شیخ مفید با استناد به آنچه در کتب تاریخی درباره فداکاریها و رشادتهای مولا على(ع) که به جز جنگ تبوک [با دستور پیامبر(ص)در مدینه مآند] در همه جنگها شرکت کرده و پیروزى به ارمغان آورده شجاعت حضرت را نوعی اعجاز دانسته مینویسد:
[1]
"هیچ جنگجوى کار آزموده اى دیده نشده است که همیشه در جنگ پیروز شود بلکه گاهى بر دشمنش غلبه کرده و گاهى نیز شکست خورده است و همچنین ضربت شمشیر هیچ دلاورى همیشه چنان نبوده که دشمن در اثر زخم آن جان سپرد بلکه گاهى فوت کرده و گاهى هم بهبودى یافته است و
[2]
چنین امرى در تاریخ سابقه ندارد مگر امیرالمؤمنین (ع) که با هر همآوردى به مبارزه برخاست بر او چیره گشت و به هر رزمجوئى ضربتى زد او را به هلاکت رسانید و این هم از موجباتى است که او را از همگان ممتاز میکند و خداوند جریان عادى امور را در هر جا و هر زمان به وسیله او به هم زده و
[3]
وجود وى یکى از نشانه هاى روشن خداى تعالى میباشد."
(منبع: کتاب ارشاد مفید، جلد1، باب3، فصل56)
قوت قلب امام على(ع) که از ایمان و یقین وى سرچشمه مى گرفت در هیچ بشرى دیده نشده است؛ روزى در جنگ صفین به چهره خود نقاب زده و به صورت یک فرد ناشناس در جلو صفوف شامیان مبارز طلبید؛
[4]
پس از آنکه گروهى از مبارزان نامی شام به میدان آمدند و امام علی (ع) همه آنها را به خاک هلاکت افکند، معاویه به عمرو عاص گفت:
این شجاع قویدل کیست؟
عمرو عاص جواب داد:
یا عبدالله ابن عباس است! و یا خود على بن ابی طلاب است؛
معاویه گفت:
چگونه میتوان تشخیص داد کدامیک از آنهاست؟
[5]
عمرو عاص جواب داد:
ابن عباس مرد شجاعى است ولى در مقابل حمله عمومى سپاه به این انبوهى نمی تواند مقاومت کند تمام سپاهیان را فرمان حمله بده که از جاى بجنبند و به این جنگجوی نقاب دار حمله کنند اگر رو گردانید ابن عباس است و اگر ثابت و پا بر جا ماند على بن ابی طلاب است!
[6]
زیرا على از تمام عرب اگر به مقابله اش برخیزند رو نمیگرداند چه رسد به سپاه تو.
خود حضرت امیرالمومنین علیه السلام نیز در نامه اى که به عثمان بن حنیف نوشته می فرماید:
"وَ اللهِ لَوْ تَظَاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلَى قِتَالِي لَمَا وَلَّيْتُ عَنْهَا"
[7]
به خدا سوگند اگر تمام عرب به پشتیبانى یکدیگر بجنگ من برخیزند من از آنها رو گردان نمی گردم.
(نهج البلاغه، نامه 45)
معاویه براى آزمایش فرمان حمله عمومى داد و تمام سپاه او به حرکت در آمد اما آن مبارز نقاب دار چون کوه آهنین در جاى خود ثابت و برقرار ایستاد و مشغول مبارزه شد
[8]
و عده ی زیادی را به هلاکت رسانید بنابراین معاویه چون فهمید که خود مولا على(ع) است که دارد پیکار می کند برای نجات نیروهای خود فرمان عقب نشینى داد.
وقتى صداى امیرالمومنین علیه السلام در میدانهاى جنگ بلند میشد لرزه بر ارکان وجود آنها میافتاد در جنگهاى جمل و صفین غالب اوقات
[9]
یک تنه خود را بر سپاهیان مخالف میزد و صفوف آنها را متلاشى می کرد و پراکنده می ساخت.
به تصدیق دوست و دشمن مولا على(ع) کرار غیر فرار و اسدالله الغالب و غالب کل غالب بود زره آن حضرت که به منزله لباس جنگ او بود مانند پیشبندى فقط با چند حلقه در شانه هاى او به هم وصل می شد
[10]
و به کلى فاقد قسمت پشت بود علت این امر را از وى سؤال کردند فرمود:
"من هرگز پشت به دشمن نخواهم نمود در این صورت احتیاجى به پشت بند زره ندارم"
روزی یکى از اصحاب امام على(ع) به حضرت عرض کرد: براى میدانهاى جنگ اسبى تندرو و چالاک ابتیاع کنید که چنین اسبى صاحب خود را در مهلکه ها
[11]
نجات میدهد على علیه السلام فرمود من هرگز از جلو دشمن فرار نخواهم کرد تا با اسب تند رو از ورطه خطر دور شوم و دشمن فرارى را نیز تعقیب نخواهم نمود تا بخواهم زودتر به او برسم بنا براین مرکب من هر چه باشد اهمیتى ندارد.
(منبع: کتاب امالى صدوق، مجلس 32، حدیث 4)
[12]
ابن ابى الحدید می گوید:
على علیه السلام شجاعى بود که نام گذشتگان را محو کرد و محلى براى آیندگان باقى نگذاشت، در قوت ساعد و نیروى بازو نظیرى نداشت و یک ضربت او براى قوى ترین شجاعان مرگ و هلاکت را پیش میآورد چنانکه هیچ مبارزى از دست او جان سالم بدر نبرد
[13]
و شمشیرى نزد که احتیاج به دومى داشته باشد و هر رزمجوى دلاورى را که میکشت تکبیر میگفت و در لیلة الهریر شماره تکبیراتش به 523 رسید و معلوم گردید که 523 نفر از ابطال نامى را در آن شب به دیار عدم فرستاده است.
(منبع کتاب کشف الغمه، صفحه 73)
[14]
در جنگ احد پس از آن که مردان رزمى قبیله بنى عبد الدار به دست آن حضرت کشته شدند غلامى به نام "صوأب" از آن قبیله که حبشى بود در حالی که بسیار خشمگین و دهانش کف زده بود سوگند یاد کرد که به جاى کشته شدگان قبیله خود شخص محمد را خواهم کشت! این غلام ضمن اینکه شجاع بود جثه بزرگى هم
[15]
داشت لذا مسلمین از او ترسیدند و جرأت مبارزه با او را نداشتند امام على (ع) آمد و چنان ضربتى بر او زد که او را از کمر دو نیم نمود به طوری که بالا تنه اش به زمین افتاد و نیم پائین در حال ایستاده ماند هر دو لشگر متعجب و مبهوت شده و خندیدند!
(منتهى الامال،جلد1،ص44 /نقل به معنى).
[16]
در تمام جنگها مجاهد فى سبیل الله بود و اندوه و پریشانى مسلمین با وجود وى زائل می گشت، وقتى دست به قبضه ذوالفقار میبرد پیروزى مسلمین محرز و مسلم می شد و هنگامی که پیغمبر(ص) را از طرف مشرکین غم و اندوهى میرسید و سپاهیان دشمن براى قتل او تصمیم می گرفتند وجود مولا على(ع) باعث
[17]
برطرف شدن غم و اندوه پیغمبر میگردید و به همین جهت او را الکاشف الکرب عن وجه رسول الله گفتند.
شجاعت و نیروى بازوى امام على(ع) اظهر من الشمس بود و مخالفین و دشمنانش نیز او را به شجاعت میستودند، مشهور است که با دو انگشت سبابه و وسطى گردن خالد بن ولید را فشار داد به طوری که
[18]
خالد نعره زد و وقتی نزدیک به هلاکت رسید امام علی(ع) گردن او را رها کرد.
در غزوات پیامبر (ص) بسیار اتفاق افتاده است که امام على(ع) در مقابل دشمنان وقتی که همه می ترسیدند به تنهایی به میدان آمده و ایستادگى کرده، طوری که اگر آن حضرت نبود کار مسلمین یکسره میشد.
[19]
در قاموس زندگانى امام على(ع) کلمه ترس معنى و مفهومى نداشت ایشان در راه دفاع از پیامبر(ص) و دین اسلام نه از جنگ می ترسید و نه از مرگ وحشت داشت و در سراسر زندگى، ایشان با مرگ و خطر هم آغوش بود؛
خود ایشان در اینباره می فرمایند:
والله لابن ابیطالب آنس بالموت من الطفل بثدى امه؛
[20]
به خدا سوگند پسر ابیطالب به مرگ بیشتر از طفل شیرخوار به پستان مادرش مأنوس و مشتاق است.
(نهج البلاغه، خطبه5)
وقتی امام علی(ع) در جنگ صفین بدون زره در میان دو لشگر می گشتند امام حسن(ع) عرض کرد پدر جان این عمل در موقع چنین جنگی بى احتیاطى به شمار نمی رود؟
امام علی(ع) فرمود:
[21]
"یا بنى ان اباک لا یبالى وقع على الموت او وقع الموت علیه"
پسر جانم پدرت آنقدر مشتاق مرگ است که باکى ندارد خود رو به مرگ برود و یا مرگ به روی او بیآید.
(بحار الانوار، جلد41، ص2)
[22]
ابن ابی حدید می گوید:
روزى معاویه خفته بود پس از بیدار شدن عبدالله بن زبیر را در پایین پایش دید که بر تخت او نشسته بود، عبدالله از روى شوخى به معاویه گفت:
اگر میخواستم تو را (در خواب که بودى) غفلتاً میکشتم.
معاویه جواب داد:
بعد از ما اظهار شجاعت کن!
عبدالله بن زبیر گفت:
[23]
براى چه شجاعت مرا انکار میکنى با اینکه من در جنگ برابر على بن ابیطالب ایستادم!
معاویه جواب داد:
اگر چنین جرأتی میکردى یقینا على تو و پدرت را با دست چپ میکشت و با دست راستش که بیکار مانده بود دنبال یاران دیگر شما میگشت تا آنها را هم به هلاک کند.
(بحارالانوار،ج41،ص143)
[24]تمام
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
#رشتو
٣٠ نکته ی دقیق و کلیدی برای آسیب شناسی اخلاق و رفتار
همه ما با اینکه دوست داریم مثل انسانهای خوب، زندگی کنیم ولی زرق و برق دنیا، مقام و امتیازات دنیا، هیجانات و لذائذ دنیا و خواهشها و امیال نفسانی ما باعث می شوند ما گاهی از اهداف و اولویتهای متعالی زندگی غافل شویم...
(١)
یکی از مطالب مفیدی که خواندن مداوم آن باعث زدوده شدن غفلت انسان میشود روایتی از امام علی(ع) میباشد که در آن امام(ع) با بیان ٣٠نکته کلیدی به آسیب شناسی دقیق اخلاق و رفتار انسان می پردازد؛
در ادامه این روایت در قالب ٣٠توییت منتشر شده لطفا تا آخر بخوانید و نشرحداکثری فرمائید🙏
(٢)
١. از کسانی نباش که:
به عاقبت و آخرت (نیک و سزاوار)، بدون عمل (نیک) امیدوار است.
#رشتو
آقای روحانی عجله نکنید به مدد الهی شما هم بخاطر این 18 دلیل زیر به زودی محاکمه خواهید شد:
1. افزایش تعمدی نرخ ارز و بیارزش کردن پول ملی و نابودی سرمایههای مردم.
2. نابودی اشتغال و تولید با تقویت واردات و قاچاق و عدم حمایت از تولید داخلی.
3. بکارگیری عوامل جاسوس دشمن و دارای تابعیت دوگانه در سمتهای کلیدی دولت و نیز زمینهسازی برای افزایش مرگومیر ناشی از کرونا از طریق ممانعت از ترویج طب سنتی-ایرانی و تبعیت بیچونوچرا از WHO و همچنین اصرار بر واردات واکسنهای مشکوک خارجی.
#رشتو
اصلاحطلبها با عملیات روانی و بی اخلاقی در انتخابات پیروز میشوند!!
این رو بنده که مخالف اصلاحطلبها هستم نمیگم فیلم رو ببینید آقای حسام الدین آشنا اعتراف میکنه که پیروزی بزرگمرد اصلاحطلبها یعنی آقای خاتمی در انتخابات سال۷۶ با عملیات روانی و بی اخلاقی بوده است!!
[1]
اگر بخواهیم به توصیح مختصری درباره این عملیات روانی که آقای آشنا به آن اشاره کرد و آن را به آقای محمد خاتمی رهبر جریان اصلاحطلب کشور جهت پیروزی در انتخابات سال۷۶ نسبت داد بپردازیم خلاصه و اجمال آن این است که آقای خاتمی وقتی که وزیر ارشاد دولت کارگزاران اکبرهاشمی رفسجانی بود
[2]
در ظاهر با هاشمی اختلاف پیدا کرد یعنی در تاریخ۷۱/۳/۳ با نوشتن نامهای از مقام خود استعفا داد و هاشمی هم نامه استعفای او را پذیرفت!
بعد با جنجال خبری در روزنامه های خودشان این استعفاء خاتمی را مخالفت صریح با جریان طرفدار هاشمی و همه مسئولین دولت کارگزاران هاشمی معرفی کردند!
اولاً با رفتن به پای میز مذاکره، به آمریکاییها گرا میدهیم زورگویی، تهدید، تحریم و فشار شما علیه ما نتیجه داد و ما را ذلیلانه به پای مذاکره کشاند پس اگر میخواهید از ما امتیاز بیشتر بگیرد باید فشار و تحریم خودتان را علیه ما بیشتر کنید.
[1]
پس برخلاف گمان عدهای که موافق مذاکره با آمریکا هستند رفتن به پای میز مذاکره با آمریکا نه تنها باعث نمیشود که زورگویی، تحریم، تهدید، دشمنی، تنش و خصومت آمریکاییها علیه کشور ما کم بشود بلکه آنها را در دشمنی و عدم سازش با کشور ما گستاختر جسورتر میکند.
[2]
در ثانی بعد از اینکه آمریکاییها سردار سلیمانی ما را ترور کردند و همه مقامات آمریکایی هم دموکراتها و هم جمهوریخواهها از این ترور حمایت کردند و دوباره تهدید کردند که دیگر فرماندهان ارشد شما یعنی سردار قاآنی و.. را هم ترور خواهیم کرد! خب در این شرایط اگر پای میز مذاکره برویم
[3]
آیا متوجه این واقعیت تلخ هستیم که فضای عمومی در برگیرنده ی سطح اولویتها، خواسته ها و نیازهای عصر فعلی ما ذائقه سازی شده و مهندسی شده است و ما نسبت به اکثر خواسته ها، ایدال ها، انتخاب ها و تصمیمات خودمان فقط توهم آزادی، اختیار و حق انتخاب داریم؟!
[1]
اولویت های ذائقه سازی شده ای که بشر عصر ما که آنها را مهمترین اولویت های زندگی خود می پندارد و تنها دغدغه و هم و غم زندگی خودش را تحقق بخشی به آنها می داند طوری که تمام زندگی و دلخوشی او رسیدن به اینها میشود و خیال میکند که اگر دنبال اینها نباشد از اجتماع خود عقب خواهد مآند!
[2]
پس برای خود چاره ای جز تن دادن به این اولویتهای جو سازی شده نمی بیند یعنی همان به ظاهر مفیدها و غیر مفیدهایی که جو عمومی جامعه مطابق با فضای تبلیغاتی رسانه ها و وسایل ارتباطی گسترده ای که جهانخواران با کمک آنها برای رسیدن به مطامع باطل خود برای جهانیان تعریف و جو سازی کردند.
ابتدا به عنوان مقدمه باید عرض کنم که آقای روحانی شما غلط می کنید تعمدا قضیه تحمیل صلح به امام حسن(ع) را به نفع خود و همفکران بزدل سیاسی خود که همیشه همسو با خواست جهانخواران غربی و به نفع آنها موضع بزدلانه و برخلاف منافع ملی گرفتید تحریف می کنید!
[1]
در ثانی همیشه یکی از دلایل اصلی شکسته شدن مقاومت در برابر دشمنان وجود امثال شما در میان لشکر خودی که در اصطلاح سیاسی،نظامی و امنیتی"ستون پنجم دشمن"نامیده می شوید هستید و از دلایل اصلی تحمیل صلح توسط معاویه به امام حسن(ع) هم وجود شما ستون پنجمی ها در بین سپاه امام حسن(ع) بود.
[2]
اگر خیانت امثال شما ستون پنجمی ها در بین یاران و سپاهیان امام حسن(ع) نبود معاویه هرگز فرصت آن را پیدا نمیکرد که به اهداف شوم خودش برسد چون اقدامات این خائنان در بین یاران و سپاهیان امام حسن(ع) نه تنها جلوی معاویه را نمی گرفت بلکه او را در رسیدن به اهداف شومش حریصتر می کرد.