مدتیست ماله‌کشی و افسانه‌بافی درباره احمدشاه قاجار دوباره راه افتاده
چه نکته تاریخی:
این جوانک بی‌لیاقت در جریان قرارداد۱۹۱۹ (که ایران را عملا تحت‌الحمایه بریتانیا می‌کرد) درخواست مقرری ماهیانه ۱۵ تومان از بریتانیا در ازای حمایت از قرارداد داشت.👇
در اوج اعتراض ایرانیان به قرارداد، راهی سفر اروپا شد و ۹ ماه از جیب دولت ورشکسته ایران مشغول خوشگذرانی شد
در مرز فرانسه به او گفتند بواسطه قرارداد ۱۹۱۹، دولت فرانسه نمی‌تواند او را به عنوان پادشاه کشور پذیرایی کند. حداکثر در حد مهارجه‌ای هندی شده است. 👇
با خفت و خواری با هویت مستعار وارد فرانسه شد.
آنجا رجال وطن‌پرست ایرانی احتمالا در گوشش خواندند که این قرارداد به سود او نیست. همان رجالی که بریتانیا و وثوق‌الدوله از آنها می‌ترسیدند.
مقصد بعدی احمدشاه انگستان بود. به آنجا که رفت، اول در مهمانی پادشاه اشاره‌ای به قرارداد نکرد👇
نقل است قبل از مهمانی گفته «کسانی که پول [رشوه] گرفته‌اند قرارداد را تصدیق کند». منظورش نصرت‌الدوله وزیر خارجه است که به همراه وثوق‌الدوله و صارم‌الدوله رشوه درشتی از بریتانیا برای قرارداد گرفته بود. یعنی مشکل اعلی‌حضرت پول بوده، نه قرارداد فروش ایران. 👇
بعد هم به نصرت‌الدوله می‌گوید "من مکرر گفته‌ام که تو و وثوق‌الدوله هر گهی می‌خواهید بخورید ولی پای مرا وسط نکشید". یعنی چوب حراج به کشور بزنید، سهم مرا هم بدهید، اما اسم مرا به این خیانت آلوده نکنید.
با این حال احمدشاه دو روز بعد در مهمانی لرد کرزن، وزیر خارجه بریتانیا ...👇
در مهمانی لرد کرزن طراح قرارداد۱۹۱۹، نه تنها قرارداد را تایید کرد، که تملق و مجیز لرد کرزن را هم گفت:
مراتب ستایش و تحسین خود را نسبت به موهبت ذاتی و قریحه سیاسی عالیجناب [کرزن] که به حقیقت در تمام اقطار جهان شناخته شده ابراز می‌دارم. ... سعادتمندم که می‌توانم در این فرصت مغتنم👇
سعادتمندم که می‌توانم در این فرصت مغتنم به شخص عالیجناب بگویم که تا چه حد از بسته‌شدن قراردادی که در همین اواخر میان کشور من و بریتانیای کبیر امضا شده ... احساس مسرت و خوشحالی می‌کنم.
احمدشاه بعد از این سخنان، جام شراب خود را به سلامتی کرزن و همسرش می‌نوشد.👇
احمدشاه قبل از سفر به بریتانیا هم با دریوزگی خواستار دریافت نشان سلطنتی گارتر بود که لرد کرزن شدیدا مخالفت کرد و گفت اولا اعلی‌حضرت جوانی است بدون هیچ دستاورد فردی که او را لایق اعطای نشان کند. ثانیا در اعطای این نشان به جدش مظفرالدین شاه آبروریزی بزرگی شد. 👇
ثالثا انشاالله قرارداد به ثمر بنشیند، در سفر بعدی اعلی‌حضرت به انگلستان شاید نشان گارتر را اعطا کردیم.
خلاصه، احمدشاه بعد از انگستان، چندماه دیگر هم در اروپا مشغول تفریح شد. دقیقا زمانی که ایرانیان مشغول مبارزه علیه قرارداد فروش کشور به بریتانیا بودند. 👇
احمدشاه در طول سالهای بعد تا توانست مشغول مداخلات بی‌جا در کار حکومت مانند فروش مناصب کشور و ولایات بود تا جایی که رجال میهن‌پرست دیگر نمی‌توانستند امور کشور را با سلطنت این جوانک نادان پیش ببرند.👇
من هم در سندیت این نقل قول از احمدشاه که گفته کلم‌فروشی در سوئیس را به سلطنت در ایران ترجیح می‌دهم، تردید دارم.
احمدشاه اهل حساب و کتاب بود. با کلم‌فروشی نمی‌شد منابع و منافع مملکت را فروخت و پولش را به جیب زد و به تفریح و خوشگذرانی پرداخت.👇
افسانه‌سازی درباره احمدشاه که شاه دموکراتیک و وطن‌پرستی بوده، با قرارداد ۱۹۱۹ مخالف بوده و دربرابر انگلستان ایستاده و به همین خاطر، انگلستان او را از سلطنت کنار زده، تازه نیست و ناشی از جریان دروغ‌پردازی از همان قدیم بوده است. چیزی شبیه سایبری‌ها و اخبار جعلی این روزها در توییتر.
* توییت اول:۱۵ هزارتومان

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with ع. ششگلانی

ع. ششگلانی Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

More from @sheshgalani

26 Jan
هر کی می‌خوای باش!
#رشتو
نقل می‌کنند روزی ارتشبد خاتم فرمانده #نیروی_هوایی، بعد از ساعت خاموشی، پیاده از پادگان به سمت خانه می‌رفته که سرباز وظیفه نگهبان شیفت با دیدن سایه او، به صدای بلند فرمان ایست می‌دهد. خاتم توقف کرده و خود را به سرباز معرفی می‌کند:
(۱/۷)
پسرم من تیمسار خاتم فرمانده نیروی هوایی هستم.
سرباز می‌گوید:
هرکی می‌خوای باش. باید اسم رمز شبانه رو بگی.
خاتم دوباره تاکید می‌کند:
من ارتشبد خاتم هستم.
سرباز که نشناخته، خشمگین می‌شود و گلنگدن اسلحه‌اش را می‌کشد و به خاتم دستور می‌دهد روی زمین دراز بکشد و ...
(۲/۷)
...و پیش از آنکه خاتم کلمه دیگری بگوید نعره می‌زند:
تکون نخور وگرنه سوراخ سوراخت می‌کنم
تیمسار خاتم ناچار روی زمین می‌خوابد و چون اسم رمز را نمی‌دانسته چند ساعتی به همان حال می‌ماند.
ساعاتی بعد گروهبان پاسبخش برای تعویض نگهبانی می‌آید و به سرباز می‌گوید: این کیه دراز کشیده؟
(۳/۷)
Read 7 tweets

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Too expensive? Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal Become our Patreon

Thank you for your support!

Follow Us on Twitter!

:(