.
روایت آزار مربوط به#محمد_تنگستانی
روایت پنجم:
من هجده ساله ام هنرجوی گرافیک و دوسال پیش از طرفداران پروپاقرص شاهین نجفی بودم.در آن زمان با طراحیِ چند لوگو برای آکادمیِ«دیالوگ» نجفی قصد داشتم همراهیام را با او نشان دهم اما راهی برای ارتباط نداشتم و از این بابت مأیوس شده بودم،
و هرچه به دایرکت و ایمیلش پیام دادم هیچ جوابی نگرفتم.
تااینکه در همان روزها از طریق صفحهی نجفی با محمد تنگستانی آشنا شدم.با تصور اینکه تیری در تاریکی میاندازم به تنگستانی پیام دادم و از او خواستم که در رساندن این طرح ها به نجفی کمکم کند.او تقریبا خیلی زود جواب داد
و با فخر فروشی مسخره ای گفت حالا مشغول کارم، چندساعت دیگر بامن تماس بگیر ببینم چکار میتوانم برایت بکنم! و شماره واتساپش را فرستاد.
من به این امید که بتوانم طرحهایی که ساعتها برایشان زحمت کشیده بودم به دستِ خوانندهی محبوبم برسانم،با هزار امید به او زنگ زدم.پس از برقراری تماس
و چند سوال مثل اینکه چندسالت است،از کدام شهری یا از کی طراحی میکنی و... به اینجا رسید که:چه صدایی داری و بلاخره: از وقتی پیام دادی تا حالا تو فکرتم و کم کم ابراز علاقههای شهوتآمیزی که از روی کم سنی و ناپختگی نمیدانستم چه جوابی باید بدهم و متاسفانه بر اثر دستپاچگی و فشار
به اشتباه، همراهیاش کردم.چند تماس پشت سر هم از جانب او هربار به همینجا میرسید که به بهانهی: روز سختی داشتم،با سردبیر دعوایم شده یا اجاره خانهام عقب افتاده و... خواهش میکرد در ارضا شدن کمکش کنم تا بتواند به خودش مسلط شود و بهقول خودش کارش به خودکشی نرسد!
این رفتار کثیف او
تا چند هفته مرا تبدیل به موجودی کرد که در باتلاق عذاب وجدان دروغین غرق شده و بااین فکر که اگر کمکش نکنم خودکشی میکند یا بلایی سرش میاید خود را سرزنش میکردم که به قطع ارتباط فکر نکنم.
در آخرین تماس در حالی که داشتم همزمان وسایل اتاقم را مرتب میکردم گفت
اینکارت اعصابم را بهم میریزد،یا یکجا بنشین یا تماس را قطع میکنم!من هم از خدا خواسته گفتم خب قطع کن،چه بهتر.و تماس قطع شد، همان لحظه بلاکش کردم و نهایت تلاشم را کردم که برای یکبار هم که شده بر این عذاب وجدان بیهوده غلبه کنم، هرچند روحیهام به شدت ناامید و بابت
ناکامیام در دیده شدن آثارم،تا حدی سرخورده شده بودم.
در نهایت نه هرگز طرحهای من به دست نجفی رسید نه این موجود رقت انگیز یعنی تنگستانی خودکشی کرد،
بلکه چنانچه امروز از روایات مختلف میبینم، روزانه وجود ننگینش به خودکشی اعتماد و روح و روان زنان بسیاری منجر شده که بسیاری هنوز سکوت کرده اند. #من_هم
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
.
روایت آزار مربوط به #محمد_تنگستانی
روایت چهارم:
من ....هستم، بیست و شش ساله و اهل کوردستان.اولین آشنایی ام با محمد تنگستانی زمانی بود که برخی داروهای اعصاب و روان بهشدت نایاب شده بودند و در آن زمان تنگستانی پستی گذاشت که در آن خواستار کسب گزارش از داروخانه ها شده بود،
و من هم پس از دیدن این مطلب، تصمیم گرفتم که گزارشی در این باب تهیه کنم و برای او و ایران وایر بفرستم، که ای کاش این کار را نمیکردم.
پس از اعلام آمادگی برای تهیه گزارش، تنگستانی شماره واتساپش را برایم فرستاد و من آنجا پیامی برایش گذاشتم.پس از چند پیام یک الی دوساعت
بعد گفت حتما تماس تصویری بگیر تا درباره نحوه گرفتن دوربین حین فیلمبرداری و باقی این موارد، نکاتی به تو بگویم. و من از کجا میدانستم این موجودِ ظاهرا خیرخواهِ پیگیر، مثل ماری زهرآگین پشت بوته ای پنهان شده تا به وقتش زهر خودش را به احوالات و باور من بزند؟!
روایت آزار مربوط به #محمد_تنگستانی
روایت سوم:
.
روایت آزار مربوط به#محمد_تنگستانی
روایت سوم
.
دو سال پیش در توییتر توییتی دربارهی تجاوز زدم که از آن استقبال شد.#محمد_تنگستانی هم یکی از آن استقبال کنندگان بود و از من خواست در این باره گزارشی تهیه کنم و من هم پذیرفتم.
بعد از آن به بهانههای مختلف پیام میفرستاد و رفته رفته آزار های کلامیاش که یکباره اتفاق میافتادند،یعنی بدون اطلاع قبلی، حین صحبت دربارهی مثلا یک شعر ناگهان الفاظ رکیک، جملات ورفتارهای جنسی از خود بروز میداد که برایم تاحدی شوکه کننده و عجیب بود؛
و چون طوری به من تلقین کرده بود که اگر ارتباط را در آن لحظه قطع کنم اصطلاحا «اُمل» یا عقب مانده هستم پس من نیز بر اساس خامی،ترس و کم تجربهگی ارتباط را به همین منوال ادامه میدادم.
بلاخره بعد از چند هفته این ارتباط وحشتناک در کنار تمام تهدیدهایش تمام شد و او طلبکارانه!
این روایت درباره خشونت جنسی الف.ی است که از فعالان قدیمی جنبش زنان، سردبیر یکی از وبسایتهای شناختهشده و به عنوان فعال جنبش زنان از سخنرانان سمینارهای معتبر بوده است.
بگذارید از اینجا شروع کنم؛ توصیه میکنند که موقع سکس از کاندوم استفاده کنید. یک توصیه بهداشتی؛ برای جلوگیری از بیماری و بارداری ناخواسته. اما زوری هم نیست طبیعتاً. دو نفر ممکن است توافق کنند که از کاندوم استفاده نکنند. شاید خیلی از ما هم تجربهاش کردهایم. تا زمانی که این تصمیم
مشتاقانه و با رضایت طرفین گرفته شود، مسئلهای نیست. حالا تصور کنید دو نفر قرار است حتماً از کاندوم استفاده کنند و اصلاً چون یکی از آنها (که از قضا مرد ماجراست) از همان بار اول نق میزده که کاندوم خیلی بیخوده، آن یکی لازم دیده تاکید کند که بدون کاندوم ممکن نیست و در پاسخ