👈 مهدی شیرزاد، دانشآموخته جامعهشناسی و فعال سیاسی اصلاحطلب، در یادداشتی اینستاگرامی نوشت:
✍ حکایت ما حکایت کسی است که پایش را لای دری گذاشته، تا بسته نشود! برای اینکه هوا بیاید. روزنهای برای آزادی باز باشد. راه نفسی برای مردم بماند. بویی از عقلانیت به مشام رسد.
✍ پایمان له شده! خورد شده! کارد به استخوان رسیده! تحقیرمان کردهاند. محدودمان کردهاند. آرمان و عمر و جوانیمان را بر باد دادهاند. امیدمان را کشتهاند.
✍ مسنترها خستهترند! حق هم دارند. بسیار بیش از ما لای در ماندهاند. می خواهند رها شوند. خیلی کاری هم به بعدش ندارند! فقط میخواهند پای شان را از لای در بر دارند. اما حاضر نیستند کسی جای شان را بگیرد. میگویند یا خودم هستم یا اگر قرار است من نباشم، همان بهتر که در بسته شود!
✍ هیچکس نمی پرسد: ثمره این در بسته چیست؟ اگر قرار بود، در بسته شود، مگر مجبور بودید این همه سال خودتان را اذیت کنید؟ خب، زودتر پایتان را از لای در برمیداشتید تا درد کمتری بکشید!
✍ برخی تصور میکنند اگر این در بسته شود، رقیب، پس از مواجهه با مسائل کشور و مطالبات مردم، پشت در مینشیند و به کارهای زشتش فکر میکند! و بعد، بهیکباره در را باز میکند و مستقیما سراغ این دوستان میآید! چون هیچ کس غیر از ایشان نیست که عرضه اداره کشور را داشته باشد!
✍ دسته دیگری فکر میکنند تا ابد از مردم نمایندگی دارند. باورشان نمیشود که مردم ناراضی از سر ناچاری به ما رضایت میدهند. وگرنه، اگر انتخابات آزاد بود؛ چهبسا حاضر نبودند به ما رأی دهند!
✍ هنوز باور نکردهاند که خیلی سال است که حرف تازهای برای مردم نداشتهایم؛ ابتکار و تخیل را بوسیدهایم و سر طاقچه گذاشتهایم. جز چند چهره تکراری آدم جدیدی نشانشان ندادهایم.
✍ ترجیح میدهند در انتخابات شرکت نکنند تا با بلوف نمایندگی مردم از تکوتا نیفتند! مگر اینکه مطمئن باشند با تضمین خوبی، احتمال برد دارند. وگرنه، با توهم نمایندگی از مردمی که رأی نمیدهند، دلشان خوش است!
✍ خواست اقتدارگرایان، بستن در و از میدان به در کردن هر عنصر نامطلوب مزاحم است. خوشمزه اینجاست که عدهای، مقصر میل وافر اقتدارگرایان به بستن در را اصلاحطلبانی میدانند که میخواهند پایشان را لای در بگذارند! فکر میکنند اگر اینها نباشند، آنها هم اصلا به فکر بستن در نمیافتند؛
یا اینکه در را میبندند و شهوتشان میخوابد! و در هر دو حال، همه.چیز گل و بلبل میشود! در عوض، اینها هم "شان" و "غرور" و "هویت" خود را حفظ کردهاند...
✍ حال اینکه پشت در، با این هویت میخواهند چه کنند، الله اعلم! من شخصا فکر میکنم همچنان تا اطلاع ثانوی، باید پایمان را لای در بگذاریم تا راه نفس مردم بند نیاید...
@ymirdamadi انتخابات با هر درصدی از مشارکت انجام بشود به غیر از آنکه در قانون یک حداقل درصدی ذکر شده باشد در هر جای دنیا از لحاظ قانونی مقبول خواهد بود. از مدتها قبل تئوریسین های مربوطه هم در توجیه و حتی حقانیت حکومت اقلیت نظریه سازی کردهاند.
@ymirdamadi درصد کممشارکت هم به گردنکرونا و عملکرد ادعاییضعیف دولت آقای روحانی انداخته خواهد شد.
مجلس فعلی هم با درصد شرکت خیلی کمی تشکیل شده ولی ماشالله چیزی جلودارشان در تصویب قوانین مشعشعانه نشده است. استدلالهای شما برای جایی خوب است که خود انتخاب کردن و انتخاب شدن زیر سوال نباشد.
@ymirdamadi نه در جایی که خود لیگ و بازی ممکناست جمع شود. بازی فعلیpopularity contest
نيست بلكه game of powerاست. هر سنگری را از دست بدهی باید با هزینه فراوان بیشتر مجددا بدستش اوری. قوه مجریه مهم وموثر است حداقل برای کند کردن اجرای برنامه ها و نقشه های طرف مقابل، مثلا فيلترينگ
برگ سبز - امیر کرمانی:
پازل توسعهی ایران ۱۴۰۰: تهدیدها، فرصتها و راهکارها
(قسمت اول)
میهن عزیزمان ایران در حالی وارد سال ۱۴۰۰ شده که از طرفی موجودیت آن با سه تهدید بسیار جدی مواجه است و از طرف دیگر سه فرصت طلایی آنرا در آستانهی یک تحول اقتصادی بزرگ قرار داده است.
برگ سبز-امیر کرمانی
پازل توسعهی ایران ۱۴۰۰: تهدیدها، فرصتها و راهکارها
(قسمت دوم)
مقابله با این سه تهدید به غایت خطرناک و بهرهمندی از این سه فرصت استثنایی نیازمند تغییرات بسیار مهمی است که از آن جمله میتوان از سه راهکار اصلی نام برد:
@emrane Hi Emran, Thank you very much for the thread. I will add some quotations
from Michel Cuypers book the Banquet as a complementary to your fine discussion. I know you have touched & covered much of it, but it may gave another relevant perspective.
@emrane Q5:116-Translation:
And when God said, “O Jesus son of Mary! Didst thou say unto mankind, ‘Take me and my mother as gods apart from God?’” He said, “Glory be to Thee! It is not for me to utter that to which I have no right. Had I said it, Thou wouldst surely have known it.
@emrane Thou knowest what is in my self and I know not what is in Thy Self. Truly it is Thou Who knowest best the things unseen."
@shahanSean The fact the Quranic verse is stated as a question& people wanted clarification about Dhul Qarnayn suggests that the his identity of was not clear at least there was some dispute about it. Your point is valid that after the Heraclitus propaganda & in middle of Roman-Persian wars.
@shahanSean had made the identity of Dhul Qarnayn a matter of concern for many including polytheists of Hijaz. Alexander was the last outsider in history till that time that had defeated Persian empire decisively, what Heraclitus desperately needed, & therefore in his propaganda identified
@shahanSean himself with Alexander. But Polytheists of Mecca and Jews of Medina (Hijaz) were on the Persians side (Sassanids) and definitely not on the Heraclitus(Byzantines). Therefore it is very possible and probbale that the counter propaganda of the Persians was that Dhul Qarnayn was
@ymirdamadi@winnie4prez خواهش میکنم. لطف دارید. من هم شاید خطابم بیشتر از شما معطوف به بعضی از افراد مرتبط با جریان روشنفکری دینی بود که مطالبی را در این دهساله اخیر در ارتباط با سوره مسد مطرح کرده بودند، منتها هم از فرصت و هم از نوع تعامل با حوصله و با روی باز و بشاشیت شما با نظرات مختلف و مخالف
@ymirdamadi@winnie4prez و مطلب مورد نظر را خطاب به شما بیان کردم.
همانجور که اقای @MehdiJami
در پاسخ به مطلب شما اشاره کردند همهما به نوعی جواهر القران خودمان را داریم که در گذر عمر گهگاه ایاتی به ان کم و زیاد میشود.
@ymirdamadi@winnie4prez@MehdiJami ولی کاملا موافقم بعضی ایات مثل
"اذا سالک عبادی عنی فانی قریب" در تمامی جواهر القرانهای تمامی افراد در تمامی زمانها موجودند.