#اندکی_تفکر
«پای برهنه یا پای با کفش»
درست صدسال پیش بود که رضا خان میرپنج از سپاه ارتپاد همدان و لشگر پیاده نظام قزوین وارد تهران شد. سوم اسفند ۱۲۹۹ بود ایران دو سال قحطی و فقر و گرسنگی را پشت سرگذاشته بود نیمی از مردم کشور تلف شده بودند از بیست میلیون نفوس ایران نه و نیم
میلیون نفر از وبا و طاعون و حسبه و خناق مرده بودند کسی نبود جنازه جمع کند. وقتی رضا خان با سپاه خود از دروازه قزوین وارد تهران شد، هوا سرد بود دست و پای سربازان قشون یخ زده بود. رضا خان با صحنه عجیبی روبرو شد! چرا مردم دست در خشتک خود دارند و نا آرامند؟
مباشری داشت در لشگرش، بنام نایب حسین. از او جویا شد چرا این مردم کنار جوی آب دست در خشتک دارند؟ نایب حسین گفته بود سردار سپه سوزاک و سفلیس در این شهر بغایت رسیده است این مردم بیمارند جمعی مبتلا به سوزاک و سفلیس، جمعی گرفتار تراخم و سالک و شپش هستند بقیه هم بدلیل آنکه انگلیسی ها
سوخته تریاک را گرانتر از تریاک میخرند نشئه کنار جوی آب هستند. رضا خان از دروازه قزوین به باغشاه رفت که خارج از تهران بود و سپاه را آنجا برد که قصر متروکه مظفرالدین شاه بود که بعدها پادگان باغ شاه شد. این باغ متروکه نگهبانی داشت بنام میرزا حبیب خان که تریاکی بود.
به رضاخان گفت چرا به باغشاه آمدی به کاخ گلستان نرفتی؟
رضاخان گفته بود قصدم کشور گشایی نیست برای سروسامان دادن به این خراب شده آمده ام اما نمیدانم چه کنم کدام را درست کنم. یاغی ها را دستگیر کنم؟ ۷ کرور پول بدهی محمد علیشاه و احمدشاه را که از بانک استقراضی روس و
انگلیس گرفتهاند پرداخت کنم یا این مردم را شفا دهم. میرزا حسن خان گفته بود به وضعیت خودت سروسامان بده اگر به این رعیت سروسامان دهی پای برهنه خواهی رفت... بیست سال گذشت رضا شاه یاغی هارا سرکوب کرد. *بدهی بانک ها را داد. *شهر هارا امن کرد.
*شفاخانه درست کرد بیمارستان نجمیه و امیر اعلم و طرفه و سینا و فارابی و لقمان ادهم و۵۰۰ تختخوابی ساخت.
پرفسور یحیی عدل از فرانسه به ایران آمد در دانشگاه طب شاگرد تعلیم داد پزشک تربیت کرد. *رضا شاه جاده ساخت. *راه آهن ایجاد کرد. *بندرگاه ساخت. *شهربانی و کلانتری و آگاهی و
و پزشکی قانونی احداث کرد. *تونل زد. *پل ساخت. *دادگستری و وزارت دارایی درست کرد! بیست سال گذشت تا با مشتی خاک، وطن را ترک کرد وقتی میخواست در بندر عباس سوار کشتی ماهاراجه تنتورخان شود، پیر مردی او را صدا زد رضا شاه ایستاد.
به او گفت خواستم ببینم بعد این همه خدمت با پای برهنه میروی یا کفش به پا داری؟ اشک رضاشاه را مردم برای اولین بار دیدند. آن پیرمرد میرزا حسن خان، نگهبانِ باغ شاه بود.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
۱-هدف «تبهکارهای جهانی» از تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی چه بود؟
۲-چرا جنگ میان صربها و مسلمانان رخ داد؟
۳-چرا پای ج.اسلامی به این جنگ کشیده شد و سپس با حضور نظامی آمریکا و صلح دیتون در ۱۹۹۵ طی یکی از بندها جاسلامی بوسنی را ترک کرد؟
۴-چه بازی میان حضور سپاه و سپس ورود آمریکا وجود دارد؟
۵-سپاه پاسداران با شاخهی نیروقدس در بوسنی چه میکرد؟
۶-چرا جاسلامی،ایران جنگ زده را رها کرد و بلافاصله برای حضور و جنگ در بوسنی در اوایل دهه ۷۰با ارسال سلاح و حضورش در آنجا نزدیک به۵۰۰میلیون دلار هزینه کرد؟
۷-چرا کرواسی مانع از ارسال اسلحه از ایران به بوسنی نمی شد؟
۸-باجنگ بوسنی چه میزان اسلحه از طریق کرواسی به بهانه بوسنی هرزگوین وارد بلوک شرق اروپا شد؟
۹-چرا عدهای از پاسداران به ایران باز نگشتند و باندهای خاص و حتی اقدام به قاچاق انسان میکنند؟
سلیمان روزی تمنّی(تمنا) کرد گفت: بار خدایا جِن و اِنس و طیور و وحوش به فرمان من کردی؛ چه بود گر ابلیس را نیز به فرمان من کنی تا او را در بند کنم.
گفت: ای سلیمان این تمنّی مکن که مصلحت نیست.
گفت: بارخدایا گر هم دو روز باشد این مراد من بده.
گفت: دادم.
سلیمان ابلیس را در بند کرد. و معاش سلیمان با آن همه ملک و مملکت از دسترنج خویش بود. هر روز زنبیلی ببافتی و به دو قرص[نان] دادی و در مسجد با درویشی به هم بخوردی...
آن روز که ابلیس را در بند کرد، زنبیل به بازار فرستاد و کس نخرید که در بازار آن روز هیچ معاملت و تجارت نبود و
مردم همه به عبادت مشغول بودند. آن روز سلیمان هیچ طعامی نخورد. دیگر روز همچنان بر عادت زنبیل بافت و کس نخرید. سلیمان گرسنه شد
به الله نالید. گفت: بارخدایا، گرسنهام و کس زنبیل نمیخرد.
فرمان آمد که ای سلیمان، نمیدانی که تو چون مهترِ بازاریان در بند کنی، درِ معاملت بر خلق
#نظم_نوین_جهانی
نیروهای سایه و دستان پشت پرده در حال پیش بردن برنامه ای آرام و قدم به قدم برای تسلط کامل بر تمام بشریت و منابع سیاره هستند و اسم آن برنامه را «نظم نوین جهانی» گذاشته اند.از آنجا که این پروسه بطور زیرکانه و آرامی در حال پیش رفتن است و همچنان ذهن عامه ی
مردم مشغول سرگرمی ها، حواس پرتی ها و... میباشد،آنها بدون آنکه مردم بویی ببرند،آزادی شان را از آنها می ربایند و در عوض قدرت سیستم بیشتر و بیشتر میشود.
نزدیک به راس هرم قدرت نام یک سازمان به نام «شورای تاج 13» به چشم میخورد که گفته میشود شامل 13 خانواده ی قدرتمند زمین است
و آنها تمام وقایع عظیم جهان را سازماندهی میکنند.
نام برخی خاندانهای پرقدرت:
1.روثشیلد(بایر، بوئر)
2.بروس
3.کِوندیش(کندی)
4.دی مدیچی
5.هانوفر
6.هاپسبرگ
7.کروپ
8.پلانتاژنت
9.راکفلر
10.رومانوف
11.سینکلیر(سینت کلیر)
12.واربرگ(دل بانکو)
13.ویندزور(ساکس، کوبرگ، گوته)
این خبر طرح محدود و/یا مسدودکردن پیامرسانهای خارجی و جرمانگاری فعالیت افراد و سازمانها در پیامرسانهایی که مسدود شود، بهنام صیانت از حقوق کاربران و با مدیریت نیروهای مسلح (سپاه) در دستور کار #مجلس_اقلیت قرار گرفت را حتما خوانده اید ؛ مرا یاد داستان «حکم پادشاه» انداخت.
در گذشتههای دور پادشاهی بیگانه بر سرزمینی مسلط شد. او بدخواه و در عین حال زیرک بود. و وزیری داشت از خودش بسی بدخواهتر و زیرکتر. به او امر کرد که راهی بیاب تا بر روح و جان این مردمان مسلط شوم بدون آنکه بفهمند و اعتراضی بکنند. وزیر تفکری کرد و طوماری بنبشت و به جارچیان داد
تا در سراسر شهرها و دیهاتها بخوانند.
قوانین جدید اعتقاد به دین قدیم و سوادآموزی را غیر قانونی اعلام کرد. و مالیاتها را به سه برابر افزایش داد. شب زفاف عروس از آن شاه بود و ارزش جان مردمان به اندازه چهارپایان کشور همسایه که موطن اصلی شاه بود اعلام شد.
چرا واکسن تولید داخل گران است؟
پاسخ ساده اینست که کشور ما مزیت نسبی در تولید این کالا ندارد و بدین دلیل هزینه تولید آن بالاست. نداشتن مزیت نسبی یعنی نسبت به دیگر کشورهای تولیدکننده هزینه تولید کشورمان بمراتب بالاتر است و توان رقابتی در تولیدش نداریم.
در این شرایط سوالی که مطرح می شود اینکه چه لزومی دارد دست به تولید آن بزنیم و بهتر نیست ارزانتر وارد کنیم؟ البته این منطق در مورد کالاهای غیرعمومی مطرح است و قابل دفاع است.
اما چرا ما در تولید واکسن مزیت نسبی نداریم؟ پاسخ آن واضح است: نبود کادر مجرب، نبود تکنولوژی برتر، پایین بودن بهره وری تولید در کشور، هزینه بالاسری بسیار بالا منجمله هزینه مدیریت، و ...
متن سخنرانی :
برای پی ریزی جامعه ای بکوشیم که در آن حکومت بیشتر از یک قاتل عادی حق قاتل شدن نداشته باشد، و وقتیکه بصورت حیوانی درنده حمله کند، با خودش نیز چون با حیوانی درنده عمل شود.
برای پی ریزی جامعه ای بکوشیم که در آن جای کشیش در کلیسای خودش باشد و جای دولت در مراکز کار خودش، نه حکومت در موعظه مذهبی کشیشان دخالت کند و نه مذهب به بودجه و سیاست دولت کاری داشته باشد.
برای پی ریزی جامعه ای بکوشیم که در آن، همچنانکه قرن گذشته ما قرن اعلام تساوی حقوق مردان بود، قرن حاضر ما قرن اعلام برابری کامل حقوقی زنان با مردان باشد. برای پی ریزی جامعه ای بکوشیم که در آن آموزش عمومی و رایگان، از دبستان گرفته تا کلژدوفرانس،