در اوج گیر و دار تلاش برای شکلگیری ائتلاف اپوزیسیون، متاسفانه شاهد بروز مجدد جدال بر سر فرُم ادارهی سیاسی هستیم. آنچه که در درجهی اول اهمیت است، محتوای ادارهی سیاسی کشور است و نه فُرم آن. باید قرائتهای نیمهی اول قرن بیستم از نظام پادشاهی و جمهوری را از ذهنها بزداییم؛ 👇
ساختار سیاسی میتواند جمهوری مستبدی همچون جمهوری اسلامی و حکومت قذافی باشد، میتواند جمهوری دموکراتیکی چون جمهوری فرانسه باشد. نظام پادشاهی میتواند پادشاهی مستبد عربستان سعودی و اردن باشد، میتواند پادشاهی دموکراتیکی همچون هلند و بریتانیا باشد. میتوان همچون فرانسه با گذر کامل👇
از پادشاهی و با جمهوری دموکراسی رسید، میتوان همچون اسپانیا از پادشاهی گذر کرد، جمهوری دیکتاتوری را تجربه کرده و سپس با بازگشت به پادشاهی به دموکراسی رسید. از راههای متفاوتی میتوان به دموکراسی رسید؛ ترجیح هر شخص اما میتواند متفاوت باشد، اکنون زمان این جدال نیست.
پیرو جدالهای نظری شایع در چند روز اخیر، دوست بسیار عزیزی، که خواسته نامش محفوظ بماند، تحلیلی در باب بروز مظاهر "رمانتیسم" در انقلاب ایران داشته که در آن به چالش مهمی در انقلاب ایران اشاره کرده و آن را ریشهیابی میکند. #رشتو پیشرو نقل به عین این تحلیل است؛ با ما همراه باشید.
۱/۱۳ نهضت رمانتیسم در نیمه دوم قرن هجدهم رشد پیدا کرد. جانمایه تفکر پیروان این نهضت بر "احساس کردن" و به طور مشخصتر "احساس همدردی" بنا شده بود. اصالت این "احساس" در گرو مستقیم و شدید بودن و در عین حال عاری از تفکر بودن آن تلقی میشد.
۲/۱۳ به گفته راسل، شخص "حساس" کسی بود که از دیدن یک خانواده روستایی گرسنه و برهنه چنان متاثر میشد که اشک در چشمانش حلقه میزد، اما همین شخص به نقشههای دقیق و حسابشده برای بهبود وضع طبقه روستایی هیچ دلبستگی نشان نمیداد.