روایت غالب در باب فقر جهانی حکایت از خروج صدها میلیون نفر از فقر مطلق به لطف نظام سرمایهداری دارد. شاید نامه معروف بیل گیتس در ۲۰۱۷ را به خاطر بیاورید که خبر از کاهش پنجاه درصدی فقر به نسبت سال ۱۹۹۰ میداد.
اما واقعیت ماجرا چیست؟
روایتگر اصلی این داستان شیرین، #بانک_جهانی و کشورهای ثروتمند هستند. اول ببینیم خط فقر چیست و چگونه تعیین میشود؟
خط فقر را مقدار پولی تعریف میکنند که هر شخص برای تامین حداقلی به آن نیازمند است.
اولین خط فقر جهانی در سال ۱۹۹۰ تعیین شد: ۱ دلار در روز
این عدد طبق مشاهدات یک اقتصاددان استرالیایی و بر مبنای گزارشی از ۱۵ عدد از فقیرترین کشورهای جهان پیشنهاد و توسط بانک جهانی تایید و مورد استناد قرار گرفت.
حالا منظور از این ۱ دلار در روز دقیقا چیست؟
از نظر فنی، معادل بین المللی چیزی است که ۱ دلار می تواند در ایالات متحده بخرد
در گزارش سال ۲۰۰۰ بانک جهانی نتیجهگیری شد که:
«تعداد کسانی که با 1 دلار در روز یا کمتر زندگی می کنند همچنان در حال افزایش است. تعداد از 1.2 میلیارد در سال 1987 به 1.5 میلیارد افزایش یافت و در صورت تداوم روندهای اخیر، تا سال 2015 به 1.9 میلیارد خواهد رسید.»
بعد متوجه شدند که ای بابا بد شد که!
و بعدا در یک چرخش ژیمناستیک وار اعلام شد که:
«در حالیکه فقر جهانی در دو قرن گذشته رو به افزایش بوده ولی به لطف بازارهای آزاد، ۴۰۰ میلیون نفر طی سالهای ۱۹۸۱ تا ۲۰۰۱ از فقر مطلق نجات پیدا کردند»
شاید بپرسید چطوری؟
بانک خط فقر سابق را از معادل ۱.۰۲ دلار در سال ۱۹۸۵ به معادل ۱.۰۸ دلار سال ۱۹۹۳ تغییر داد؛ در واقع با در نظر گرفتن تورم، مقدار رو کاهش داد و با همین چرخش قهرمانانه قلم ناگهان ۴۰۰ میلیون نفر از فقر مطلق نجات پیدا کردند!!
در سال ۲۰۰۸ بانک جهانی معادل رو به ۱.۲۵ دلار افزایش (در واقع با توجه به نرخ تورم کاهش) داد و ۱۰۰ میلیون نفر دیگر هم به همین سادگی از فقر نجات پیدا کردند!
برکات نظام رو حال میکنید؟
خلاصه این بساط تا همین امروز ادامه داره و بانک جهانی قهرمانانه مشغول کاهش فقر است.
اما حقیقت..
بانک جهانی خط ۱ دلار را انتخاب کرد زیرا میانگین خط فقر فقیرترین کشورهای جهان مانند چاد و بوروندی است. اما در مورد اینکه فقر در اکثر کشورهای دیگر چگونه است، بسیار اندک به ما میگوید. خود بانک اعتراف می کند که برای مثال فقر در آمریکای لاتین باید حدود 6 دلار در روز اندازه گیری شود!
اگر بخواهیم به یک خط بین المللی واحد پایبند باشیم، ممکن است از «خط فقر اخلاقی» که توسط پیتر ادوارد از دانشگاه نیوکاسل ابداع شده استفاده کنیم. او محاسبه می کند که برای دستیابی به امید به زندگی عادی انسان کمی بیش از ۷۰ سال، مردم تقریباً ۲.۷ تا ۳.۹ برابر خط فقر موجود نیاز دارند.
در گذشته این مبلغ ۵ دلار در روز بود. با استفاده از محاسبات جدید بانک، حدود ۷.۴۰ دلار در روز است. همانطور که اتفاق می افتد، این عدد نزدیک به میانگین خطوط فقر ملی در جنوب جهانی است.
بنابراین اگر بخواهیم فقر جهانی را در این سطح دقیقتر اندازهگیری کنیم، چه اتفاقی میافتد؟
خواهیم دید که حدود ۴.۲ میلیارد نفر امروز در فقر زندگی می کنند. این بیش از چهار برابر چیزی است که بانک جهانی میخواهد باور کنیم و بیش از ۶۰ درصد بشریت.
و این تعداد از سال ۱۹۸۰ به شدت افزایش یافته است و در طول ۳۵ سال گذشته نزدیک به ۱ میلیارد نفر به جمع فقرا اضافه شده است.
بسیار از اقتصاددانان حداقل خط فقر را در حدود ۱۰ دلار در روز تعریف میکنند که در آن صورت ۵ میلیارد نفر یعنی معادل ۸۰٪ جمعیت انسانی در فقر مطلق زندگی میکند.
در حقیقت تنها پیشرفت واقعی در زمینه فقرزدایی در چین و فقط در چین اتفاق افتاده که دلایلش از بحث کنونی خارج است
بر خلاف دروغهای شیرین بانک جهانی و امثال بیل گیتس به لطف نظام سرمایهداری، فقر جهانی شدیدا رو به افزایش بوده و روز به روز شاهد تجمیع بیشتر ثروت در دست یک اقلیت مطلق از ابرسرمایهداران هستیم
اگر این رشتو براتون حامی اطلاعاتی بود که فکر میکنید به درد بقیه هم بخوره ریتوییت کنید🙏🏾
۱ ماه مه سال ۱۹۸۵
جوردِی مارتینُویچ، کشاورز صربستانی کار روزانه رو تمام کرده بود و در این فکر بود که باقی روز رو چطور سپری کنه؛
مثل هر شخص دیگری در اون موقعیت تصمیم گرفت برای یک تجربه جدید یک بطری آبجو رو برداره و بکنه تو کونش!
تجربهای که منجر به تجزیه یوگسلاوی شد! 🧵
قهرمان داستان واقعی ما بعد از انجام تجربه دچار درد شدید میشه و به یک بیمارستان میره.
طبیعتا اولین سوالی که ازش میکنند اینه که این بطری چطور سر از اونجا درآورده و اون هم در پاسخ به دروغ میگه ۲ فرد آلبانیایی به زور بطری رو تو کونش کردند!
با ورود یک کلنل ارتش به بیمارستان برای تحقیق، قهرمان ما اعتراف میکنه که دنبال راه جدیدی برای خودارضایی بوده و حملهای در کار نبوده.
مقامات محلی فکر میکنند خوب قضیه تمام شد ولی خبر ماجرا به سراسر کشور مخابره شده و یک بحران در راه است!
هفته گذشته هشتادمین سالگرد پیروزی شوروی علیه آلمان نازی در نبرد #استالینگراد بود. پیشروی سریع آلمانها همه را به وحشت انداخته بود و کلیت نظام سیاسی شوروی در تلاش برای راضی کردن استالین به خروج از مسکو و پناه گرفتن در نقاط مرکزی روسیه بود
استالین با این خواسته مخالفت کرده و اعلام میکند اگر لازم باشد محله به محله و کوچه به کوچه خواهیم جنگید…
جورج اورول، نویسنده کتاب مشهور مزرعه حیوانات که نقدی گزنده بر اتحاد جماهیر شوروی است در سال ۱۹۴۵ جزییات ماجرا را از زبان جوزف زاپسکی در فرانسه میشنود
جوزف زاپسکی که خود از مخالفین فراری استالین است به اورول میگوید که «شخصیت و بزرگی استالین روسیه را از هجوم آلمان نازی نجات داد»
جالب اینجا که اورول بعد از شنیدن ماجرا در نامهای به ناشر کتاب خواهان تغییراتی در متن کتاب میشود
سودمندترین شیوه برای تشخیص اهداف این نوع سازمانها ترکیبی از ضربالمثل خارجی «رد پول را بگیر» و ضربالمثل ایرانی «گربه برای رضای خدا موش نمیگیرد» است.
اجازه بدید نگاهی بکنیم به برخی گروههایی که تامین مالی و تعیین سیاست این گروه رو به عهده دارند و مسیح براشون نقش دکور رو داره
Alliance of Democracies
خوب زیاد نیازی به نبوغ نداشت که بدونیم سازمان غیرانتفاعی #ناتو که اگر اشتباه نکنم همین الان هم توسط دبیرکل سابق ناتو اداره میشود یکی از شرکای اصلی است!
همونهایی که چند سال سرور و سالار رهبران اپوزیسیون جهان یعنی جناب #خوان_گایدو رو باد کرده بودند😉
کندی به خرشچف اولتیماتوم خروج از کوبا داد و خروشچف در پاسخ نیروهای بیشتری به کوبا اعزام کرد؛
دنیا به معنی واقعی در آستانه یک جنگ اتمی قرار گرفته بود. رهبران ۲ کشور به مدت یک هفته درگیر مذاکرات فشرده برای رسیدن به نوعی توافق شدند
#کوبا در ۱۸۲۰ به نوعی اولین مسئله سیاست خارجی حکومت تازه امریکا بود و برای درک اتفاقات امروز نیازمند یک دانش حداقلی از این معضل ۲۰۰ ساله برای امریکاییها هستیم؛
در این رشتو خلاصهای از ماجرا رو میگم
این عربده بر غضب خلافت ز فیدل نیست
با آل کوبا کینه قدیمی است یانکی را
دولت امریکا که بعد از تثبیت اولیه به دنبال گسترش سرزمینی بود از همون ابتدا قصد تصرف کوبا رو داشت ولی یک مشکل اساسی وجود داشت: نیروی دریایی بریتانیا که در آن زمان دشمن اصلی امریکا محسوب میشد؛ همان بریتانیایی که مانع از تصرف #کانادا به دست امریکا هم شده بود
جان کویینسی آدامز رییس جمهور وقت امریکا که معتقد بود هیچ سرزمینی مهمتر از کوبا برای امریکا نیست سیاست «میوه رسیده» رو پی گرفت و معتقد بود با گذر زمان و کاهش قدرت و نفوذ بریتانیا و اسپانیا، کوبا طبق قواعد جاذبه سیاسی مثل یک میوه رسیده به دامان امریکا خواهد افتاد
۱
«شبحی در اروپا میچرخد؛ شبح کمونیسم. همه نیروهای اروپای کهنه، در تهاجمی مقدس برای تار و مار کردن این شبح، متحد شدهاند»
در اواخر فوریه ۱۸۴۸ یکی از مهمترین آثار سیاسی تاریخ منتشر شد: مانیفست حزب کمونیست
۱۷۳ سال بعد، آیا مفاهیم مطرح شده در مانیفست همچنان موضوعیت دارند؟ #رشتو
۲
مانیفست در یک بزنگاه ویژه تاریخی و اندکی پس از شعلهور شدن آتش انقلاب در فرانسه نوشته شد. در زمانهای که در امریکا همچنان بردهداری برقرار بود #مارکس که بار اصلی نوشتن مانیفست را بر عهده داشت در آن هنگام جوانی۲۹ ساله بود و در تلاش برای بیان مواضع کلی یک سازمان سیاسی
۳
مانیفست از ۴ بخش تشکیل شده (متن کوتاهی است که ترجمه فارسی آن هم به راحتی در اینترنت قابل کشف است):
مهمترین موضوع بخش نخست «پیکار طبقاتی» است:
«تاریخ تمام جوامعی که تا کنون وجود داشتهاند تاریخ پیکار طبقاتی است»
پیکاری که سرنوشت محتوم آن از دید نویسنده «حاکمیت پرولتریا»ست