مولوی عبدالحمید در انتخابات جاری در ایران همان کاری را کرد که منصور عباس، رهبر حزبِ عربی - اسلامی راعم در اسرائیل کرد.
منصور عباس گرایش سیاسی احزاب #اسرائیل را داخل پرانتز گذاشت و بی توجه به چپ و راست بودنشان،
آمادۀ گفتگو با هریک از آنها برای تأمین منافع کاملاً تعریفشده و مشخصِ عربهای اسرائیلی شد.او در این مسیر همانقدر با بنیامین نتانیاهو با روی گشاد برخورد کرد که با یائیر لپید و نفتالتی بنت! و چون #نتانیاهو امکان تشکیل دولت را پیدا نکرد، #منصور_عباس به ائتلاف مخالف او پیوست.
این هم شیوهای از سیاستورزی است که بر مبنای معیارهای انتزاعی نمیتوان در بارهاش داوری کرد.
در هر صورت، مطالبات عباس از احزاب اسرائیلی کاملاً روشن بود و نهایتاً به صورت توافقی رسمی بین دو طرف به امضا رسید.
آیا مولوی هم با سید ابراهیم #رئیسی به توافقی روشن و غیر قابل نقض دست یافته است؟ این را نمیدانیم.
این هم حرف نهایی!
میخواهید علت اصلی مخالفت مراباریاست جمهوری عبدالناصر #همتی بدانید؟
به نظرم او از #اقتصاد چیز زیادی نمیداند!کسی که اقتصاد راخارج ازچارچوب فضای سیاسی ببیند،ازنگاه من،ممکن است اقتصاددان باشد امابا اقتصاد به عنوان سازوکاری عملی برای تمشیت معیشت مردم چندان آشنا نیست!
درست مانند سیاستدانی که آثار کلاسیک سیاسی را خوانده باشد ولی فضای فرهنگی ومناسبات قدرت درجامعۀ خود را نشناسد. چنین سیاستدانی از سیاست چیز قابلی نمیداند.
اگر همتی به واقع اقتصاد را میشناخت اینطور با خیال راحت، وارد این معرکه خطرناک نمیشد و به این سادگی وعدۀ اصلاح آن را نمیداد.
او حتی در بارۀ کسری بیسابقۀ بودجه و تورمی که چون اژدهایی دهان گشوده در کمین اقتصاد ایران نشسته است، نکتۀ دندانگیری نگفت و متأسفانه به نوبۀ خود بر چشم مردم خاکستر پاشید.
سال 84 محمود #احمدی_نژاد و تیمش نزد طیفهای روشنفکری و حامیان اصلاحات، "مخوفترین" نیروی حاضر در انتخابات محسوب میشدند.
با این حال، در ابتدا، نظرسنجیها از جایگاه او در قعر جدولِ داوطلبان ریاست جمهوری حکایت داشت
و محمدباقر #قالیباف به عنوان کاندیدای بلوک اصلی قدرت به حساب میآمد.من همانطور که در سال 76 نگرانی خاصی از پیروزی #ناطق_نوری در #انتخابات نداشتم از احتمال پیروزی قالیباف در سال 84 نیز نگران نبودم.
قالیباف اما در آن سال برای جذب رأی طبقۀ متوسط و شهرنشین شعارهایی داد که به مذاق پایگاه اجتماعی جناح محافظهکار بخصوص در بین نیروهای #بسیجی خوش نیامد به طوری که با متهم کردن او به مشی لیبرالی از او روگردان شدند و در اقدامی به نظر من خودجوش و حتی تا اندازهای تمردجویانه
#انتخابات و منطق باورپذیری وعدههای پوچ!
برخی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری در ایران، افزایش یارانهی نقدی به طبقات محروم، کاهش هزینهی درمان و خدمات برای عموم مردم و پرداخت حقوق ماهیانه به زنان خانهدار را وعده میدهند.
این نوع وعدهها در شرایطی که کسری بودجهی کشور به بزرگترین معضل اقتصادی در #جمهوری_اسلامی تبدیل شده است، سبب تمسخر کارشناسان و افراد آشنا به وضعیت اقتصاد #ایران میشود. به گمان این دسته از افراد، وعدهی افزایش کلان یارانهی نقدی حتی برای تودۀ مردم نیز باورپذیر نیست
و تکرار آن از سوی نامزدهای انتخاباتی، نوعی ضد تبلیغ برای آنها خواهد شد.با اینحال، کاندیداهایی که افزایش #یارانه را در شرایط تنگنای مالی و کسری بودجهی بیسابقه در کشور وعده میدهند، تحت تأثیر ریشخند کارشناسان قرار نمیگیرند و از تکرار قول خود پرهیز نمیکنند.
وقتی نوشتم "از ریاست جمهوری ابراهیم #رئیسی نباید وحشتزده شد" برخی از مخاطبان با انتقاد از این موضعگیری، آن را نوعی "سندروم استکهلم" تلقی کردند و برخی دیگر یادآور شدند که در سال 84 نیز در مورد پیروزی محمود #احمدی_نژاد، همین را گفته بودم اما بعد دیدیم چه شد!
این داستان طبعاً بحث بسیار مفصلی میطلبد و امیدوارم به زودی از طریق #کلاب_هاوس امکان بازشکافی آن را پیدا کنم.در اینجا اما به اجمال لازم است یادآوری کنم که وقتی میگویم از ریاست جمهوری سید ابراهیم #رئیسی نباید وحشت کرد، عمدتاً منظورم هشدار نسبت به غلبۀ افسردگی و نومیدی محض
به افرادی است که گمان میکنند اگر کاندیدای مورد نظر آنها در قدرت نباشد، دیگر روزنهای برای حیات باقی نمیماند!به هر حال، چه بخواهیم چه نخواهیم، آرایش #انتخابات به گونهای است که آقای رئیسی به احتمال قریب به یقین رئیس جمهور خواهد شد.