رشتو
۱.رفقای عزیز فیلمی از سینمای روسیه و محصول سال ۲۰۲۰ است. فیلم بر اساس ماجرای واقعی سرکوب خونین یک شورش کارگری در شمال قفقاز در سال ۱۹۶۲ در دوره شوروی سابق میباشد.
داستان فیلم از این قرار است که زنی از مقامات تندرو کمونیست محلی که خواستار سرکوب شدید معترضان بوده،
۲.در روز واقعه درمیابد که دخترش نیز در میان مفقودشدگان سرکوب خونین میباشد. سپس وی که همچنان میکوشد یک کمونیست مومن به رژیم شوروی باقی بماند، به کمک یک مامور کاگب که دلش به حال او سوخته تلاش میکند تا اثری از جنازه دختر خود بیابد و …
فیلم نمایانگر سرکوب خشنی است که نه آثار
۳.آن از خیابانها پاک میگردید و نه کسی حاضر به قبول مسئولیت آن میشد. سرکوبی که ظاهرا ناشی از برخورد خیابانی ارتش با معترضان بود، ولی با امتناع ارتش از شلیک مستقیم، تکتیراندازان کاگب چنین میکنند. اما در یکی از دیالوگهای فیلم که مامور کاگب به زن کمونیست میگوید:
۴.«ارتشیها مردمان شریفی هستند و همه دستورات ما را اجرا نمیکنند!» پیام اصلی و ارزنده این فیلم سیاسی که نمایاندن شکنندگی ماشین سرکوب به ویژه در هنگامه زوال اخلاقی ایدئولوژی سرکوب، بیان میگردد.
پایان
«است» پیش از بیان میگردد از قلم افتاده است.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
رشتو
۱.وضعیت انتخابات پیشرو چنان روشن است که زعمای اصلی اصلاحطلبان هم اغلب در قبال آن سکوت کردهاند و دعوت به مشارکت انتخاباتی از جانب کسانی است که حتی در زمره اصلاحطلبان هم نمیتوان به شمارشان آورد. تا به آنجایی که من دیدهام، جدای از حکومتیها تنها سه گروه هستند که با ادعای
۲.اصلاحطلبی یا تحولخواهی آشکارا دعوت به مشارکت انتخاباتی میکنند. در ادامه به این سه گروه با مروری بر موقعیت، ادبیات و چهرههای نمادین هرکدامشان در داخل و خارج از کشور، اشاره میکنم.
(۱)طیفی از مدیران بالای اجرایی دوران موسوم به اصلاحات و اعتدال. این مدیران را البته علیرغم
۳.موقعیتشان به دلیل پدیده وارونگی نخبگان پس از انقلاب نمیتوان از نخبگان جامعه ایران به شمار آورد، بلکه اینها را باید مدیرانی دانست که واجد شرایط اطلاق عنوان قلدران هستند. از همین روی است که اینها ادبیاتی امری و تهدیدآمیز دارند. این قلدران تقریبا همگی در داخل ایران هستند. (البته
رشتو
۱.مهرعلیزاده نیمه پانترک اصلاحطلبان و اعتدالیون استاندار اصفهان میشود. یعنی همانجایی که پس از تهران (و گاه همپای آن!) آماج توهین و تهمت قومگرایان به ویژه پان ترکیست است. او در زمان استانداری اصفهان فاجعه اسیدپاشی در این شهر را مهم نمیداند که پیگیری آن در دستور کارش باشد
۲.حالا همو کاندید انتخابات شده و در تلویزیون رسمی کشور ادبیات تجزیهطلبان را به کار میبرد و مدعی میشود که ما (نمایندگی خودخوانده از هممیهنان آذری) آذری نیستیم و ترک هستیم. پیشتر هم در کلابهاوس موضوع عدم پیگرد اسیدپاشیهای اصفهان را متوجه دادستانی دانسته و خود را مبرا میداند.
۳.اما تکلیف او از همکنون روشن است. مهرعلیزاده نخستین کسی بود که در انتخابات ریاست جمهوری اسلامی در سال ۱۳۸۴ از ادبیات و شعارهای قومگرایانه و پانترکیستی استفاده کرد. نتیجه چنین موضعی برای او بین ۳ تا ۱۴ درصد آرای استانهای آذری نشین بوده است. اکنون هم گمان نمیکنم جز این بشود.
رشتو
۱.گمان میکنم اکنون زمان آن باشد که به یک اشتباه تحلیلی که چند سالی (تقریبا در سالهای۹۶-۱۳۸۸)دچارش بودم و مدتیست که بر اشتباهم واقف شدهام، اعتراف کنم.
سالها تحت تاثیر نظریه ساختیابی جامعهشناس برجسته بریتانیایی آنتونی گیدنز گمان میکردم که میتوان انتظار داشت که در
۲.در حکومت ایران هم ساختار و کارگزار اثربخشی دوجانبه بر یکدیگر داشته باشند. چون نظریه گیدنز را یک نظریه دقیق و کمابیش جهانشمول یافته بودم و گمان میکردم حتی میتواند گویای وضعیت جمهوری اسلامی و اصلاحات در آن باشد. اما اشتباهم در این بود که به این مهم که کانتکست اصلی این تحلیل
۳.نظامهای لیبرال دموکراتیک هستند، کم بها دادم. این موجب شد که نه تسلب و انعطافناپذیری ساختار تئوکراتیک موجود را به درستی لحاظ کنم و نه با دقت کافی به ناکارآمدی کارگزار به اصطلاح اصلاحطلب این ساختار که به دلیل مطلقا رانتی بودن فاقد هرگونه قابلیت اثربخشی بر ساختار است، بنگرم.