شکایت از ریاستجمهوری، محکومیت از قوه قضاییه. علی برکتالله!
به ۶ماه حبس محکوم شدم![نقطه]
ماجرای خونهی کنار کاخ #سعدآباد رو نمیدونم یادتون هست یا نه. منزل مسکونی که نهاد ریاستجمهوری و حسین فریدون اصرار به تملک اون داشتن و با مقاومت مالک، کار به پلمپ درب منزل... #رشتو
۲/
و راه ندادن اهالی به محل زندگیشون کشیده شد!
تابستون۹۷ دوربین ورداشتیم و رفتیم داخل این منزل و با مالکش مصاحبه کردیم. ماجرا رو روایت کرد. از دستور شخص حسین فریدون برای ایجاد ممنوعیت تردد برای خانواده تا بازدید پسر رئیسجمهور از منزل!
۳/
بعدها و در دعواهای حقوقی مالک و نهاد،طرف اول پیروز شد و خونهش رو حفظ کرد اما حالا بنده به سبب این ماجرا و با شکایت نهاد ریاستجمهوری و به حکم شعبه۱۰۵۹ دادگاه کیفری۲،بشکل عجیبی به جرم«فیلمبرداری از اماکن ممنوعه»به تحمل ۶ماه حبس محکوم شدم!بدون صدور کیفرخواست و تفهیم اتهام قبلی!
۴/
عجیبی ماجرا هم از این قرار بود که بعد از شکایت نهاد ریاستجمهوری در دادسرای فرهنگ و رسانه، شعبه۴ این دادسرا اتهام رو وارد نمیدونه و بدون اینکه حتی من رو احضار کنه، قرار منع تعقیب صادر میکنه و پرونده رو میبنده. شاکی اعتراض میکنه و پرونده به شعبه۱۰۵۹ دادگاه کیفری۲ میره.
۵/
قاضی این شعبه به قرار صادره از دادسرا معترض میشه و درخواست تحقیق بیشتر میکنه. بازپرس شعبه۴ دادسرای رسانه من رو احضار میکنه و میگه ماجرا اینه. از نظر من اتهام وارد نیست ولی قاضی گفته بپرسم که سازنده و فیلمبردار اون ویدئو کی بوده! گفتم خب سازنده که منم
۶/
و فیلمبردار هم یکی از اعضای تیممون بوده ولی شما فرض کنید که من بودم. مسئولیتش با منه. همین رو نوشتم و رفتم!
دیگه خبری نشد و مثل دهها مورد مشابهی که بخاطر پرت بودن شکایت به همین منوال پرونده بسته میشه، فکر کردیم که اینم تمومشدهست.
۷/
تا حدود یکسال بعد که یه احضاریه مستقیماً از خود شعبه۱۰۵۹ دادگاه اومد و وقت رسیدگی تعیین کرد. با ذکر اتهام «نشر اکاذیب» و بدون هیچگونه توضیح و پیوستی.
گویا بعد از رفت و برگشتهای مختلف با دادسرا، نهایتاً خود قاضی با اصراری عجیب، قرار جلب به دادرسی صادر کرده بود.
۸/
من که نه کیفرخواستی داشتم و نه میدونستم که اتهامم چیه قبل از روز دادگاه رفتم پیش قاضی. طبق ماده ۳۱۳ آیین دادرسی کیفری درخواست دادم پروندهم به شعبهی دیگهای که پیشتر در اون پروندهی دیگهای داشتم ارجاع بشه. قاضی بعد از امتناع اولیه، از اون یکی شعبه استعلام کرد
۹/
و اونا هم تایید کردن ولی نهایتاً با ارجاع پرونده مخالفت کرد و گفت جلسه اول رو خودم رسیدگی میکنم و بعد میفرستم اونور. جواب عجیبی بود ولی گذشتیم...
گفتم خب من الان نمیدونم اتهامم دقیقاً چیه. گفت مگه چند روز پیش با پدرت نیومدی اینجا تفهیم اتهام شدی؟! -من: پدرم؟! کِی؟!
۱۰/
- مگه تو فلانی نیستی؟ - نه من که خودمو معرفی کردم، تو لایحهی درخواستم هم که اسمم هست! گفت باشه حالا برو روز دادگاه بیا همون موقع تفهیم اتهام میکنیم! باز هم جواب عجیبی بود ولی باز هم گذشتیم...
خلاصه به روز دادگاه رسیدیم. من، دیگر متهمان و وکیل نهاد ریاستجمهوری.
۱۱/
جلسهی دادگاه با این جملهی قاضی خطاب به من شروع شد: «پاتو ننداز رو پات!». باز هم گذشتیم، این بار با لبخند البته...
وکیل نهاد چنددقیقهای قصههایی درمورد کار خرابی کلاغهای محلهی پاستور روی کت و شلوار میهمانهای خارجی و لزوم عزیمت به سعدآباد
۱۲/
و به خطر افتادن جان رئیسجمهور و لزوم تملک اون منازل مسکونی کنار کاخ گفت و گفت اون منطقه حفاظتشدهست و اینا بشکل مخفیانه از محله و منازل مسئولین ازجمله آقای ولایتی و شمخانی و...فیلم گرفتهن!
گفتم ولایتی که بله!از دیوار خونهشون در همسایگی کاخ سعدآباد فیلم گرفته و منتشر کردیم
۱۳/
اگه در ۴۰سالگی انقلاب، فیلم گرفتن از دیوار خونه مسئولین هم جرمه که محکوممون کنند، با آغوش باز میپذیریم. اما شمخانی اونجا نیست خونهشون. یه ویدئوی دیگه بوده، خودش هم نبوده و دامادش بوده، ویدئوهای ما رو دقیق دنبال نمیکنیدا.
فضا انقدر فان بود که انتظار نداشتم قاضی یهو بگه...
۱۴/
...آقای فلانی اتهام شما «فیلمبرداری از اماکن ممنوعه»ست!
«اماکن ممنوعه»؟! دیوار خونهی آقای ولایتی؟! با شکایت نهاد ریاستجمهوری؟! جلالخالق!
(در ویدئو و در مسیر رسیدن به منزل محل دعوا، از کوچه و نمای منزل همسایهها، ازجمله منزل آقای ولایتی تصویربرداری و منتشر کرده بودیم.)
۱۵/
گفتم کی گفته اون کوچهی مسکونی منتهی به کاخ سعدآباد «اماکن ممنوعه»ست؟ چه ادله و استعلامی از مراجع ذیربط وجود داره؟ ما مجوز تصویربرداری از سطح شهر داریم و اونجا هم هیچ تابلویی مبنی بر ممنوعیت تصویربرداری وجود نداشته و درنتیجه منعی وجود نداره.
آخه دیوار خونهی آقای ولایتی؟!
۱۶/
عجیب بود ولی باز هم گذشتیم.
بعد از این همه دادسرا و دادگاه رفتن تو پروندههای مختلف و سر و کلهزدن با بازپرسها و قضات مختلف، میتونیم بفهمیم که الان داره روال طبیعی رسیدگی طی میشه یا ماجرا احتمالاً «فرا متن»هایی هم داره.بگذریم...
چند روز پیش رأی شعبه۱۰۵۹ دادگاه کیفری۲ صادر شد
۱۷/
و تو پروندهای که انقدر اتهامش واهی بود که بازپرس دادسرای رسانه حتی من رو احضار هم نکرده بود،بجرم«فیلمبرداری از اماکن ممنوعه»به تحمل۶ماه حبس تعزیری محکوم شدم!بخاطر فیلمگرفتن از دیوارخونه آ.ولایتی،با شکایت ریاستجمهوری وبا حکم دستگاه قضایی!همینقدر ژانر کمدی،همینقدر ژانر وحشت
۱۸/
متن رأی هم مثل بقیهی روند طی شده، عجیبه!
اظهارات من مبنی بر اینکه "هیچ تابلوی ممنوعیت فیلمبرداری اونجا وجود نداشته" رو آورده، بعد سه خط پایینتر نوشته "میلاد گودرزی با علم به ممنوعبودن فیلمبرداری، دوربین خود را در قسمت صندلی عقب خودرو مخفی مینماید" عجب بساطیست...
۱۹/
نهایتاً هم نقشهی گوگلمپ نمایشدادهشده در ویدئو رو نقشه امنیتی درنظر گرفته و بدون ذکر هیچگونه ادله و مستندی، کوچه موردنظر رو «اماکن ممنوعه» قلمداد کرده و به استناد ماده ۵۰۳ قانون مجازات اسلامی حکم به ۶ماه حبس میده!
متن ماده۵۰۳ به اندازه کافی گویای طنز تلخ این محکومیت ماست:
۲۰/
«هرکس بقصد سرقت یا نقشهبرداری یا کسب اطلاع از اسرار سیاسی یا نظامی یا امنیتی به مواضع مربوطه داخل شود و همچنین اشخاصی که بدون اجازه مقامات ذیصلاح درحال نقشهبرداری یا گرفتن فیلم یا عکسبرداری از استحکامات نظامی یا اماکن ممنوعه دستگیر شوند به ۶ماه تا ۳سال حبس محکوم میشوند»
۲۱/
رئیسجمهور، شاکی محترمم رو که اصلاً مخاطب قرار نمیدم. بر او حرجی نیست و اساساً در دوران دلار ۳۰تومنی و سکهی ۱۵تومنی شرمم میاد وقت رئیسجمهور رو برای این موضوع تلف کنم. اما رئیس دستگاه قضا رو مخاطب قرار میدم که حس میشه دغدغهی اصلاح و تحول در دستگاه تحت امرشون رو دارند.
۲۲/
آقای رئیسی؛ اون بالا حرفهای مترقیای میزنید. برای عملشدن به اونا تو این پایینها هم تدبیر جدیتری بیاندیشید. این پایین، بعضاً همچنان آب و هوا، آب و هوای فصل قَبله. و مناللهالتوفیق!
➕پ.ن:
دیروز که رأی محکومیت یه معلم به ۴۵ضربه شلاق بخاطر دو تا پست تلگرامی انتقادی
۲۳/
درمورد وزیر و معاون وزیر آ.پ رو که دیدم و دیدم همه دارن به انتقادناپذیری وزیر بدوبیراه میگن،این بذهنم رسید که"بر فرض که دولتیها برای بستن دهانها،حق دارن به هر دلیلی شکایت کنند،ولی قاضیجان تو حق نداری به هر دلیلی محکوم کنی!"
پایین رأی رو نگاه کردم دیدم نوشته شعبه۱۰۵۹ کیفری۲
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
🔰پیشروی«خرپشته»ها و بیصاحابی شهرداریها!
ماجرای یه تردستی؛چگونه یک طبقه ساختمون رو طوری جاسازی کنیم که کسی اونو نبینه!
بعداز شروع پرسروصدای تخریب اضافه طبقات ملک #حسن_میرمحمدعلی(داماد #شمخانی) در ماههای گذشته،این روزا اجرای حکم، نیمهکاره ازسوی شهرداری #لواسان رها شده #رشتو
۲/
از اونجایی که در پروندههای اینچنینی، این فرار از اجرای قانون یه روال طبیعی ازسوی طرفین ماجرا، یعنی شهرداری و مالکه، به این بهونه در این رشتهتوییت با مرور تاریخچه این ملک،به اونچه که در زیرپوست شهرداریها میگذره از نمایی نزدیکتر میپردازیم و میبینیم که چجوری درطول این سالها
۳/
نهادهای درگیر، در تعامل با سرمایهسالارها، از دل باغات و زیستبومهای بکر، ساختمونهای غیرمجاز و بیضابطه رو سبز کردند. اون هم با اتفاقات عجیب و غریبی شبیه همین مورد آقای میرمحمدعلی که مثلاً یه «خرپشته» تونسته پلهپله طبقات رو طی کنه و بالا بره و به طبقه۷ برسه!
من جمعبندی ندارم که این ایدههای اقتصاد بازاری برخی علما، نتیجهی نشست و برخاستهای خاصشون با اهل بازاره یا برعکس! مثلاً رفت وآمد #ریخته_گران با آقای #علوی_بروجردی اثری روی تئوریپردازیهای اقتصادی ایشون داره؟!
دیالوگم با مسئول دفترشون رو بخونید،ببینید چه برداشتی میکنید: #رشتو
۲/
آقای #علوی_بروجردی که تو مصاحبهی بالا با تعبیر «اقتصاد عقلا» در واقع اقتصاد آزاد رو ترویج میکنن، درحمایت از تولید میگن "کسی که تولیدی به راه انداخته، اگه بدهکار هم شد و سود و اصل بدهیش رو هم نداد نباید زندانیش کنید و باید روی سر بذاریدش و بعنوان قهرمان حلوا حلواش کنید!"
۳/
من اگه جای خبرنگار @ecoirantv بودم، فراتر از سرتکوندادن، ضمن همراهی باایشون درحمایت از تولیدکنندهها، میپرسیدم آیا خودتون هم در راستای این حمایت، برای شخص خاصی هم گامی برداشتید؟ و بعد از #ریخته_گران میپرسیدم و حول تصویر ذهنی آقای بروجردی از «تولیدکننده!»ها یه کم چالش میکردم
🔰#تاجگردون، دلاویز، امامی و مدیرعامل فراری #بانک_سرمایه | رشتهتوییت:
«غلامرضا تاجگردون»، رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس را که این روزها موضوع تایید و ردصلاحیتش خبرساز شده، در فضای سیاست و رسانه به عناوین مختلفی میشناسند. «مهرهچینی» یکی از آن عناوین است... #رشتو ۱ از ۲۰
۲/ یکی از پررنگترین نکاتی که درمورد او مطرح است، مهرهچینی و جاگذاری مدیران مختلف در بدنهی دستگاهها و شرکتهای مختلف از سوی اوست. به تنها یکی از این موارد که در پروندههای مورد بررسیام با آن مواجه شدم میپردازم. «علیرضا حیدرآبادیپور» از مدیران وقت بانک سپه،...
۳/ در سال۹۰ رئیس هیئت مدیره شرکت «پترو امیدآسیا» (بازوی نفت و گاز شرکت سرمایهگذاری امید، متعلق به بانک سپه) میشود. هیئتمدیرهای که یک عضو دیگر هم دارد: «غلامرضا تاجگردون». شاید این گرهخوردن بانک سپه و نفتوگاز، حیدرآبادیپور و تاجگردون را برای اولین بار به هم میرساند.