وقتی نوشتم "از ریاست جمهوری ابراهیم #رئیسی نباید وحشتزده شد" برخی از مخاطبان با انتقاد از این موضعگیری، آن را نوعی "سندروم استکهلم" تلقی کردند و برخی دیگر یادآور شدند که در سال 84 نیز در مورد پیروزی محمود #احمدی_نژاد، همین را گفته بودم اما بعد دیدیم چه شد!
این داستان طبعاً بحث بسیار مفصلی میطلبد و امیدوارم به زودی از طریق #کلاب_هاوس امکان بازشکافی آن را پیدا کنم.در اینجا اما به اجمال لازم است یادآوری کنم که وقتی میگویم از ریاست جمهوری سید ابراهیم #رئیسی نباید وحشت کرد، عمدتاً منظورم هشدار نسبت به غلبۀ افسردگی و نومیدی محض
به افرادی است که گمان میکنند اگر کاندیدای مورد نظر آنها در قدرت نباشد، دیگر روزنهای برای حیات باقی نمیماند!به هر حال، چه بخواهیم چه نخواهیم، آرایش #انتخابات به گونهای است که آقای رئیسی به احتمال قریب به یقین رئیس جمهور خواهد شد.
حرف اصلی من این است: کسانی که تنها راه اصلاح وضعیت را وجود رئیس جمهوری همسو و همراستای علایق خود در قدرت میدانند در آن شرایط میخواهند چه کنند؟از شدت نومیدی سر به دیوار بکوبند و برای همیشه کرکرۀ دکان سیاستورزی را پایین بکشند؟یا اینکه استراتژی خود را از اصلاحطلبی به سمت تلاش
برای #سرنگونی تغییر دهند؟روشن است که راه دوم را نه به صلاح میدانند و نه توانایی آن را دارند! پس فقط یک راه برایشان میماند و آن هم وداع با هر نوع عمل سیاسی است که البته این کار را هم نمیکنند و با اصرار بر ادامۀ حضور خود در عرصههای مختلف،
در مجموعهای از تناقضات و اظهارات ضد و نقیض خود را گرفتار میسازند.من اما معتقدم که با ریاست جمهوری #رئیسی کار #ایران و جهان به پایان نمیرسد. در آن وضعیت البته به طور قطع شما زیادی از #اصلاحطلبان از ارکان قدرت بیرون رانده میشوند و نفوذشان در نهادهای رسمی هم بسیار کاهش مییابد،
اما این مشکل آنهاست نه مردمی که اساساً از چرخۀ قدرت حاکم حذف شدهاند. برخی #اصلاح_طلبان میکوشند تا این مشکل خاص خود را مشکل جمعیت محذوف نیز معرفی کنند اما برای این دسته از مردم، حضور ایکس یا ایگرگ در فلان پست سیاسی اهمیت دست چندم را دارد. ولی آنچه اکثریت جامعه میخواهند
رفع تبعیض وحفظ بنیانهای حیات ملی واقتصادی رو به رشد وامنیت و آزادی برای فعالیتهای مشروع وزندگی شرافتمدانه است.تحولات دهههای اخیراما نشان داده است که این اهداف ازطریق نوعی دوگانگی درقدرت حاکم تأمین نمیشود و بنابراین، بیشتر مردم درحفظ وادامۀ وضع موجود برای خود منفعتی نمیبینند.
از طرف دیگر، کاملاً روشن است که دولت آینده با کوهی عظیم از مشکلات گوناگون روبروست که قول حلِ سریع یا زمانبر آنها را به مردم داده است. این قولها نوعی تعهد برای آن دولت ایجاد میکند و در صورت ناتوانی در اجرای آنها در برابر افکار عمومی با چالش روبرو میشود.
گذشته از این، حیات اجتماعی ابعاد و گسترۀ بسیار وسیعی دارد. هیچ نیرویی در ایران قادر به سلطۀ مطلق به تمام این ابعاد نیست و بنابراین فضا برای کارهای مدنی و اجتماعی و سیاسی همچنان باقی خواهد ماند. تا زمانی که این فضا وجود داشته باشد به نظر من کنش اصلاحی هم زمینه برای بروز و ظهور
خواهد داشت و ازاین جهت جای نومیدی و افسردگی و سرخوردگی نیست.در مورد نظرم نسبت به ظهور دولت احمدینژاد درسال 84 نیز لازم است تأکید کنم که من درآن سال انرژی اجتماعیِ پیشران جنبش اصلاحطلبی را تمام شده تلقی میکردم.این موضوع از در و دیوار هر شهر و روستا هویداتر از شتر بر نردبان بود!
از این رو بر این باور بودم که حضور دکتر مصطفی معین در مقام ریاست جمهوری و یا حتی مرحوم #هاشمی_رفسنجانی که برغم تمایل رهبر جمهوری اسلامی داوطلب رقابت برای دستیابی به این پست شده بود، نزاع در ساختار قدرت را تا مرز یک رویارویی خطرناک پیش میبرد و برندۀ بلامنازع آن هم طرف مقابل است،
زیرا از یک طرف، انرژی جنبش اصلاجی به کلی ته کشیده بود و از طرف دیگر جناح مقابل علاوه بر کنترلِ نهادهای قدرتمند همیشگی، بر مجلس و شورای شهر هم مسلط شده بود.از این رو تردیدی نداشتم که معین یا هاشمی برای اجتناب از حذف نهایی، به شرایط موجود تن میدادند و در بهترین حالت
سرنوشتی مانند حسن #روحانی در دوران اخیر پیدا میکردند.البته در مورد شیخ مهدی #کروبی احتمال نوعی موفقیت را میدادم و این نظرم را هم در جلسۀ #حزب_مشارکت مطرح کردم که با برخورد سرد و بعضاً استهزاءآمیز آنان روبرو شد!در عین حال، در آن زمان مجموعۀ نیروهای اصلاحطلب،
به قدرت رسیدن احمدینژاد را مساوی سلطۀ #فاشیسم بر کشور و انحلال تمام نهادهای مدنی، سیاسی، حزبی، مطبوعاتی و زندانی کردنِ تمام فعالان عرصههای مختلف تبلیغ میکردند. من با این نظر مخالف بودم. دلایل مخالفتم را در یادداشت بعدی توضیح میدهم. #احمد_زیدآبادی t.me/ahmadzeidabad/…
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
این هم حرف نهایی!
میخواهید علت اصلی مخالفت مراباریاست جمهوری عبدالناصر #همتی بدانید؟
به نظرم او از #اقتصاد چیز زیادی نمیداند!کسی که اقتصاد راخارج ازچارچوب فضای سیاسی ببیند،ازنگاه من،ممکن است اقتصاددان باشد امابا اقتصاد به عنوان سازوکاری عملی برای تمشیت معیشت مردم چندان آشنا نیست!
درست مانند سیاستدانی که آثار کلاسیک سیاسی را خوانده باشد ولی فضای فرهنگی ومناسبات قدرت درجامعۀ خود را نشناسد. چنین سیاستدانی از سیاست چیز قابلی نمیداند.
اگر همتی به واقع اقتصاد را میشناخت اینطور با خیال راحت، وارد این معرکه خطرناک نمیشد و به این سادگی وعدۀ اصلاح آن را نمیداد.
او حتی در بارۀ کسری بیسابقۀ بودجه و تورمی که چون اژدهایی دهان گشوده در کمین اقتصاد ایران نشسته است، نکتۀ دندانگیری نگفت و متأسفانه به نوبۀ خود بر چشم مردم خاکستر پاشید.
مولوی عبدالحمید در انتخابات جاری در ایران همان کاری را کرد که منصور عباس، رهبر حزبِ عربی - اسلامی راعم در اسرائیل کرد.
منصور عباس گرایش سیاسی احزاب #اسرائیل را داخل پرانتز گذاشت و بی توجه به چپ و راست بودنشان،
آمادۀ گفتگو با هریک از آنها برای تأمین منافع کاملاً تعریفشده و مشخصِ عربهای اسرائیلی شد.او در این مسیر همانقدر با بنیامین نتانیاهو با روی گشاد برخورد کرد که با یائیر لپید و نفتالتی بنت! و چون #نتانیاهو امکان تشکیل دولت را پیدا نکرد، #منصور_عباس به ائتلاف مخالف او پیوست.
این هم شیوهای از سیاستورزی است که بر مبنای معیارهای انتزاعی نمیتوان در بارهاش داوری کرد.
در هر صورت، مطالبات عباس از احزاب اسرائیلی کاملاً روشن بود و نهایتاً به صورت توافقی رسمی بین دو طرف به امضا رسید.
سال 84 محمود #احمدی_نژاد و تیمش نزد طیفهای روشنفکری و حامیان اصلاحات، "مخوفترین" نیروی حاضر در انتخابات محسوب میشدند.
با این حال، در ابتدا، نظرسنجیها از جایگاه او در قعر جدولِ داوطلبان ریاست جمهوری حکایت داشت
و محمدباقر #قالیباف به عنوان کاندیدای بلوک اصلی قدرت به حساب میآمد.من همانطور که در سال 76 نگرانی خاصی از پیروزی #ناطق_نوری در #انتخابات نداشتم از احتمال پیروزی قالیباف در سال 84 نیز نگران نبودم.
قالیباف اما در آن سال برای جذب رأی طبقۀ متوسط و شهرنشین شعارهایی داد که به مذاق پایگاه اجتماعی جناح محافظهکار بخصوص در بین نیروهای #بسیجی خوش نیامد به طوری که با متهم کردن او به مشی لیبرالی از او روگردان شدند و در اقدامی به نظر من خودجوش و حتی تا اندازهای تمردجویانه
#انتخابات و منطق باورپذیری وعدههای پوچ!
برخی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری در ایران، افزایش یارانهی نقدی به طبقات محروم، کاهش هزینهی درمان و خدمات برای عموم مردم و پرداخت حقوق ماهیانه به زنان خانهدار را وعده میدهند.
این نوع وعدهها در شرایطی که کسری بودجهی کشور به بزرگترین معضل اقتصادی در #جمهوری_اسلامی تبدیل شده است، سبب تمسخر کارشناسان و افراد آشنا به وضعیت اقتصاد #ایران میشود. به گمان این دسته از افراد، وعدهی افزایش کلان یارانهی نقدی حتی برای تودۀ مردم نیز باورپذیر نیست
و تکرار آن از سوی نامزدهای انتخاباتی، نوعی ضد تبلیغ برای آنها خواهد شد.با اینحال، کاندیداهایی که افزایش #یارانه را در شرایط تنگنای مالی و کسری بودجهی بیسابقه در کشور وعده میدهند، تحت تأثیر ریشخند کارشناسان قرار نمیگیرند و از تکرار قول خود پرهیز نمیکنند.