سال 84 محمود #احمدی_نژاد و تیمش نزد طیفهای روشنفکری و حامیان اصلاحات، "مخوفترین" نیروی حاضر در انتخابات محسوب میشدند.
با این حال، در ابتدا، نظرسنجیها از جایگاه او در قعر جدولِ داوطلبان ریاست جمهوری حکایت داشت
و محمدباقر #قالیباف به عنوان کاندیدای بلوک اصلی قدرت به حساب میآمد.من همانطور که در سال 76 نگرانی خاصی از پیروزی #ناطق_نوری در #انتخابات نداشتم از احتمال پیروزی قالیباف در سال 84 نیز نگران نبودم.
قالیباف اما در آن سال برای جذب رأی طبقۀ متوسط و شهرنشین شعارهایی داد که به مذاق پایگاه اجتماعی جناح محافظهکار بخصوص در بین نیروهای #بسیجی خوش نیامد به طوری که با متهم کردن او به مشی لیبرالی از او روگردان شدند و در اقدامی به نظر من خودجوش و حتی تا اندازهای تمردجویانه
به سمت #احمدی_نژاد تمایل پیدا کردند که شعارهای اصطلاحاً نابِ ارزشی و ایدئولوژیک میداد. این اتفاق بلوک اصلی قدرت را دستپاچه کرد به طوری که بدون سنجش جوانب امر، به صورتی پنهان از قالیباف به سمت احمدینژاد چرخیدند و به بالا رفتن رأی او کمک کردند.
از نگاه من، احمدینژاد کاندیدای حساب شدۀ آنها نبود بلکه از طرف بدنه به آنان تحمیل شد. طبق معمول من در آن دوره هم التفاتی به این نوع انتخابات نداشتم و نظرم این بود که #اصلاح_طلبان نباید درگیر رقابتی با پشتِ صحنۀ تاریک و نامشحص شوند.
با این حال بر این نکته هم تأکید میکردم که اگر اصلاحطلبان وارد این بازی شدند باید به عواقب آن هم تن در دهند، یعنی طرف پیروز را به عنوان #رئیس_جمهور به رسمیت بشناسند و از همان ابتدا شمشیر را علیه او از رو نبندند.
با راه یافتن مرحوم #هاشمی_رفسنجانی و #احمدی_نژاد به مرحلۀ دوم انتخابات، ائتلاف بسیار وسیعی بین فعالان سیاسی در حمایت از هاشمی شکل گرفت به طوری که پیروزی احمدینژاد را رسماً و علناً به عنوان ظهور #دولت_فاشیستی در #ایران اعلام کردند.
در عین حال، عموم اصلاحطلبان مثل خودِ #هاشمی، نسبت به پیروزی او مطمئن بودند گرچه بعدها مدعی شدند که از پیروزی هر کاندیدایی در برابر هاشمی اطمینان داشتهاند!به رغم خوشبینی مفرط در مورد پیروزی مرحوم هاشمی، فضای جامعه اما نشان از جهتگیری دیگری داشت.
بارها به چشم خود شاهد بودم که جوانی نه با شکل وقیافۀ ارزشیها، در گرمای آخرخرداد پوستراحمدینژاد را به دیوارمیچسباند ودرمقابل، جوان فقیری که برای پخش پوسترمرحوم هاشمی ظاهراًبه استخدام درآمده بود، با دادن هرپوستری به دست رهگذاران باخنده میگفت: مشغولذمه باشید اگر به این رأی دهید!
فضای مطبوعاتی اما درگیر دامن زدن به دوقطبی #دموکراسی و #فاشیسم بود و پیروزی احمدینژاد را بسیار بعید میدانست. به نظر من اما پیروزی او بعید نبود. این نکته را در گفتگو با خبرنگاران خارجی هم که در ایام #انتخابات مانند سیل به سمت #ایران سرازیر شده بودند، مطرح میکردم
و سبب شگفتی آنها میشدم به گونهای که با چشمهای گشاده، تعجب خود را ازاین موضوع پنهان نمیکردند.در آخرین شبِ تبلیغات،شایع شد که هاشمی قرار است در برنامۀ تلویزیونی خودسخنان بسیارمهمی بگوید و رازهای مگویی رابرملا کند. هاشمی اما به بدترین و محافظهکارترین شکل ممکن،به ایراد سخن پرداخت
و آب سردی به روی شایعات داغ پاشید. او به گونهای حرف زد که گویی پیروزیش مسجل است و از فردای آن روز بار دیگر بر کرسی ریاست جمهوری تکیه خواهد زد!در هر حال احمدینژاد با اختلاف هفت میلیون رأی پیروز شد.اصلاحطلبان با آنکه با تمام قوا با او به رقابت برخاسته و شکست خورده بودند،
با این موضوع به لحاظ ذهنی کنار نیامدند و اساساً شأن ریاست جمهوری برای او قائل نشدند. بلافاصله پس از پیروزی احمدینژاد، #رهبر جمهوری اسلامی طی دستوری به سید محمد #خاتمی رئیس جمهور وقت، از او خواست که با نادیده گرفتن توافق سعدآباد، از تأسیسات هستهای اصفهان رفع پلمپ کند.
#خاتمی بی چون و چرا این فرمان را گردن نهاد و بدین وسیله توافقنامۀ سعدآباد نقض و ابطال شد.
با این اتفاق، روشن بود که دولت احمدینژاد در عرصۀ بینالمللی دچار چالش و با قطعنامههای شورای حکام و شورای امنیت روبرو میشود و سپس تحت فشار انواع #تحریمها قرار میگیرد.
این روند اما تدریجی و آهسته صورت گرفت و تا اعمال تحریمهای گستردۀ بینالمللی بهای نفت چنان اوج بیسابقهای گرفت که خزانۀ دولت احمدینژاد را سرشار از دلارهای نفتی کرد.احمدینژاد طبق علایق خود و نیز سیاستی که حتی پیش از پیروزی او از سوی #نظام اعلام شده بود،
بنا را به "آوردن پول نفت بر سر سفرۀ مردم" گذاشت و با نوعی سیاست پولپاشی که طبقاتِ پایین جامعه هم از آن بینصیب نماندند، بیانضباطی مالی و پولی را وارد مرحلۀ بیسابقهای کرد.
بقیۀ این داستان فردا.
این هم حرف نهایی!
میخواهید علت اصلی مخالفت مراباریاست جمهوری عبدالناصر #همتی بدانید؟
به نظرم او از #اقتصاد چیز زیادی نمیداند!کسی که اقتصاد راخارج ازچارچوب فضای سیاسی ببیند،ازنگاه من،ممکن است اقتصاددان باشد امابا اقتصاد به عنوان سازوکاری عملی برای تمشیت معیشت مردم چندان آشنا نیست!
درست مانند سیاستدانی که آثار کلاسیک سیاسی را خوانده باشد ولی فضای فرهنگی ومناسبات قدرت درجامعۀ خود را نشناسد. چنین سیاستدانی از سیاست چیز قابلی نمیداند.
اگر همتی به واقع اقتصاد را میشناخت اینطور با خیال راحت، وارد این معرکه خطرناک نمیشد و به این سادگی وعدۀ اصلاح آن را نمیداد.
او حتی در بارۀ کسری بیسابقۀ بودجه و تورمی که چون اژدهایی دهان گشوده در کمین اقتصاد ایران نشسته است، نکتۀ دندانگیری نگفت و متأسفانه به نوبۀ خود بر چشم مردم خاکستر پاشید.
مولوی عبدالحمید در انتخابات جاری در ایران همان کاری را کرد که منصور عباس، رهبر حزبِ عربی - اسلامی راعم در اسرائیل کرد.
منصور عباس گرایش سیاسی احزاب #اسرائیل را داخل پرانتز گذاشت و بی توجه به چپ و راست بودنشان،
آمادۀ گفتگو با هریک از آنها برای تأمین منافع کاملاً تعریفشده و مشخصِ عربهای اسرائیلی شد.او در این مسیر همانقدر با بنیامین نتانیاهو با روی گشاد برخورد کرد که با یائیر لپید و نفتالتی بنت! و چون #نتانیاهو امکان تشکیل دولت را پیدا نکرد، #منصور_عباس به ائتلاف مخالف او پیوست.
این هم شیوهای از سیاستورزی است که بر مبنای معیارهای انتزاعی نمیتوان در بارهاش داوری کرد.
در هر صورت، مطالبات عباس از احزاب اسرائیلی کاملاً روشن بود و نهایتاً به صورت توافقی رسمی بین دو طرف به امضا رسید.
#انتخابات و منطق باورپذیری وعدههای پوچ!
برخی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری در ایران، افزایش یارانهی نقدی به طبقات محروم، کاهش هزینهی درمان و خدمات برای عموم مردم و پرداخت حقوق ماهیانه به زنان خانهدار را وعده میدهند.
این نوع وعدهها در شرایطی که کسری بودجهی کشور به بزرگترین معضل اقتصادی در #جمهوری_اسلامی تبدیل شده است، سبب تمسخر کارشناسان و افراد آشنا به وضعیت اقتصاد #ایران میشود. به گمان این دسته از افراد، وعدهی افزایش کلان یارانهی نقدی حتی برای تودۀ مردم نیز باورپذیر نیست
و تکرار آن از سوی نامزدهای انتخاباتی، نوعی ضد تبلیغ برای آنها خواهد شد.با اینحال، کاندیداهایی که افزایش #یارانه را در شرایط تنگنای مالی و کسری بودجهی بیسابقه در کشور وعده میدهند، تحت تأثیر ریشخند کارشناسان قرار نمیگیرند و از تکرار قول خود پرهیز نمیکنند.
وقتی نوشتم "از ریاست جمهوری ابراهیم #رئیسی نباید وحشتزده شد" برخی از مخاطبان با انتقاد از این موضعگیری، آن را نوعی "سندروم استکهلم" تلقی کردند و برخی دیگر یادآور شدند که در سال 84 نیز در مورد پیروزی محمود #احمدی_نژاد، همین را گفته بودم اما بعد دیدیم چه شد!
این داستان طبعاً بحث بسیار مفصلی میطلبد و امیدوارم به زودی از طریق #کلاب_هاوس امکان بازشکافی آن را پیدا کنم.در اینجا اما به اجمال لازم است یادآوری کنم که وقتی میگویم از ریاست جمهوری سید ابراهیم #رئیسی نباید وحشت کرد، عمدتاً منظورم هشدار نسبت به غلبۀ افسردگی و نومیدی محض
به افرادی است که گمان میکنند اگر کاندیدای مورد نظر آنها در قدرت نباشد، دیگر روزنهای برای حیات باقی نمیماند!به هر حال، چه بخواهیم چه نخواهیم، آرایش #انتخابات به گونهای است که آقای رئیسی به احتمال قریب به یقین رئیس جمهور خواهد شد.