شاهنامه از ساختن دنیا می‌گوید، مثنوی معتقد است دنیا فریب و پوچ است. در شاهنامه بدن پهلوان خانه عقل و خرد است در مثنوی بدن قفس روح است. در شاهنامه آزادی وقتی است که درد و غمی نباشد و بشود زندگی را ساخت، در جهان مثنوی آزادی با مرگ ممکن می‌شود.
موبایل تاچ و اپلیکیشن‌های شبکه‌های اجتماعی باعث شد تا نسل نو ایرانی از آن انفصال و اتمیزاسیون اجتماعی که رژیم تحمیل کرده بود به در آیند. جزیره‌های جدا افتاده انسانی به هم وصل شدند و همه شدند آموزگار یکدیگر. همه شاگرد بودیم و همزمان استاد یکدیگر./
۴۶ سال است که کشتار وسیع داشته، اختلاس و غارت ثروت در سطح تریلیون دلار داشته، منابع میهن را هدر داده، اقلیم را نابود کرده، ملت را فقیر کرده، ستم مستمر داشته اما با وجود امواج مبارزه توسط جوانان در دهه گذشته (دهه ۹۰) و سال ۱۴۰۱ باز هم سر پا مانده. مبارزه سیاسی قواعدی دارد.
الحسینی شاگرد سیدجمال و عبده بود. با سران آلمان نازی از هیتلر تا هیملر رفیق فابریک بود و در قضیه نسل‌کشی یهودیان فعالانه شرکت داشت. در ج‌ج۱ افسر ارتش عثمانی بود. در عراق به نفع آلمانی‌ها در کودتا علیه رشید عالی شرکت کرد. سپس به اروپا رفت و در بالکان شروع به یهودکشی کرد.
کار چپ‌ها همین است. ویران کردن ارزش‌های تاریخی و گسست از ساحت نمادین ایرانی؛ به معنی روابط تاریخی-مدنی جامعه ایرانی. جامعه ما به لحاظ سیاسی [دولت-ملت شدن] حداقل یک جامعه ۳۰۰۰ ساله است، اما ۱۰۰ سال است که چپ‌ها در ایران مستقر شده‌اند و ۵۰ سال است که جامعه را مهندسی کرده‌اند.
مثل موریانه مزدور دلار بگیر و لابیست‌های گشنه گدا، دور و بر جا است. از سال ۸۸ و از موج صادرات خبرنگاران و ژورنالیست‌های اصلاح‌طلب و بعد از کارمندان BBC شروع شد. قبل از آنها با عبدالکریم لاهیجی و الهه هیکس و چند فسیل دیگر ملت ایران را زخمی کرده بودند.
کتابهای فوق، تورات، انجیل و قرآن چپ‌های ایرانی است. همگی سمّ خالص اند. آنکه خود را لیبرال می‌داند باید با کنه تفکرات رقیب و خصم سیاسی آشنا باشد. نگارنده اعتقاد ندارد که لیبرال‌ها در کار تشکیلاتی از چپ‌ها ضعیف‌ترند اما برای پیروزی باید ابزارهای فکری و عقیدتی دشمن را باید شناخت.
در فضای منازعه دو قطبی اصلی بین ایران‌گرایان و امت‌گراها، چپ‌ها و تجزیه‌طلب‌ها زیر تیغ نقد و ذره‌بین تحلیل بوده‌اند اما مجاهدین فراموش شدند. آنها از برلین تا لندن، مخرب‌ترین، منفی‌ترین و مخفی‌ترین نیروی مستهلک‌کننده خیزش ملی بوده‌اند. اما چه شد که دیروز خود را آشکار کردند؟
جنگ بین‌الملل نخست، نقطه اوج تقابل کشورهای امپریالیستی بود. ۴ امپراتوری بزرگ از بین رفتند. عثمانی، روسیه، اتریش-مجار و پروس. با مرگ ویکتوریا و پسرش ادوارد، دنیا به هم ریخت اما بریتانیا برنده جنگ جهانی اول شد. در ۱۵۰ سال اخیر ایران نقطه رقابت و برخورد دو قدرت روس و انگلیس بود.
محرر یزدی می‌گوید در تاریخ معاصر تعمدا نقش نجات بخش رضاخان پنهان مانده. با کشته شدن یپرم این رضاخان بود که با شصت تیر جلوی لشگر سالارالدوله را می‌گیرد و آنها را به عقب می‌راند و پس از آن است که بختیاری‌ها می‌رسند. غرض این بود که هر رهبری نیاز به مردانی و زنانی سلحشور دارد.
رابرت اینگرسول سکولاریسم را دین انسانیت می‌داند. ویرژیلیوس فروم هم سکولاریسم را گستره‌ای از نظامهای اخلافی-فلسفی ایجابی [مثبت] می‌داند. ابداع واژه سکولاریسم ۱۷۷ سال پیش توسط یک انگلیسی به نام جرج هالی بود. ریشه‌های تمایز حیطه‌های دنیوی و دینی در کتاب انجیل عهد جدید هم آمده بود.
برخی مغلطه می‌کنند که واجا و ساس هم مشمول همین منطق است. چنین نیست. هر گردی گردو نیست. تفاوت در یک واژه است [#ایدئولوژی]. نهادهای امنیتی رژیم‌های توتالیتر و ایدئولوژی محور همچون چکا و کاگ‌ب شوروی و گشتاپو و اساس نازی‌ها با نهادهای دفاعی لیبرال دموکراسی‌ها توفیرات اساسی دارند.
با عملیات ضدتروریستی ۱۳ دی ۹۸، پراکسی‌های جا در منطقه یتیم شدند و همچنان یتیم ماندند. مایکل دی‌آندریا اندکی پیش از کشتن یکی از بزرگترین تروریست‌های خاورمیانه، روسیه، عربستان، اسرائیل و قطر را در جریان گذاشته بود. پوتین واکنشی به مرگ یک مامور روسوفیل جمهوری اسلامی نشان نداد.
واژه مانند کالا از ۳۰۰۰ سال پیش واردات-صادرات و مونتاژ می‌شده. از تمدن پارس به یونان و مصر می‌رفته و برمی‌گشته. حتی نمادی چون #سواستیکا از اینجا به همه تمدن‌ها و ممالک دیگر صادر شده. ساختار متفاوت تاریخی و اجتماعی هر کشوری بر تعاریف و مفاهیم تاثیرگذار بوده اما /
تاثیر روشنفکران چپ فرانسه و اهالی کلژ دو فرانس بر روغنفکران شورش۵۷ غیر قابل انکار است. افرادی نظیر ماسینیون، گورویچ، فوکو، فانون، سارتر، کامو و کوربن که یکی از پدر خوانده‌های اسلام ایرانی در ۵۰ سال گذشته است. #آنتروپولوژی کلید استعمار نوین است. آنها بر روی اقوام کار می‌کنند.
جامعه جوان ایرانی و درگیر سمپات چپ‌ها، هنوز بینش عمیقی با رابطه خودش و شورش۵۷ پیدا نکرده. هنوز برخی از چپ‌های جمهوری‌خواه با رندی عاملیت و همکاری خودشان را با شورش۵۷ نفی می‌کنند. در ساختارهای ذهنی برخی از اپوزیسیون چپ، فرآیندهای نیل به دموکراسی برای فهم مسئله هنوز نهادینه نشده.
فرهنگ عامه شیعه ایرانی زمانی بدتر شد که آلوده به ویروس چپ هم شد. پدر شارلاتانیسم و لمپنیسم سیاسی، مارکسیسم است و مادرش فمنیسم. درک اینکه پهلوی از #اشرافیت می‌آید را ضدفرهنگ و ضداخلاق لمپن قبول نخواهد کرد. احیای #آریستوکراسی در این موزاییک آسان نخواهد بود.
ما برای پیروزی خیزش به اندیشه نیازمندیم نه چهره‌های مشهور. ما به آراء کورش، زرتشت، #فردوسی، خیام، سهروردی، حافظ، طالبوف، ملکم، فروغی، هدایت، آدمیت، کسروی، مسعود انصاری، شجاع‌الدین شفا و روشنفکران لیبرال ایرانی نیازمندیم.
ملت در #مشروطیت تجسم بیرونی پیدا کرد و روح خود را در یک پیکر سیاسی دمید. جنبش کنونی #همسان با انقلاب نخست مشروطیت است چون این انقلاب برای بازپس گرفتن حقوق بنیادین است. جنبش کنونی ملت، قانون‌خواه است. انقلاب ملی همه چیز است مگر آن چیزی که رسانه‌ها و سلبریتی‌ها ادعا می‌کنند.
در برابر مبارزانی شجاع با ابزار نزدیک به صفر دستگاه سرکوبی است که علاوه بر مجوز قتل در جیب‌شان و داشتن مصونیت قضایی از سوی آمر کشتار، تمام امکانات را در اختیار دارند. از مخابرات، پول، لجستیک، خودرو، موتور، سلاح، تا پشتیبانی رژیم با قطع اینترنت، برق، دوربین برای شناسایی افراد.
سندی که اساس انگلستان، بن‌مایه #مشروطه بریتانیایی، تدوین کامن‌لا و اثرپذیری پدران بنیانگذار ایالات متحده از آن در قانون اساسی ایالات متحده شد. پرسش اینجاست که چرا مگناکارتا طی ۸۰۰ سال بدون گسست (پراتنز کرامول) ادامه یافت اما مشروطه ۱۱۶ ساله ایرانی، ۴۳ سال پیش دچار #تعلیق گردید؟