My Authors
Read all threads
هنری مانچینی آدم خوشبختی است. کیست که با چند نت ابتدایی تم "پلنگ صورتی"، همان چند نت ساکسیفون لبخند آغشته به لذت نزند و یاد خاطرات خوش نیفتد.
فقط سینمادوستان قهار و علاقه‌مندان جاز نام او را می‌دانند، اما مانچینی از تبار آنانی بود که خوشحال‌تر بود کارش را بشناسند تا نامش را.
از اسمش پیداست که مانچینی اصالت ایتالیایی دارد. والدین او، آبروز کوهستانی را رها کردند و به آمریکا آمدند. پدرش اهل موسیقی بود و به هنری ۶ ساله نواختن فلوت آموخت.
در ارکسترهای محلی بازی می‌کرد. نوجوان به جولیارد اسکول نیویورک رفت، اما درسش را ناتمام گذاشت و به خدمت نظام رفت.
ریشه های جاز در موسیقی مانچینی زمانی شکل گرفت که بعد از خدمت‌ نظام، به ارکستر گلن میلر بزرگ ملحق شد. آنجا بود که با همسرش جینی اُکانر خواننده آشنا شد. جینی بلافاصله به عشق مانچینی به سینما پی برد. این عشق از یازده سالگی در او تبلور یافته بود، موقعی که با پدرش به سینما می‌رفت.
مانچینی به قرارداد کمپانی یونیورسال در می‌آید و بیگاری می‌کشد. نزدیک به صد موسیقی متن می‌نویسد که تقریبا هیچ یک ارزش خاصی ندارد، اما دست مانچینی را گرم می‌کنند. موسیقی متن ملکه ذهن او می‌شود. همه‌جور فیلم کار می‌کند، اما با هیچ کارگردانی عیاق نمی‌شود. بخت او هنوز باز نشده است.
در سیاهه فیلم‌های او، دو کار برجسته می‌بینیم. یکی "قصه گلن میلر" کار آنتونی مان و دوّم "نشانی از شر" اورسن ولز که شخصاً به مانچینی پیشنهاد همکاری داد.
کار مانچینی در تلویزیون باعث شد تا بالاخره او هم کارگردان محبوب خود را بیابد، با سریال پرطرفدار "پیتر گان" ساخته بلیک ادواردز.
مثل هر دوستی عمیقی، دست تقدیر باید کار خودش را می‌کرد تا این‌دو بهم برسند.
در یک روز آفتابی بود که هنری و بلیک، در سلمانی کمپانی یونیورسال اتفاقی همدیگر را می‌بینند. همان‌جا ادواردز از مانچینی می‌خواهد تم اصلی سریال او را بنویسد. این‌دو همدیگر را دیگر ترک نخواهند کرد.
مانچینی برای ضبط تم اصلی سریال "پیتر گان" از یک گروه کوچک جاز استفاده می‌کند و با این کار، حساب خودش را از سبک رایج آن سالها، ارکستراسیون‌های سنگین جدا می‌کند. نباید او را در زمره موسیقیدان‌هایی از نوع دیمیتری تیومکین یا ماکس استاینر آورد. او هنری مانچینی است. همین و بس.
مانچینی اصرار دارد که کل تم آهنگهایش را با ارکستر ضبط کند، در حالی‌که آن سالها همه فقط به ضبط تکه‌‌ای که در تدوین نهایی استفاده و پخش می‌شد، بسنده می‌کردند.
با این کار، او موفق شد موسیقی متن کامل خود را روانه بازار کند و همون آلبوم "پیتر گان" با فروش بسیارخوبی مواجه شد.
سرانجام پای بلیک ادواردز به سینما باز شد. اونم با بهترین کارش : "صبحانه در تیفانی". قصه ترومن کاپوتی بهترین محمل برای مانچینی بود تا فضای نیویورک دهه ۶۰ را به نت دربیاورد.
آنجا با آدری هپبورن دلربا آشنا شد که به بهترین نحو با موسیقی او همخوانی داشت و آن را دلپذیرتر می‌کرد.
مانچینی سر این فیلم با جانی مرسر هم آشنا شد، یکی از نوابغ ترانه‌نویسی. "رودخانه ماه" (Moon River)، ترانه جاودانی این فیلم حاصل همکاری این دو نابغه است، با صدای آدری و اولین اسکار را برایشان به ارمغان آورد.
جالب است بدانیم که چیزی نمانده بود این ترانه معروف در تدوین نهایی حذف شود.
یک سال بعد، زوج مانچینی و مرسر باز در فیلمی از ادواردز غوغا می‌کند: "روزهای شراب و گل سرخ". جک لمون، بازیگر اصلی فیلم می‌گوید که با شنیدن اولین نت‌های ترانه اصلی فیلم که مانچینی روی یک پیانو قدیمی اجرا کرد، فهمیدم که دارم بهترین ترانه جهان را گوش می‌کنم و اشکهایم سرازیر شد.
با بالا گرفتن شهرت مانچینی، کارگردان‌های دیگر به سراغ او آمدند. او هرگز حلقه مودت خودر را با ادواردز قطع نکرد و کلیه فیلم‌ها او را کارکرد، از "پلنگ صورتی"، "پارتی" تا "ویکتور ویکتوریا".
او با هاوارد هاوکس در "هاتاری" یا آلفرد هیچکاک در "جنون" هم کار کرد.
اما همکاری مانچینی و استنلی دانن، خالق "آواز در باران"، طعم دیگری دارد. دانن از قدرت موسیقی و تاثیرگذاری آن کاملا واقف بود. خودش چندین موزیکال ساخته بود و اینک وارد حوزه دیگری از سینما شده بود، فیلم‌های معمایی هیچکاکی شیک مانند "معما" یا "آرابسک".
دانن خوب می‌دانست چه قدر سینمای او به مانچینی در فضاسازی نیاز دارد.
به موازات سینما، مانچینی کنسرت‌های زیادی در سراسر جهان اجرا می‌کرد و آلبومهای جاز بسیاری ضبط کرد، با صدای خوانندگانی همچون فرانک سیناترا.
چگونه این نوشته را بدون اینکه یادی از پیتر سلرز بکنیم به پایان ببریم؟
همه اذعان دارند که موسیقی مانچینی بسیار طنز داشت. مثلا در نخستین "پلنگ صورتی"، وقتی دوربین ادواردز از اتوبان هالیوود شمالی عبور می‌کند، مانچینی، همچون معجزه‌ای، با نت‌های خود، کلمه هالیوود را هجی می‌کند. یا در "معما"، در آغاز فیلم، ادای دینی به جان بری و تم "جیمز باند" می‌کند.
می‌توان گفت آدری هپبورن و پیتر سلرز، دو روی سکه‌ای بودند که پهنای شخصیت هنرمندانه هنری مانچینی را در کارنامه بلند کاریش به بهترین نحو تبلور دادند.
از یک سو، دلربایی و شیکی هپبورن و از سوی دیگر، طنز و صمیمیت سلرز.
جای خالی هر سه را هر روز حس می‌کنیم.
تولدت مبارک هنری مهربان.
Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh.

Enjoying this thread?

Keep Current with TAKMIL HOMAYOUN

Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

Twitter may remove this content at anytime, convert it as a PDF, save and print for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video

1) Follow Thread Reader App on Twitter so you can easily mention us!

2) Go to a Twitter thread (series of Tweets by the same owner) and mention us with a keyword "unroll" @threadreaderapp unroll

You can practice here first or read more on our help page!

Follow Us on Twitter!

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3.00/month or $30.00/year) and get exclusive features!

Become Premium

Too expensive? Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal Become our Patreon

Thank you for your support!