.
روایت آزار مربوط به #محمد_تنگستانی
روایت چهارم:
من ....هستم، بیست و شش ساله و اهل کوردستان.اولین آشنایی ام با محمد تنگستانی زمانی بود که برخی داروهای اعصاب و روان بهشدت نایاب شده بودند و در آن زمان تنگستانی پستی گذاشت که در آن خواستار کسب گزارش از داروخانه ها شده بود،
و من هم پس از دیدن این مطلب، تصمیم گرفتم که گزارشی در این باب تهیه کنم و برای او و ایران وایر بفرستم، که ای کاش این کار را نمیکردم.
پس از اعلام آمادگی برای تهیه گزارش، تنگستانی شماره واتساپش را برایم فرستاد و من آنجا پیامی برایش گذاشتم.پس از چند پیام یک الی دوساعت
بعد گفت حتما تماس تصویری بگیر تا درباره نحوه گرفتن دوربین حین فیلمبرداری و باقی این موارد، نکاتی به تو بگویم. و من از کجا میدانستم این موجودِ ظاهرا خیرخواهِ پیگیر، مثل ماری زهرآگین پشت بوته ای پنهان شده تا به وقتش زهر خودش را به احوالات و باور من بزند؟!
خلاصه اینکه ساعت حدود هشت شب شد که بااو تماس گرفتم. پس از خوش و بش های اولیه و چند جملهی بی سروته، ناگهان گفت از من که نمیترسی؟ من متعجبانه پرسیدم: از چه چیز مثلا؟ و او گفت: مثلا از شناختهشدگیم، نام و رزومه ام. آنجا بود که فهمیدم چقدر خودش را دست بالا گرفته
و فکر میکند عددیست. در حالی که من پیش از آن حتی نمیشناختمش و از طریق ایران وایر کاملا اتفاقی بااو آشنا شدم.خلاصه برای اینکه توی ذوقش نزنم در جواب به خنده ی کوتاهی بسنده کردم که ناگهان با اشارهی زشتی به لباسهای من،که یک پیرهن پوشیده و شلوار بود گفت:
چه خوشگل میخندی،
ولی این چه پوششیه؟ مگه میخوای بری جنگ؟!
آن روی خودش را نشان داد. در نهایت آن تماس مخرب به آلت نمایی ناگهانی او و قطع تماس من،بلاک و تا چند روز حال خرابی که در آن زمان فکر میکردم خود به علت اعتماد بیجا، مسبب آن هستم ختم شد.و اگر تمام این آسیب های روانی را
یکجا جمع کنیم میبینیم که این موجود با تمام حقارت و پستیاش چه زیانی به باور ما دختران زده است، پس خواهشمندم در برابر سلامت روان خود هم که شده سکوت نکنید و فکر نکنید گذشته و رفته، برعکس روایات ما باید در کنار هم امضایی بر ممنوعیت این فرهنگ کثیف باشد.
از آنچه بر شما گذشته بگویید و نگذارید این امضا «ناقص» بماند. #من_هم
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
.
روایت آزار مربوط به#محمد_تنگستانی
روایت پنجم:
من هجده ساله ام هنرجوی گرافیک و دوسال پیش از طرفداران پروپاقرص شاهین نجفی بودم.در آن زمان با طراحیِ چند لوگو برای آکادمیِ«دیالوگ» نجفی قصد داشتم همراهیام را با او نشان دهم اما راهی برای ارتباط نداشتم و از این بابت مأیوس شده بودم،
و هرچه به دایرکت و ایمیلش پیام دادم هیچ جوابی نگرفتم.
تااینکه در همان روزها از طریق صفحهی نجفی با محمد تنگستانی آشنا شدم.با تصور اینکه تیری در تاریکی میاندازم به تنگستانی پیام دادم و از او خواستم که در رساندن این طرح ها به نجفی کمکم کند.او تقریبا خیلی زود جواب داد
و با فخر فروشی مسخره ای گفت حالا مشغول کارم، چندساعت دیگر بامن تماس بگیر ببینم چکار میتوانم برایت بکنم! و شماره واتساپش را فرستاد.
من به این امید که بتوانم طرحهایی که ساعتها برایشان زحمت کشیده بودم به دستِ خوانندهی محبوبم برسانم،با هزار امید به او زنگ زدم.پس از برقراری تماس
روایت آزار مربوط به #محمد_تنگستانی
روایت سوم:
.
روایت آزار مربوط به#محمد_تنگستانی
روایت سوم
.
دو سال پیش در توییتر توییتی دربارهی تجاوز زدم که از آن استقبال شد.#محمد_تنگستانی هم یکی از آن استقبال کنندگان بود و از من خواست در این باره گزارشی تهیه کنم و من هم پذیرفتم.
بعد از آن به بهانههای مختلف پیام میفرستاد و رفته رفته آزار های کلامیاش که یکباره اتفاق میافتادند،یعنی بدون اطلاع قبلی، حین صحبت دربارهی مثلا یک شعر ناگهان الفاظ رکیک، جملات ورفتارهای جنسی از خود بروز میداد که برایم تاحدی شوکه کننده و عجیب بود؛
و چون طوری به من تلقین کرده بود که اگر ارتباط را در آن لحظه قطع کنم اصطلاحا «اُمل» یا عقب مانده هستم پس من نیز بر اساس خامی،ترس و کم تجربهگی ارتباط را به همین منوال ادامه میدادم.
بلاخره بعد از چند هفته این ارتباط وحشتناک در کنار تمام تهدیدهایش تمام شد و او طلبکارانه!
این روایت درباره خشونت جنسی الف.ی است که از فعالان قدیمی جنبش زنان، سردبیر یکی از وبسایتهای شناختهشده و به عنوان فعال جنبش زنان از سخنرانان سمینارهای معتبر بوده است.
بگذارید از اینجا شروع کنم؛ توصیه میکنند که موقع سکس از کاندوم استفاده کنید. یک توصیه بهداشتی؛ برای جلوگیری از بیماری و بارداری ناخواسته. اما زوری هم نیست طبیعتاً. دو نفر ممکن است توافق کنند که از کاندوم استفاده نکنند. شاید خیلی از ما هم تجربهاش کردهایم. تا زمانی که این تصمیم
مشتاقانه و با رضایت طرفین گرفته شود، مسئلهای نیست. حالا تصور کنید دو نفر قرار است حتماً از کاندوم استفاده کنند و اصلاً چون یکی از آنها (که از قضا مرد ماجراست) از همان بار اول نق میزده که کاندوم خیلی بیخوده، آن یکی لازم دیده تاکید کند که بدون کاندوم ممکن نیست و در پاسخ