, 20 tweets, 4 min read Read on Twitter
در سرآغاز #متری_شیش_و_نیم سکانس گیرای تعقیب و گریزی هست که فراری در چاله می افتد و لودر رویش خاک می ریزد. در فیلم همین بلا سر سازنده اش #سعید_روستایی آمده. (۱/۲۰)
او از #ابد_و_یک_روز تا متری و شیش و نیم جهش بزرگی کرده، فیلم قبلی اش اگر روی صحنه تئاتر هم بازی می شد، همانی از آب در می آمد که دیدیم اما فیلم تازه اش سینما به معنای واقعی است. مشخص است همه عنصرهای سینمایی را خوب شناخته و با مهارت کنار هم چیده. (۲/۲۰)
صحنه های درخشانی خلق کرده، بازیهای عالی بویژه از بازیگران غیرستاره گرفته، نماهای حسابی و فکر شده ثبت کرده که برخی آز آنها فوق العاده است اما حیف که در فیلمنامه لنگیده و فیلمی دو شقه از کار درآورده. (۳/۲۰)
در نیمه اول، چرخ فیلم به بهترین شکلی می چرخد، سکانسها بخوبی به هم چفت و بست است و با ضرباهنگ مشخص و درستی پیش می رود. از نیمه های فیلم، ضرباهنگ سنگین می شود و داستان به دست انداز می افتد. (۴/۲۰)
گویا مشکل این است که داستانی با سرنوشت تقریبا محتوم را از جایی که پایان فیلم دیگر کمابیش مشخص شده، چگونه پیش ببرد که همچنان بیننده را روی صندلی بنشاند. برای بیرون آمدن از این چاله، خود را به چاه می اندازد. (۵/۲۰)
لحظه افتادنش به چاه، آنجایی است که پیمان معادی به همکارش شک می کند و اصرار دارد افسر پلیس مملکت را به بازداشتگاه، میان انبوهی از خلافکار بیندازد که خود همین افسر بیچاره دستگیر کرده. جلوتر که در دادگاه، قاضی به صرف ادعای متهم، بلافاصله دستور بازداشت پیمان معادی را می دهد. (۶/۲۰)
فیلمی که آن قدر درخشان پیش آمده بود، بیکباره به سطح فیلمهای آبگوشتی فیلمسازان شوت بیسواد سقوط می کند. همین جاست که لودر روی نویسنده ای که خودش را در چاه انداخته، خاک می ریزد و فیلم از این به بعد تا کشیدن آخرین نفسهایش زنده به گور می شود. (۷/۲۰)
دعوای میان پیمان معادی و همکارش و دستبند خوردن به دست این دو در مقطع کوتاهی از فیلم نه قصه را پیش می برد و نه گره ای در داستان باز می کند، بلکه مانند دملی روی فیلم می افتد. (۸/۲۰)
فیلمسازی که همه تلاش خود را کرده تا بیننده را در داستان فروببرد و با تجربه شخصی از زندگی در فضائی که در فیلم خلق کرده، قصه ای باورپذیر بیافریند، متأسفانه خطای فیلمسازهای پرت و بی استعداد را مرتکب شده است. (۹/۲۰)
در هیچ جای دنیا، پلیس نمی تواند همکارش را دستگیر کند و تا آستانه انداختن او در بازداشتگاه متهمان عادی پیش برود. آن هم در حالی که از فیلم از پیمان معادی شخصیت پلیسی معقول و حرفه ای ساخته شده که عبور با احتیاطش از خط قرمزهای پلیسی و قانونی هم، قابل دفاع و باورپذیر است. (۱۰/۲۰)
قابل قبول است که فیلمساز برای افزودن جذابیت به شخصیتها، میانشان رقابت بیافریند و حتی به کلیشه نخ نمای هالیوودی پلیسهایی متوسل شود که هم در زندگی خانوادگی و هم حرفه ای دچار گرفتاری اند اما رقابت میان پیمان معادی و همکارش، اصلا به مرحله خلق شدن نمی رسد. (۱۱/۲۰)
جز دو سه جمله پراکنده از این رقابت چیزی نمی شنویم. همین اندک بارقه های رقابت هم نمی تواند حرکتهای فضائی و هپروتی میان این دو را توجیه کند. بگذریم از اینکه اگر این دو با هم رقیبند، پس همرتبه اند و پیمان معادی نمی تواند در نقش مافوق، دیگری را بازداشت کند. (۱۲/۲۰)
جایی از فیلم هم همکارش را یکی از گزینه های اصلی ریاست آینده پایگاه معرفی می کند که شاهدی است بر همرتبگی شان.
شک قاضی به پیمان معادی و بازداشت او که دیگر فاجعه است. (۱۳/۲۰)
به هچل افتادن پلیس قهرمان و درافتادنش با مافوق و قاضی و قرار گرفتن در موضع تهمت و سپس اثبات برائت او، باز هم از کلیشه های نخ نمای هالیوودی است اما در هالیوود دست کم، این کلیشه را باورپذیرتر می سازند. (۱۴/۲۰)
اینجا، هم متهم شدن قهرمان به کش رفتن از مواد مخدر، بهانه خنده داری دارد و هم تبرئه شدن او از این اتهام. سعید روستایی در عین اینکه کوشش قابل توجهی کرده که روند داستان را منطبق با واقعیتهای کار پلیسی پیش ببرد، غافل است که ... (۱۵/۲۰)
... وقتی جایی مواد مخدر کشف می شود، همان جا میزان کشفیات را صورت جلسه و عکسبرداری و گزارش می کنند که مثلا دوازده بسته بوده یا شانزده بسته. پلیس دیگری که در کشف مواد حضور داشته نمی تواند بعدا این رقم را تغییر دهد و بگوید یادم نیست چهارده بسته بود یا پانزده بسته. (۱۶/۲۰)
چون گزارش مکتوب موجود و خودش از امضاکنندگان صورت جلسه است. فرض کنیم قاضی بر اساس اظهارات متهم شک کرد که شاید مامور پلیس، بخشی از مواد مکشوفه را کش رفته. در این صورت، قاضی رسیدگی کننده به جرائم مربوط به مواد مخدر صلاحیت بازداشت مامور پلیس را ندارد (۱۷/۲۰)
بلکه پرونده را به دادسرای نیروهای مسلح ارجاع می دهد. باز هم بگذریم از اینکه مشخص نیست آیا این قاضی، بازپرس است یا رئیس دادگاه. چون هم در روند تحقیق حضور دارد و هم حکم صادر می کند. (۱۸/۲۰)
فیلمساز نتوانسته در نیمه دوم، برای پیشبرد داستان، تنش خلق کند بلکه خرابکاری هم کرده: جذابیتهای تصویری و حتی بازی بازیگران غیرستاره هم افت می کند. او دست و پا زنان به شعار متوسل می شود که فیلم را بیشتر در چاه فرو می برد. (۱۹/۲۰)
قهرمان مثبت داستان هم ناپدید می شود و آخر داستان بر می گردد که یک جا مانند عزرائیل نظاره گر جان کندن قربانی اش شود و در آخر هم نشان دهد که معاون کلانتر پشت ستاره حلبی اش قلبی از طلا دارد. (۲۰/۲۰)
Missing some Tweet in this thread?
You can try to force a refresh.

Like this thread? Get email updates or save it to PDF!

Subscribe to Mehrdad Farahmand
Profile picture

Get real-time email alerts when new unrolls are available from this author!

This content may be removed anytime!

Twitter may remove this content at anytime, convert it as a PDF, save and print for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video

1) Follow Thread Reader App on Twitter so you can easily mention us!

2) Go to a Twitter thread (series of Tweets by the same owner) and mention us with a keyword "unroll" @threadreaderapp unroll

You can practice here first or read more on our help page!

Follow Us on Twitter!

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just three indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3.00/month or $30.00/year) and get exclusive features!

Become Premium

Too expensive? Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal Become our Patreon

Thank you for your support!