل کنیم. اصولگرایی راهکاری ندارد و در نهایت، اصلاحطلبی هم دیگر اعتباری بین مردم ندارد. حالا میگوییم افرادی که نیروی چهارم هستند و قائل به ایجاد تفاوت و اصلاح هستند، گروهی تشکیل دهند، هیچ تشکلی ندارند.
15/سیستم اگر تصمیم بگیرد به معترضان توجه کند، پایگاه اجتماعی خود را از دست میدهد؛ آیا ما حاضریم در صورتی که سیستم اصلاح شود، این اصلاحات را بپذیریم و حامی شویم؟ ما پیشاپیش میگوییم سیستم باید از حامیان خود گذر کند و ما هم از او حمایت کنیم، اما چنین نمیکنیم.
16/اگر یک فرد فاشیست پیدا شود و توده مردم هم از او حمایت کنند، وضعیت بدتر خواهد شد و توتالیتاریسم ظاهر میشود؛ هیتلر چنین کرد و آلمان توسعهای کوتاهمدت پیدا کرد. تنها راه نجات این است که حکومت نشانههای تغییر را بروز دهد و مردم نیز این تغییر را بپذیرند و از آن حمایت کنند.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
#رشتو
1/زخمهای مختلف سر باز کردهاند و کار حکمرانی محدود به امدادرسانی شده. درحالیکه ریشههای اصلی مشکل، هرروز فعالتر میشوند و بحرانها یکی بعد از دیگری میرسند. مشکلات معمولا در مرحله اول ماهیت اقتصادی دارند و علائمی هم که ظاهر میشوند اقتصادی هستند. donya-e-eqtesad.com/%D8%A8%D8%AE%D…
2/مثلا نظام کارشناسی تشخیص میدهد که مصرف منابع ازمقداری که وارد سفرههای زیرمینی میشود بیشتر است.هشدار میدهد و راهحل ارائه میکند.توجه نمیشود و ازین مرحله عبور میکنیم و وارد مرحله اجتماعی میشویم. مردم مهاجرت میکنند، اعتیاد وجرم وجنایت زیاد میشود. باز هم اتفاقی نمیافتد.
3/مشکل وارد فاز سیاسی میشود. نارضایتیها گسترش پیدا میکند و نظام حکمرانی خود را در معرض تهدید میبیند. در این مرحله تقابل پیش میآید وبحران به شکل امنیتی درمیآید. تاسفبار این است که از هر مرحله عبور میکنید، دیگر راهحلهای قبلی کارساز نیست یا اثربخشی بسیار ضعیفی خواهد داشت.