Ab Haddadi Profile picture
Nov 20 5 tweets 2 min read
وارد که می‌شم می‌پرسم: شروع شد؟
می‌گن: آره، همین الآن.
امروز جلسه‌ی ششم دادگاهه.
مردم خواستن که دادگاه خامنه‌ای بدون عجله تا رسیدگی به همه‌ی جنایت‌هاش ادامه پیدا کنه.
امروز: پرونده‌ی قتل‌های زنجیره‌ای، حاجی‌زاده.
بیرون دادگاه عکس‌های کارون در دست همه‌س.
آبان ۱۴۰۲

#مهسا_امینی
خودم رو رسوندم جلوی کاخ دادگستری.
اینجا همه‌جا فریاد #کارون_حاجی‌زاده س.

پیرمردی می‌گه: چه چیزایی که ندیدیم! دیروز اینجا همه داشتن فحش به اون یکی حاجی‌زاده می‌دادن. همون که هواپیما رو زد.

یکی می‌گه: دیدید؟ همه رو انداخت گردنِ خامنه‌ای. اشک می‌ریخت به اسماعیلیون التماس می‌کرد.
پرونده‌ی کووید19 خیلی پیچیده شده.
تعدادِ آدم‌های دخیل از یک طرف و معدوم شدنِ مدارک از طرفِ دیگه کار رو پیچیده کرده.
نمکی دیروز توی دادگاه گفت «من وزیرِ نمایشی بودم. بحث واکسن به من ارتباطی نداشت. تصمیم‌ها از بیت رهبری می‌اومد.»
خانواده‌ی #بکتاش_آبتین در تمامِ دادگاه‌ها حاضرن.
دادگاه اعدام‌های 67 به تعویق افتاده. دلیلش کمبودِ امکانات برای آزمایش‌های دی‌اِن‌ئِی ذکر شده.
گورستان خاوران رو شکافتن.
از خانواده‌های اعدامی‌ها خواستن صبور باشن.
متهم ردیفِ اول رئیسی‌ـه. در زندان اوین حبس شده. شنیده شده به کیفیتِ ناهار اعتراض داشته. مردم جُک می‌گن راجع بهش.
پرونده‌ی آبان 98 سرِ دراز داره.

بحث از 1500 بود اما تا الآن 7هزار خانواده اعلام کردن عضوی از اعضاشون توی آبان 98 کشته شده.
رکوردهای پزشکی قانونی مخدوشه. باز باید گورهایی شکافته بشه.
روحانی هنوز دستگیر نشده.
مثل بقیه پیداش می‌شه. دیر و زود داره، سوخت و سوز نه.

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with Ab Haddadi

Ab Haddadi Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

More from @AbHaddadii

Nov 10
#رشته_توییت
1/
یه روز حضرت سلیمان بر کرانه‌ی باختریِ رودِ اردن نشسته بود و داشت به همراه وزیر ترابری، آصف ابن برخیا، سایه می‌گرفت.
آصف داشت ریشه‌های قالی رو صاف می‌کرد.
سلیمان هم انگشترش رو درآورده بود داشت لای شیارهاش رو با خلال دندون تمیز می‌کرد.

#مهسا_امینی
👇
2/
یهو یه پشه‌هه اومد به سلیمان گفت: «ز!»
سلیمان گفت: «چی؟»
پشه دورِ انگشتر چرخید و گفت: «ز!»
سلیمان گفت: «آهان!»
بعد انگشترش رو گذاشت و گفت: «حالا شد. بگو یه بار دیگه!»
پشه گفت: «ززظز.»
سلیمان جواب داد: «به‌به! علیکِ ززظز. پارسال دوست، امسال آشنا. جانم؟»

#مجید_توکلی
👇
3/
پشه گفت: «ززظضز ذظزز ظز زظ‌ذ.»
سلیمان گفت: «چی شده مگه؟»
آصف گفت: «چی می‌گه؟ چی می‌گه؟»
سلیمان گفت: «صبر کن می‌گم الآن.» بعد برای پشه تکرار کرد: «چیزی شده؟»
پشه گفت: «زض ززز زضذز.»
بعد سلیمان رو کرد به پایین‌دستِ رود، لب‌هاش رو غنچه کرد و گفت: «هوووو!».

#حسین_رونقی
👇
Read 13 tweets
Nov 2
۱
#رشته_توییت
یه روز یه ‌پرنده‌هه اومد لونه‌ش و دید جوجه‌هاش تخم گذاشتن.
گفت: «شماها هفته‌ی پیش به دنیا اومدید. هنوز پرهاتون بوی تخم می‌ده. چرا این‌قدر زود؟»
جوجه‌ها گفتن: «ترسیدیم. تخم‌مامون افتاد.»
مادره گفت: «ترسِ چی؟»

#مهسا_امینی👇
۲
گفتن: «مادر!وقتی نبودی، دو تا آدم اومدن ایستادن این بغل و گفتن گندم‌ها رسیده، باید فردا درو کنیم.»
مادره گفت: «خب!؟»
گفتن: «خب نداره. ما خونه‌مون وسطِ گندمزارِ ایناست و متاسفانه ما بدن‌مون به داس حساسه. ترسناکه! ببین تخما رو!»
مادره گفت: «هُل نکنید. دقیق چی گفتن؟»
#حنانه_کیا👇
۳
یکی‌شون شمرده‌ـ‌شمرده گفت: «یکی‌شون. کوچیک‌تر بود. به اون بزرگ‌تره. گفت: “بابا! گندما رسیده؟” بابائه گفت: “آره”. راستی مامان! بابای ما کجاست.»
مامانه جا خورد و گفت: «رفته ماموریت. راه دور. بقیه‌ش رو بگو!»

#نیکا_شاکرمی👇
Read 21 tweets
Oct 31
1/ #رشته_توییت
برای کسانی که براشون سواله چرا من به شریفی زارچی ایراد گرفتم، جهتِ ثبت می‌گم.
قبلش بگم اگر کار مهمتری هست برو به اون برس.
طولانیه اما شما که برات مهمه 5 دقیقه بخون.
اسکرین‌بازها هستند و برمی‌گردن.
مراقب باشید تکست رو خارج از کانتکست نخونید.👇 Image
2/ شنبه شب بیش از ده دانشگاه تحت سرکوب بی‌سابقه بود. سرکوب‌ها داره هر بار خشن‌تر و بی‌مهاباتر می‌شه.
باتوم رو فقط به سر می‌زنن.
ساچمه رو فقط سمتِ صورت شلیک می‌کنن.
ناظر و عابر رو هم می‌زنن.
وسط اون صحنه ایشون با شادی از «آزاااادی آخرین» دانشجوی بازداشتی حرف زد.👇 ImageImageImageImage
3/ تزریقِ شادی در شبی که عکس و فیلم‌های اعتراضات به زور به ده‌هزار مشاهده می‌رسید.

«آخرین». کمی به این کلمه بیشتر فکر کنید. علی یونسی و امیرحسین مرادی هنوز زندانن. دو تا دانشجو رو همون موقع درِ خونه‌شون دستگیر کردن. آیا اصلاً «آخرین»ـی در کار هست؟ خودش می‌فهمه چی داره می‌گه؟👇
Read 17 tweets
Oct 27
1/
2600نفر لایک کردن که بگم.
به قرعان مژید اگر همه‌ی این رشته توییت بیش از 2600تا لایک نخوره، از این به بعد هم به کارم مثل قبل ادامه خواهم داد.
کاری که ازم برمی‌آد تکلیفمه. شما هم کار بهتری داری برو!
این این‌جا هست. جایی نمی‌ره.

#رشته_توییت: مرغ در برابرِ مرغ

#مهسا_امینی (22)👇
2/ توضیح: این یه خاطره‌س اما برای اینکه رازی از زندگی کسی برملا نشه مجبورم خیلی ردگم‌کن بزنم تو کار. صبور باشید. بعدش یه جمع‌بندی داره که شاید به بعضی اتفاقاتِ این روزها بیاد.

یه شب با یه عده جوجه‌کبابه رو زدیم و با جمع دورِ آتش نشسته بودیم.

#نیکا_شاکرمی (17)🔽
3/ نمی‌دونم چی به چی وصل شد که یهو بحثِ تربیت و پدر و مادر و اینا افتاد وسط. هر کی یه چیزی گفت.
نظره دیگه، تنها چیزی که همه مجانی می‌دن.
علی‌آقا گفت: «من عینِ بابای خودم نشم هنر کردم.»
تا اینو گفت دو تا برادراش گفتن: «عَی این دوباره شروع کرد.»

#ذکریا_خیال (16)🔽
Read 52 tweets
Oct 24
#رشته_توییت
۱/
چند روزه آدما زیاد توجه می‌کنن به چیزنوشت‌هام.
ماجرا از اون خاطره‌ی استادیوم شروع شد.

در مخیله‌م هم نمی‌گنجید که این متن چنین بازخوردی داشته باشه. محاسبه‌ی خاصی هم روش نداشتم. اتفاقاً یکی از سریع‌ترین و کم‌ویراست‌ترین چیزهاییـه که نوشتم.
#مهسا_امینی
👇
۲/
شرایط باعث شد کارم بزرگتر از چیزی بشه که فکر می‌کردم.

حالا ۲ تا نکته بگم.

اول اینکه تمام این پلتفرم‌ها فدای یه بار دیگه رقصیدنِ #ندا_آقاسلطان و خندیدنِ #نیکا_شاکرمی و حرف زدنِ #سارینا_اسماعیل‌زاده.

این هنگامه اگر برای جان آدم‌ها نباشه چیزی نیست جز خودفروشی به قیمت لایک.

👇
دوم اینکه، ببینید! در شرایطِ عادی هم آدم نمی‌تونه همه‌ی پیامدهای کارش رو پیش‌بینی کنه، چه برسه به شرایط غیرعادی یک انقلاب مردمی.
دختری آزاد از حجاب از صخره می‌ره بالا و ملتی رو موّاج می‌کنه.
خواننده‌ای آهنگ و شعری رو سریع تهیه می‌کنه و میلیون‌ها بار دیده می‌شه.
#مجید_توکلی
Read 6 tweets
Oct 21
#رشته_توییت
1/خب اختشاش‌گرهای عزیز! بیایید یه خاطره دیگه بگم شاید به درد خورد.
سال 83، تازه دانشجو شده بودیم. همون اولش پام لیز خورد و با دو تا گاگول‌تر از خودم رفیق شدم. حالا اسماشون مثلاً آیدین بود و سعید.
سعید سفید‌ـ‌‌مفید بود و فکر می‌کرد خیلی خوش‌تیپـه.

#اعتصابات_سراسری
👇
2/ بچه‌ی تهرانسر بود. از تهرانسر یه قدم بری غرب وارد دیروز می‌شی. می‌گن کریستف کلمب بالای صفحه‌ی آخر خاطراتش نوشته «مقصدِ بعدی: تهرانسر».
آیدین مالِ شهرک غرب بود. به قول خودش «شئرک». یه مقدار هم استریل بود. از این خود‌ـ‌بچه‌بالا‌ـ‌پندارها. دئودورانت و اینا.

#پتروشیمی_عسلویه
👇
3/ منم که بچه دهات. از این هیچی ندیده‌های هنوز به دوران نرسیده. با اینا می‌رفتم بیرون دنیام بزرگ شه.
یه دفعه ما سه تا نشستیم توی یه کلاسِ خالی. من وسط بودم که یه چیزی رو توضیح بدم بهشون. درسم خیلی خوب نبود اما در مقایسه با اون دو تا یابو من اسب حساب می‌شدم.

#زن_زندگی_آزادی
👇
Read 21 tweets

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Don't want to be a Premium member but still want to support us?

Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal

Or Donate anonymously using crypto!

Ethereum

0xfe58350B80634f60Fa6Dc149a72b4DFbc17D341E copy

Bitcoin

3ATGMxNzCUFzxpMCHL5sWSt4DVtS8UqXpi copy

Thank you for your support!

Follow Us on Twitter!

:(