#رشتو
مهم و تاریخی:
پیش تر در مورد جنایات تجزیه طلبان و اتحاد اقشار مختلف مردم با ارتش #شاهنشاهی در جهت بیرون کردن پیشه وری و عواملش نوشته ام.
حال امروز میخواهم به #قاضی_محمد بپردازم و آنچه که امروز برخی از احزاب در کردستان سعی میکنند،تاریخ را تکرار کنند.
قبلترباید اشاره کنم👇
که دو حزب اصلی یعنی دموکرات کردستان و حزب کومله که امروز مدعی اوردن دموکراسی هستند،چهارسال با یکدیگر بر سر قدرت جنگیدند و هزاران زن و مرد وکودک کرد را کشتند و جنایات بیشماری کردند.
از سال ۱۳۶۳ و با حمله حزب دموکرات کردستان ایران به نیروهای حزب کومله در اورامان آغاز شد و با 👇
آتشبس یکجانبه از طرف کومله در ۱۳۶۷ پایان یافت.عبدالله مهتدی در راس فرموله کردن این جنگ نقش بسیاری در کشتار هم زبانان خود داشت.(وی از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۲ دبیر کل کومله و از ۱۳۶۲ تا ۱۳۷۲ دبیر کل حزب کمونیست ایران بودهاست)
اما این پایان کار نبود،کمی نزدیکتر نیز شاهد آن هستیم که👇
طایفه های بارزانی و طالبانی سالهاست بر سر قدرت و منابع در منطقه غنی از نفت و گاز اقلیم کردستان با هم اختلاف دارند، دولتهای مشترکی که فقط برای تقسیم قدرت تشکیل داده اند، بیاعتمادی میان خود را از زمان جنگ داخلی دو طرف در دهه 1990 تاکنون، تا حد زیادی پنهان کردهاند👇
و سعی میکنند در محافل سیاسی،به اصطلاح آبرو داری کنند و این در حالیست که مردم فهیم کردستان بهتر از همیشه مطلع تمامی اخبار بین این دو هستند.
تمام این عرایضم،مقدمه ای بود تا برگردم به گذشته ی تاریخ،جایی که مورد اشاره ی برخی از احزاب جدایی طلب است،قاضی محمد،۱۲۷۹-۱۳۲۶
وی پیشتر قاضی👇
شهر مهاباد بود،جنگ جهاني دوم به پايان رسيده بود،با پيگيري هاي #شاه جوان ايران،نيروهاي انگليسي و شوروي بايد ايران را ترك ميكردند،انگليسي ها به وعده ي خود عمل كردند،روسها اجتناب اما با فشارهاي امريكا،حاضر به ترك ايران شدند،اما استالين به اين راحتي ها قصد نداشت ايران را ترك كند👇
او تصميم گرفت با صدور يك فرمان،
مقدمات تشکیل یک حرکت تجزیه طلبانه در استانهای شمالی ایران، از جمله در میان مردم کُرد و ضمیمه کردن آنها به شوروی را پي ريزي كند.(همان نقشه اي كه قبل تر در اذربايجان ريخته بود)
جمعيت احياي كرد تحت حمايت شوروي تشكيل و شروع به مذاكره با روسها كرد👇
قاضی محمد در سال ۱۳۲۳ به جمعیت احیای کرد (ک.ژ. ک) پیوست و به زودی فرد اصلی آن جریان شد. از قاضی محمد به عنوان شخصیتی مورد اقبال و حمایت کامل اتحاد جماهیر شوروی یاد میشود.پیشتر نیز، قاضی محمد و برخی دیگر در نوامبر ۱۳۲۰، به باکو دعوت شده بودند و از آنها خواسته شده بود که 👇
نگاهی، بهویژه در مناطقی که در اشغال نبوده، به سوی شوروی داشته باشند و نه انگلیس.در سال١٩٤٥ قاضي محمد پس از بازگشت سفرباكو و ديدار با جعفرباقروف(نخست وزير اذربايجان)
بهمراه ۱۰۵ تن از سرشناسان کُرد بیانیهای را منتشر میکنند و تأسیس حزب دموکرات کردستان و اهداف جدایی از ایران 👇
و اعلام جمهوری خودخوانده مهاباد را انجام میدهد.پس از مدتی در روز دوم بهمنماه سال ۱۳۲۴ برابر با ۱۹۴۵ میلادی، دولت خودمختار مهاباد اعلام موجودیت کرد و به مدت یازده ماه دولت خودمختار مهاباد بر مهاباد و شهرهای اطراف حکومت نمود. قاضی محمد از ملامصطفی بارزانی که تقریباً دههزار 👇
نفر بارزانی شامل سههزار جنگجو و دوهزار خانوار به همراه داشت، دعوت نمود تا به منطقه مکریان در آذربایجان بیاید. این عده در اطراف اشنویه و پیرانشهر و مهاباد و تکاب و چند جای دیگر بهطور پراکنده ساکن شدند!!
اما اين خوابهاي رويايي و رنگي فقط با يك قرارداد نفتي به كابوس بدل شد،👇
زيرا كه پس از قرارداد قوام-سادچیکف و گرفتن امتیازات نفتی توسط اتحاد جماهیر شوروی، این کشور نیروهای خودش را از مناطق اشغال شدهٔ ایران بیرون کشید و خنجري به قلب تماميه جدايي طلبان فرو كرد،استالين قبلتر خود در شوروي كردستان سرخ را نقره داغ كرده بود و بار ديگر اين حركت را تكرار 👇
نمود و با ورود ارتش شكوهمند #شاهنشاهى به مهاباد،تماميه تجزيه طلبان يا فرار كردند و يا در يك جنگ كوتاه تارومار شدند و قاضي محمد بخاطر تمام انچه كه در سر داشت و جدايي بخشي از خاك ايران و الحاق آن به روسيه،در میدان چوارچرا شهر مهاباد اعدام شد.
#بسیار_مهم
لطفا با این اسناد و مدارک و تاریخ ها به دقت توجه فرمایید.
به بهانه ی این رفتار معصومه علینژاد و فالو کردن مجدد آقای #ترامپ و به نوعی چرخش مسیحانه! مینویسیم:
کمی روشنگری میکنم در باب اینکه چرا و بر اساس چه فاکتور و مبنایی،علینژاد درخواست ۵۰۰میلیون دلار غرامت کرده است؟
«نیز ما در دولت آتی بی شک پیگیر این غارت ملی هستیم
علینژاد:من روزانه ۱۰۰۰۰دلار بابت هر روز بازداشت برادرم میخوام!!!!
این رقم از کجا اومده؟
بخش مهم رشتو،برامده از اسنادیست که از دادگاه فدرال امریکا بدست ما رسیده.
#لایحه ی دوم خانوم @AlinejadMasih حاوی چند درصد دروغ بود؟
جواب: ۰/۱۰۰
پس از بازپسگیری لایحه ی اول بخاطر وجود چند👇
علی هریسچی(وکیل مسیح علینژاد) در لایحه نوشته: موکل من درخواست این رقم را برای هر روز بازداشت برادرش بابت خسارات روحی طلب میکند و این مبلغ جدا از خسارات اقتصادیست!!
حال سوال اینجاست که بازداشت برادر چه مشکل اقتصادی ایی برای ایشان حادث نموده؟
رشتو مستند و قابل گزارش
#پول_اصلاحات
این رشتو مشتی است نمونه ی خروار!
حتما از فعالیت ج ا و جبهه ی اصلاحات شنیده اید،اما قطعا تصوری که از آن دارید،بسیار دور از واقعیت است،اصلاحطلبان به زیر نام های متعدد قادر هستند از هر شکلی به شکل دیگر درایند و تغییر مسیر موقت دهند،
این رشتو در👇
به گوشه ای از فعالیت ها و تجارت انقلابی میپردازم.
مورد: زنی بنام فاطمه حقیقت جو!
@haghighatjoo نماینده ی بسیار محجبه ی مجلس ششم اسلامی که حالا ساکن مقر شیطان بزرگ است که حتی در زندگی شخصی خود دچار تحول شده و پس از جدایی رو به ازدواج سفید اورده،اما اینها فرعیات داستان است.👇
فاطمه را به نوعی هم مادر خرج و هم مادر ترزای جبهه ی اصلاحات میتوان نامید که در دوران شروع کار در ینگه دنیا،هم شور و هم شورای شهریار آهی و دوستان بود و آنچنان نقشی را در حال ایفا بود که حتی از این نشستن ها،بعنوان پیشرفت نام میبرد👇
#نفت_نایاک_غرامت_تکنولوژی
چرا سیامک نمازی وارد بازی غرامت،این تاراج ایران سوز شد؟
#بخوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرموده اند:
از دروغگویی بپرهیز زیرا دروغ باعث روسیاهی است. متاسفانه در روزهای اخیر شاهد اشاعه ی خبری سراسر دروغ از جانب برخی سایت ها و کانال ها در فضای مجازی بر علیه شرکت آتیه داده پرداز بوده ایم. راویان این خبر کذب, بدون داشتن کمترین اطلاعاتی در مورد شرکت،سهامداران و مدیریت آن ،مالکیت آن را به دروغ به اشخاصی بخشیده اند که تا بحال هیچگونه سهام ، مسئولیت و اعتبار و ارتباطی در این شرکت نداشته اند.
با احترام:هیأت مدیره ی شرکت آتیه پردازان!!
در ابتدا از حساسیت و نفوذ این شرکت بگویم که:بیش از ۳۰ بانک بزرگ کشور، خدمات ارسال پیام کوتاه به مشتریان خود را به شرکت آتیه داده پرداز واگذار کردهاند.
اما شرکت مذکور چیست و چه اعضایی دارد؟
اما هیات مدیره ی شرکت فوق، در حالی این ادعا را مطرح کرد که سیامک و باقر نمازی(پدر و پسر و البته عمو و پسر عموی همسر مدیرعامل شرکت)در ایران به جرم جاسوسی دستگیر شده بودند(درگیری های میان حزبی و سازمانی امنیتی های درگیر تجارت نفت که سیامک نمازی در حین گفتگوهای ۱+۵ خود را به تهران رساند تا مقدمات حضور شرکت های بزرگ نفتی را هماهنگ کرده به زعم اینکه برجام امضاء،تحریم ها برداشته و تجارت نفت رونق میابد،در واقع نمازی را تفسیر میکنند که از هول حلیم در دیگ افتاد و دستگیر نهادهای امنیتی رژیم شد)👇
که در ادامه می افزاید👇
براساس اعلام روزنامه رسمی، موسس شرکت "آتیه بهار" سیامک نمازی به همراه دختر عمویش پری نمازی و همسرش بیژن خواجهپور هستند.
یکی از این شرکتهای زیر مجموعه، "آتیه داده پرداز" با فعالیت سرویس دهی خدمات پیام کوتاه و ارزش افزوده هست. "آتیه داده پرداز" حوزه کاریاش را، مهیاکننده بستر ارسال پیام کوتاه (انجام کلیه فعالیتهای سختافزاری و نرمافزاری مرتبط به امور ارتباطات سیار اینترنتی) معرفی کرد.👇
و #مهم تر اینکه:
بیش از 30 بانک بزرگ کشور اعم از خصوصی و دولتی، خدمات ارسال پیام کوتاه به مشتریان خود را به آتیه داده پرداز واگذار کرده اند. نکته اصلی اینجاست که بواسطه این واگذاری، اطلاعات شخصی و مالی میلیونها نفر از مشتریان بانکها به راحتی در اختیار کسانی قرار خواهد گرفت که مناسبات بشدت مشکوکی با خارج از کشور و سرویسها و نهادهای امنیتی غرب دارند.
جالبتر اینکه 43 نهاد حاکمیتی از جمله مجلس شورای اسلامی، وزارت کشور، ستاد اجرایی فرمان امام،سازمان ثبت احوال کشور، سازمان بازرسی کل کشور، نمایندگی ولی فقیه در حج و زیارت، وزارت کار، وزارت فرهنگ، وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، مرکز آمار ایران، سازمان هواپیمایی کشور، شرکت خدمات انفورماتیک ایران و... نیز با این شرکت قرارداد همکاری دارند!!!
همچنین علاوه براینها 14 رسانه رسمی کشور و 38 موسسه و شرکت خصوصی نیز خدمات سرویسدهی به مشتریان و مشترکان خود را به آتیه داده پرداز سپرده اند.👇
این بازداشتگاه تا میانه تابستان ۱۳۸۸ ناشناخته بود اما در جریان اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری شهرت جهانی پیدا کرد.
در فاصله ۱۸ تیر تا اوایل مردادماه ۱۳۸۸، محسن روحالامینی، محمد کامرانی، امیر جوادیفر، رامین قهرمانی و احمد نجاتی کارگر بر اثر جراحات وارده در اثر شکنجه در این بازداشتگاه جان باختند. . این زندانیان همگی در تظاهرات ۱۸ تیر۱۳۸۸ بازداشت شده بودند.
پانزده سال پیش در چنین ساعاتی، امیرجوادی فر از شدت شکنجه،در حالی که یکی از چشمانش از حدقه بیرون زده بود،دست و فک و دنده هایش شکسته شده بود،در اتوبوس زندان،جان داد.
امروز در پانزدهمین سالگرد #کهریزک پنج روز مرگ افرین را منتشر میکنیم:
کهریزک،جهنم تهران:👇
روز ۱۹ تیر بود بازپرس حیدری فر در حیاط پلیس پیشگیری به ما گفته بود اگر تا آخر تابستان زنده از بازداشتگاه کهریزک بیرون آمدید تازه بگویید کهریزک کجاست!!! همه در استرس بودیم که کهریزک کجاست که قرار است تا اخر تابستان از آنجا زنده بیرون نیاییم!!!
وارد بیابانهای کهریزک شدیم. همه در شک بودیم و نگران، آیا تا آخر تابستان زنده از کهریزک بیرون میآیم!!! حدود یک ساعتی پشت درب بازداشتگاه کهریزک بودیم…
مسئولین بازداشتگاه کهریزک بخاطر کمبود جا ما را پذیرش نمیکردند.. سعید مرتضوی به فرماندهی نیروی انتظامی فشار میآورد که بازداشتیها را باید پذیرش کنید… بعد از یک ساعت پذیرش شدیم… وارد بازداشتگاه کهریزک شدیم… همه ماها حس بدی داشیم… از درو دیوارهای بازداشتگاه صدای زجه ادمها به گوش میرسید… از بچه ۱۷ ساله تا پیر مرد ۶۰ ساله را برهنه کردند… فقط بخاطر اینکه شپش لای درز لباسهای ما نرود و با خود وسیلهای به داخل قرنطنیه یک نبریم… حدود ۳ الی چهار ساعت طول کشید تا همه دوستانمان برهنه شوند… همه از اینکه در جلوی یکدیگر برهنه میشدیم شرمگین و ناراحت بودیم… عینک افراد عینکی را به زور گرفتند از جمله (محمد کامرانی، محسن روح الامینی) و هر چی التماس کردند عینکها را پس ندادند… از داخل قرنطینه یک و دو صدای مجرمان خطرناک میامد و همه ما ترسیده بودیم که اینجا کجاست؟؟؟ وقتی یکی از دوستانمان از افسر نگهبان پرسید اینجا کجاست؟ گفت اینجا اخر دنیا است… اینجا خدا هم انتن نمیدهد… تازه فهمیدم وارد چه جهنمی شدیم… امیر جوادی فر از روز اول حال خوبی نداشت… بدنش زخمی بود و دندههایش و فکش شکسته بود…. از ساعت ۴ بعداظهر تا شب ساعت ۱۰ در حیاط نشستیم… هوا خیلی گرم بود و همه تشنه بودیم ولی خبری از آب نبود… در همان روز چند نفر از دوستانمان بخاطر اعتراض به وضعیت بازداشتگاه کتک خوردند… همه از ترس داشتیم سکته میکردیم… و همه در شوک بودیم… وارد قرنطینه یک شدیم که حدود ۱۳۶ نفر بودیم… مساحت قرنطینه خیلی کوچک بود که حدود ۶۰ متر مکعب بود… قرنطینه یک فاقد آب، تهویه، وسایل گرم کننده و خنک کننده، هرگونه کف پوش، موکت و تخت خواب، نور کافی، سرویس بهداشتی قابل استفاده و حمام بود…
حدود یک ساعت گذشت ۳۰ الی ۳۵ نفر از مجرمان خطرناک را از قرنطینه ۲ وارد قرنطینه ما کردند… با این حال که حتی جا برای نشستن خودمان هم نبود… تصورش هم سخت است که حدود ۱۷۰ نفر در مساحت ۶۰ متری باشیم… نشستن که سهل است، حتی جا برای نفس کشیدن هم نبود…. خواب به چشمهایمان نمیامد ولی خوب جایی هم برای خواب نبود… استرس زنده بیرون امدن از کهریزک یک لحظه از ما غافل نمیشد… همه به فکر این بودیم که بر خانوادههای ما چه میگذرد… چون کسی از خانوادهها از ما خبری نداشت… که ایا زندهایم!!! این افکار تا صبح گریبان گیر ما بود….
صبح روز ۲۰ تیر بود همه از شدت غم و اندوه در بازداشتگاه کهریزک شب را نخوابیده بودیم… حتی یک کف دست نان و یک پنجم سیب زمینی را هم شب قبل برای غذا به ما نداده بودند… از شدت ناراحتی یادمان رفته بود که شب قبل به ما شام نداده بودند و گرسنه هستیم… ساعت ۱۰ صبح بود مجرمان خطرناک همه از شدت گرما برهنه بودند و در دست شویی به یک پیرمرد مجرمی به نام بابا علی تجاوز میکردند و این عمل مجرمان برای ما وحشت آور و ناراحت کننده بود… بیشتر دوستان دست شویی داشتند ولی شرم و حیا اجازه نمیداد تا به دستشویی بروند… هوا داشت گرمتر میشد و همه ما بیتابتر میشدیم. حدود ساعت ۱۱ صبح بود که چند نفر از مجرمان خطرناک پشت درب قرنطینه یک با لولههای پی بیسی ایستاده بودند و به ما گفتند تا ۳ شماره میشماریم باید به حیاط برویم… وقتی از درب قرنطینه خارج میشدیم با لوله پی بیسی بر سر و صورت ما میزدند. وارد حیاط بازداتشگاه کهریزک شدیم و همگی پا برهنه بر کف اسفالت داغ سوزان برای آمارگیری نشستیم… تمام پاهایمان از شدت گرمای آسفالت میسوخت ولی نمیتوانسیم اعتراض کنیم… هر کسی اعتراض میکرد به بیرون از صف برده میشد و به شدت با لوله پی وی سی کتک میخورد… حدود ۱۵ دقیقه از آمار گیری گذشت و شکنجهها بیشتر میشد. افسر نگهبان محمدیان دستور داد در آفتاب سوزان بر کف حیاط کهریزک چهار دست پا راه برویم… باورش برایمان خیلی سخت بود که به کدامین گناه باید شکنجه شویم… ولی مجبور بودیم تن به شکنجه دهیم… همه چهار دست پا میرفتیم از بچه ۱۷ ساله تا پیر مرد ۶۰ ساله… کف دستهایمان و زانوهایمان از شدت گرمای آسفالت سوخته بود و آن زخمها بیشتر و بیشتر میشد… من چون از قبل پایم شکسته بود نتوانستم چهار دست پا راه بروم و استوار محمدیان گفت کسانی که نمیتوانند چهار دست پا راه بروند باید حدود ۵ ضربه 👇
(تصویر علی اکبر حیدری)
بر کفت دستهایشان لوله پی بیسی بزنم. من و چند نفر که چهار دست پا نمیتوانستیم برویم حدود ۵ ضربه بر کف دستهایمان زد… آنقدر محکم زد از دست کفهایمان خون آمد.. استوار محمدیان از نظر من یک بیمار روانی بود و هیج رحمی نداشت… همه گرسنه و بیجان در داخل حیاط در آن افتاب سوزان شکنجه شدیم… دیگر هیچ طاقتی نداشتیم ولی مجبور بودیم طاقت بیاوریم. افسر نگهابان در سر صف یک شعار میداد که باید با صدای بلند آن را فریاد میزدیم… اینجا کجاست؟؟ کهریزک… کهریزک کجاست؟؟؟ اخر دنیا… از غذا راضی هستید؟؟ بله قربان؟؟؟ ادم شدید؟؟؟ بله قربان… باید انقدر این جملهها را فریاد میزدیم تا دیوارهای کهریزک به لرزه بیوفتد.
بعد از شکنجه همه بیجان بودیم و باز با کتک وارد قرنطینه یک شدیم… حدود یک ساعتی گذشت… همه از درد داشتیم ناله میکردیم… امیر جوادیفر حالش داشت بر اثر جراحتهایش بدتر میشد… بعد از ۲۴ ساعت گرسنگی ناهار اوردند… ناهار یک عدد کف دست نان و یک پنجم سیب زمینی بود که مجرمان خطر ناک با دستهای آلوده بین ما تقسیم میکردند… برای اینکه زنده بمانیم مجبور بودیم آن غذای کم را بخوریم… خیلیها نخوردند… مجرمان خطرناک از شدت گرسنگی همان یک کف دست نان و سیب زمینی هم از ما میگرفتند و میخوردند. از شدت گرما مرتب باید از آب چاه میخوردیم آبی که تصفیه نشده بود و بوی لجن میداد… در بازدشتگاه کهریزک سه عدد شیشه نوشابه خالی وجود داشت و باید در درون آنها اب میخوردیم… ظرف آبها خیلی کثیف بود و از دست شویی آورده بودند… ولی برای زنده ماندن مجبور بودیم دست به هر کاری بزنیم تا زنده بمایم… هوا در قرنطینه داشت گرمتر از قبل میشد و زخمهایمان بر اثر کثیفی داشت عفونت میکرد… از شدت گرما نفس کشیدن برایمان داشت سختتر میشد و هوای آزاد برایمان آرزو شده بود. هر یک ساعت برایمان روزها میگذشت… پیش خود فکر میکردم در کهریزک ساعت ایستاده است… شب شد و همه بیتاب و همه به فکر اینکه ایا زنده از اینحا بیرون میرویم… شبهای کهریزک خیلی دلگیر بود و هر شب برایمان سالها میگذشت… افسر نگهبان دستور داد تا دود موتور خانه را که برق بازادشتگاه کهریزک را تامین میکرد را از دریچهای به داخل بازداشتکاه بفرستند… و این کار توسط سربازها انجام شد… دیگر نفس کشیدن برایمان خیلی سخت شده بود… دود داخل بازداشتگاه را گرفته بود و چشمهایمان از شدت دود میسوخت… خدایا اینجا واقعن آخر دنیا است… گویی اینجا نفس کشیدن هم جرم است…👇
تاریخ جنایت
فردا روز تجمع در مقابل سفارت است و به همین مناسبت میخواهیم مروری بر منتقدان خود بیندازیم،انانکه ما را در شبکه های مختلف نقد و بر انچه که ازادی بیان است،ایراد میگیرند.
عومل جمهوری اسلامی در سالهای منتهی به۱۳۵۷ چه کردند؟
سفارتهای بسیاری را تسخیر،ترور و ...
#بخوانید:👇
در ابتدا نگاهی به کارنامه ی یکی از عجیبترین افراد در اپوزوسیون میندازیم،ایشان نماینده ی شخص شاهنشاه را در پاریس مورد هدف گلوله ی اسلحه ای قرار داد که سابقه ی قتل و ترور با همان اسلحه نیز وجود داشت.
همایون کیکاووسی را نادر اسکویی ترور کرد و بعدها همنشین مجاهدین شد+علیرضانادر!!👇
اشغال سفارت ایران در برلین توسط نسرین بصیری و رفقا و مصاحبه با رادیو و تلویزیون های سراسر دنیا و دروغهای عجیب درباره ی حکومت شاهنشاهی👇