#جو_بایدن رئیس جمهور آمریکا پس از برنده شدن تیم فوتبال کشورش در برابر ایران گفته است: "خدا آنها را دوست دارد."
در بارۀ این جملۀ رئیس جمهور بایدن مقداری فکر کردم، اما منظورش را دقیق متوجه نشدم.
آیا منظور #بایدن این بوده است که خدا تیم فوتبال آمریکا را دوست دارد، همانطور که همۀ تیمهای #فوتبال دیگر را دوست دارد؟ اگر این باشد که سخن لغوی است، چون امتیازی که فراگیر و شامل همگان باشد، ایجاد تخصیص برای آن بیهوده و عبث است.
آیا منظور آقای بایدن این بوده است که خدا به طور ویژه وخاص تیم فوتبال آمریکا رانسبت به همۀ تیمهای فوتبال کشورهای دیگر دوست دارد؟اگر منظورش این بوده باشد قاعدتاً تیم آمریکا باید قهرمان #جام_جهانی بازیهای قطر شود و اگر نشود،آقای بایدن باید توضیح قانع کنندهتری دربارۀ جملۀ خود دهد!
آیا منظور پرزیدنت بایدن این بوده که خدا تیم آمریکا را در مقایسه با تیم ایران دوست دارد؟ اگر اینطور باشد، میتوان پرسید چرا؟
آیا چون اعضای تیم آمریکا بیشتر به خدا ایمان دارند؟ به نظرم بسیار بعید است قدرِ مشترک ایمان اعضای تیم فوتبال آمریکا
از قدرِ مشترک ایمان اعضای #تیم_ایران به خدا بیشتر و قویتر باشد و اگر هم باشد، طبعاً آقای بایدن و هیچکس دیگر، هنوز به "دستگاه ایمانسنج" دقیقی دست پیدا نکردهاند که موضوع قابل احراز باشد. بنابراین، اگر منظور آقای بایدن این بوده است، ادعایش فاقد معیار سنجش است!
آیا چون اعضای تیم آمریکا اکثراً مسیحی هستند خدا آنها را در مقایسه با اعضای تیم ایران که اکثراً مسلمانند، دوست دارد؟خب، این ادعا هم علاوه بر "خودهدایت یافتهپنداری"مستتر در آن، ابطالپذیرهم نیست، چون برخی از مسلمانان و باورمندان به دیگر ادیان هم ادعای کاملاً مشابهی رامطرح میکنند!
آیا تیم آمریکا به دلیل تعلقش به کشور و ملت آمریکا، خدا آن رادوست دارد؟ با این حساب هر چیزِ دیگری هم که متعلق به کشور وملت آمریکا باشد، باید خدا آن را دوست بدارد!اما بعید است خدا همه چیز آمریکاییها رادوست داشته باشد وگرنه باید درهمۀ صحنههای جهانی و داخلی بلااستثناء پیروز میشدند
در حالی که همین اخیراً شاهد بودیم ارتش مجهز آنها در برابر لشکر بی بار و برگ #طالبان شکست خورد و به آن شکلی که در رسانهها نشان داده شد، خاک #افغانستان را ترک کرد. آیا به نظر آقای بایدن، چون در مصاف دو تیم آمریکا و ایران، پای "سیاست" در میان بوده و در عین حال،
آمریکا در "طرف درست تاریخ" قرار گرفته، پس مهر اعضای تیم آن به دل خدا افتاده و اسباب غلبۀ آنان را بر تیم رقیب فراهم کرده است؟ حالا گیریم آمریکا به ادعای بایدن در "طرف درست تاریخ" قرار گرفته باشد، آیا میتوان از آن نتیجه گرفت؛ هر کشوری که در "طرف درست تاریخ" قرار گرفته باشد،
خداوند ضرورتاً تیمهای ورزشی آن را بر تیمهای کشورهایی که در "طرف غلط تاریخ" قرار گرفتهاند، غلبه و ظفر میدهد؟ اگر اینطور باشد که تیمهای ورزشی کشورهای "طرف غلط تاریخ" باید همیشه در مسابقات مختلف بازنده و رقبای آنها در "طرف درست تاریخ" هموار برنده باشند!
نتیجۀ مسابقات جهانی بخصوص المپیک که خلاف این را به ما نشان میدهد! خب، آقای بایدن نه فارسی بلد است و نه دست من از اینجا به او میرسد که بخواهم برای پاسخ روشن و دقیق به این پرسشها کلافهاش کنم! بنابراین، همۀ اینها را برای دل خودم نوشتم.
با این حال، یک نکتۀ دیگر همچنان قابل ذکر است و آن اینکه: مدرنیستهای قشری و متحجر در کشور ما، سالیان درازی است در بوق میکنند که ای ایرانیان نادان! چه نشستهاید که با آغاز مدرنیسم خدا هم مرده است، ولی شما از روی جهل و نابخردی همچنان خدا خدا میکنید!
حالا پرسشم از آنان این است که این خدا چگونه و چطور مرده و از هستی رخت بربسته است، در حالی که در دسامبر سال ۲۰۲۲ میلادی، بالاترین مقامِ سیاسیِ مدرنترین و قویترین کشور جهان برای توجیه پیروز تیم فوتبالش در یک مسابقه، همچنان به خدا توسل میجوید؟
هو "حَيِّ الَّذِي لَا يَمُوت"
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
در این دو سه روز بعد از آخرین نوشتهام، دوستان عزیز و آشنایان و ناآشنایان بیشماری هر کدام به طریقی و لحنی از درخواست و توصیه گرفته تا تشرهای صمیمانه، خواستهاند که در تصمیمم برای #خداحافظی_با_سیاست در این شرایط تجدیدنظر کنم.
شرمندۀ همۀ این عزیزان و قدردان لطف و محبت تک تک آنها هستم، اما واقع این است که آنچه فرمودهاند، بخشی از نادانستههای من نیست چرا که اصولاً پای چند فحش و ناسزا در میان نیست. همانطور که پیش از این هم گفتهام، فحش باد هواست و شاید دل کسی را خنک کند و موجب رنجش کس دیگری شود،
اما اثر عملی بر آن مترتب نیست. ماجرای من اما سختتر و پیچیدهتر از این حرف ها شده است. ماجرا از این قرار است که در این شرایط "مافوق حساس کنونی"! کنشگری به شیوۀ مألوف من، به امری پرهزینه و بیفایده تبدیل شده است و به زودی حتی غیرممکن میشود.
بازتاب مطلبی که خطاب به #حامد_اسماعیلیون نوشتم،مرانسبت به آیندۀ این کشور ازهرجهت روشن کرد؛گرچه پیش ازآن هم برایم کم وبیش روشن بود.
ازفحاشی چارپاداری تاتهدید به قتل وتجاوزجنسی،بخشی ازواکنش افرادی بود که درفضای مجازی وغیرمجازی به حمایت ازآقای اسماعیلیون نثارم کردند.
من این سرزمین را سرزمین عطار و سنایی و مولوی و خیام و حافظ و سعدی میدانستم. هرگز فکر نمیکردم بخشی از مردم این سرزمین روزی به این نقطه برسند. حالا که رسیدهاند، دیگر جای حضور من نیست. به هر حال، من هم از پوست و گوشت و خون و عصب ساخته شدهام.
فشارها از همه سوست و من چنان تنها و غریب ماندهام که مرگ را بر هموطنی با چنین افرادی ترجیح میدهم.این لحظه، لحظۀ خداحافظی من با سیاستی است که میخواهد با این شیوه و روش پیش برود. من این صحنه را ترک میکنم، چون هیچ رگی در وجودم با آن سنخیت ندارد و با سرتاسرش بیگانهام.
دو سر افراطی طیف #براندازان و حامیان وضع موجود، بیش از آنکه یکدیگر را نفی کنند، به حمله علیه نیروهای خارج از چارچوب خودشان که آنها را #نیروی_وسط مینامند، روی آوردهاند.
خیلی هم غیرطبیعی نیست؛چون در هنگامۀ کارزارهای سیاسی دوقطبی، این اتفاق رخ میدهد.
در #فضای_دو_قطبی، نیروهای هر دو قطب مایلند تا هیچ #نیروی_میانجی و میانه در جامعه وجود نداشته باشد تا با خیال راحت به تیپ و تار هم بزنند و از راه کشتار و حذف طرف مقابل، به زعم خود قدرت را صد در صد به انحصار خود در آورند.
بنابراین، نیروهای خارج از این دو قطب، مزاحم هر دو تلقی میشوند و باید ملکوک و مطرود و محکوم و وابسته به قطب مقابل معرفی شوند.
نیروهای میانه اما عموماً به دلیل خصلت فرهنگی و مدنی و روشنفکرانهشان، زودرنج و به عبارتی نازک نارنجیاند.
فیلمی دیدم که گزارشگر شبکۀ دوی #صداوسیما، #روزنامه_هممیهن را هدف حملۀ لفظی خود قرار میداد که چرا خبر صدور #حکم_اعدام برای سه نفر از متهمان ناآرامیهای جاری در کشور را در صفحۀ نخست خود آورده و سبب تحریک عمومی شده است!
این گزارشگر خطاب به هممیهن گفت:شما روزنامۀ ایران هستید یا عربستان؟
گویا چیزی به نام عدل وانصاف دراین کشور همۀ مفاهیم معمول خود در تاریخ بشر را ازدست داده است!
یعنی ازنظر این گزارشگر،اصل صدور حکم #اعدام دراین شرایط ملتهب و اعلام رسمی آن ازطرف دستگاه قضایی، مطلقاً تحریکآمیز نیست؛
اما بازنشر خبر آن در گوشۀ یک روزنامۀ کم تیراژ مایۀ التهابآفرینی و تحریک افکار عمومی است؟
اگر اینان نگران التهابآفرینی هستند چرا به اصل ماجرا و اعلام رسمی و علنی آن از طرف دستگاه مسئول، کمترین اعتراضی ندارند اما خشم خود را بر سر بازنشر خبر آن دریک روزنامۀ بخش خصوصی خالی میکنند؟
روز چهارشنبه راهی #دادسرای_رسانه شدم. محیط آنجا فرقی بنیادی با تجربههای پیشینم در #دادگاه_انقلاب و دادسرای کارکنان دولت در عصر #قاضی_مرتضوی داشت. خلوت بود و کسی با نگاه غضبآلودش آزارتان نمیداد و اثری از فضای رعب و وحشت هم نبود.
۱/
بازپرس شعبه، روحانی جوانِ بلندبالا و مبادی آدابی بود که شاکی را #قرارگاه_ثارالله معرفی کرد؛ آن هم به دلیل انتشار یکی از یادداشتهای کانال تلگرامیام در روزنامۀ #جهان_صنعت. یادداشت مربوط به ماجرای آتشسوزی در زندان اوین بود که در آن نوشته بودم:
۲/
"توضیح رسانهها و مسئولان دولتی در بارۀ حوادث دیشب #زندان_اوین طبق معمول ناهماهنگ و بعضاً ضد و نقیض است."
قرارگاه ثارالله با ادعای اینکه این جمله مصداق #نشر_اکاذیب است از مدیر مسئول روزنامۀ جهان صنعت شکایت کرده بود تا اثبات کند که "کدام مسئولان دولتی، حرف ضد و نقیض زدهاند؟"
۳/
برخی از دوستان میگویند به این دلیل حامی #براندازی شدهاند که جمهوری اسلامی را نظامی "اصلاحناپذیر" میدانند.
پس در واقع این دسته از دوستان با اصلِ #اصلاحات هیچگونه مشکلی ندارند و آن را کاملاً مفید و راهگشا برای کشور میدانند
اما مسئلهشان این است که حکومت تن به اصلاح نمیدهد و به ناچار جایگزینی جز براندازی با همۀ هزینههایش، قابل تصور نیست.
الزام منطقی چنین تفکری این است که اگر به فرض - حال از نظر آنها فرض محال - شرایط اصلاح از امتناع به امکان، تغییر وضعیت داد، از آن استقبال کنند.
آیا واقعاً استقبال خواهند کرد؟ یا چنان مغلوب و مقهور براندازانِ متصلب و حرفهای شدهاند که هر علامت و سخنی از اصلاح را به عنوان "خیانت" و "همدستی با رژیم" و "سنگاندازی در مقابل #انقلاب" محکوم و مطرود خواهند دانست؟